نوشتهای که در پی میآید گزارشیست از پایاننامهی من که پژوهشیست بر روی انگیزههای طنز سیاسی در رسانههای چاپی و آنلاین ایرانی. این پایاننامه بین سالهای 2010 تا 2014 انجام شد، زمانی که در مقطع دکتری ارتباطات (گرایش روزنامهنگاری) در دانشگاه علوم مالزی (USM) مشغول به تحصیل بودم.
هدف از انجام این پژوهش، همانگونه که از نامش پیداست، تحقیق درباره انگیزه تولید طنز سیاسی برای رسانههای فارسی/ایرانی بود. سوال محوری این بود که چرا گروهی از روزنامهنگاران و نویسندگان و کارتونیستها برای رسانههای چاپی و یا آنلاین فارسیزبان در سه دهه اخیر طنز سیاسی تولید کردهاند وقتی که هزینه و خطرات چنین کاری اینقدر بالاست. ویژگی اصلی این تحقیق هم آن بود که از شعارهای کلیشهای درباره آزادی بیان و مسئولیتهای اخلاقی (که البته بخشی از انگیزهها را تشکیل میدهند) فراتر برود و تا جای ممکن عمیق و همه جانبه به انگیزههای کسانی که بطور حرفهای به طنز سیاسی میپردازند نزدیک شود. برای این منظور من از سه تئوری برجسته در حوزه طنز که به عقیده بیشتر طنزپژوهان آکادمیک، مهمترین تئوریهای طنز محسوب میشوند کمک گرفتم. آن سه تئوری عبارتند از:
تئوری برتری: که قدیمیترین تئوری طنز است و از زمان ارسطو تا کنون مورد توجه نظریه پردازان بوده است. این تئوری ریشه طنز و خنده را در تحقیر سوژهی طنز و حس “فخر ناگهان”ی میداند که با تمسخر و تحقیر سوژه، نصیب کسی یا کسانی میشود که به طنز/شوخی/خنده/تمسخر… مبادرت میورزند. این تئوری بیشتر در دانش جامعهشناسی امروزی کاربرد دارد.
تئوری تسکین: نظریهای که عمیقا ریشه در روانشناسی مدرن و بهویژه نظرات فروید دارد. این نظریه خنده و به تبع آن طنز و شوخطبعی را حاصل نوعی تخلیه انرژی روانی میداند که بیش از هر چیز در خشم ریشه دارد.
تئوری ناسازگاری: نظریهای “شناختی” که خنده و هر نوع شوخطبعی را در واقع حاصل نوعی خاص از دریافت ذهن از یک وضعیت ناسازگار میداند. بنابر این نظریه، طنز بیش از هر چیز وقتی حادث میشود که دریافتی از امر واقع شدیدا با انتظارات و الگوهای ذهنی تعارض پیدا میکند.
هر چند که انتخاب چنین چارچوب نظریای (متشکل از سه نظریه برجسته در حوزه جامعهشناسی، روانشناسی و علومِ شناختی) به اندازهی کافی وسیع به نظر میرسید، در طراحی کلی تحقیق سعی کردم از محدود کردن یافتهها به نظریات از پیش تعیین شده پرهیز کنم. به این منظور فضایی نیز برای انگیزههای متنوعی که میتوانند کاملا شخصی و اقتصادی باشند در نظر گرفتم.
در مرحلهی بعد کوشش شد مصاحبه شوندهها از طیف وسیعی از طنزپردازان انتخاب شوند. برای این منظور من با استفاده از سابقهی روزنامهنگاری و طنزنویسی خودم که باعث شده بود با بعضی از بهترین طنزپردازان ایرانی سابقه همکاری یا دوستی داشته باشم، نهایتا 9 نفر را میان طیف متنوعی از طنزپردازان فعال ایرانی انتخاب کردم: اعم از طنزنویسان، طنزسرایان، کارتونیستها؛ زنان و مردان؛ خارجنشینان و داخلنشینان؛ فعالان در عرصه مطبوعات چاپی و فعالان در فضای آنلاین… . مصاحبهشوندگان عبارت بودند از خانمها و آقایان : رویا صدر، فیروزه مظفری، هادی خرسندی، ابراهیم نبوی، ابوالفضل زرویی نصرآباد، مانا نیستانی، هادی حیدری، پوریا عالمی و ف.م. سخن
گفتگوها به روش “کیفی” انجام شدند، روشی که بر خلاف روش “کمی” میکوشد تا بجای استفاده از پرسشنامه و سوالات معین با پاسخهای احتمالی محدود، به عمق ساختار فکری و احساسات انسانها نزدیک شود. برای این منظور – ضمن در نظر داشتن چارچوب پژوهش و سوالات کلی- سعی شد گفتگوها تا جای ممکن آزاد باشند و شخصا سعی کردم تا آنجا که ممکن است به مصاحبه شوندهها و زندگی شخصیشان نزدیک شوم. در این رابطه دیدارها و گفتگوهای چند روزه با آقای نبوی و خرسندی و نیستانی در اروپا (عموما در خانه و یا فضاهای خصوصی) کمک فراوان کرد. قدردان هر سه بزرگوار هستم.
سرانجام خلاصه و جملات کلیدی گفتگوها و پاسخها (پس از ترجمه به انگلیسی) با روش تحلیل محتوای کیفی (Qualitative Content Analysis) انتخاب و دستهبندی شدند و با استفاده از این روش که یک روش قابل اعتماد علمی در پژوهشهای علوم انسانی است نشان داده شد که – به نظر پژوهنده البته- انگیزههای هر کدام از طنزپردازهای مصاحبه شده چگونه ذیل تئوریهای فوقالذکر دسته بندی میشوند. همچنین هر انگیزهای که توسط یک طنزپرداز مورد اشاره قرار گرفته بود اما قابل دستهبندی در تئوریها شناخته شده نبود هم مورد لحاظ قرار گرفت. به این ترتیب 9 تحلیل جداگانه درباره انگیزههای 9 مصاحبه شونده بدست آمد؛ هر کدام شامل: حدود 20 تا 30 جملهی کلیدی + جدولی شامل فراوانی هر انگیزه + یک گزارش توصیفی از برآیند گفتههای هر طنزپرداز به همراه تحلیل آنها.
لازم به ذکر است که بر اساس تعاریف و توصیفات پیشینی، هر کدام از این نظریات شامل زیرمجموعهای از انگیزههای گوناگون هستند، مثلا ‘سانسور و خودسانسوری’، ‘خاصیت سوپاپی طنز’ و ‘انتقامگیری’ زیرمجموعه تئوری تسکین قرار میگیرند. یا مثلا ‘پوچ دیدن جهان’، و ‘درک عدم تناسب بین آنچه که هست و آنچه که باید باشد’ ذیل تئوری ناسازگاری؛ که به گمانم توضیح بیشتر در مورد آنها خارج از حوصلهی این گزارش مختصر است.
در این فرایند مشخص شد که دست کم بیست انگیزهی متفاوت در تولید طنز سیاسی سهیم هستند که از هیچیک نمیتوان چشمپوشی کرد و در هر یک از آنها طنزنویسان متعددی اشتراک دارند. بیشتر این انگیزهها تحت تئوریهای سهگانهی طنز (برتری، تسکین و ناسازگاری) قابل دسته بندیاند اما تعدادی از آنها نیز قابل دستهبندی ذیل این تئوریها نیستند و این بیشتر به سرشت “حرفهای” طنز سیاسی در رسانهها باز میگردد. مثلا ‘نیاز مالی’، ‘ناگریز بودن از کار سیاسی بخاطر سلطهی سیاست بر همه شئون زندگی در ایران امروز’، ‘راضی نگه داشتن مخاطبان’، و ‘تعلق خاطر شخصی به یک جریان خاص سیاسی’ هم میتوانند جزو انگیزهها باشند، هر چند که در مورد همه صدق نمیکنند.
در نهایت تمام انگیزههای بدست آمده (از توصیفات و نظرات مصاحبه شوندهها) بطور یکجا و در یک ماتریس جامع مورد بررسی قرار گرفتند و آنچه به دست آمد این بود که -بطور میانگین- انگیزهی “رهاسازی خشم و خشونت” مهمترین عامل انگیزشی در تولید طنز سیاسی در میان طنزپردازان مصاحبه شده (و احتمالا بسیاری طنزنویسان و کاریکاتوریستهای ایرانی دیگر) است. این رهاسازی در وهلهی اول یک عامل روانشناختی است که مربوط به خود طنزپرداز میشود اما از دو سو با مسائل جامعهشناختی و “شناختی” مرتبط است: طنز پرداز از درک شکاف عمیق واقعیت (آنچه هست) و ایده آل (آنچه باید باشد) دچار خشمی درونی میشود، آنگاه این خشم و انرژی ذهنی را در قالب طنز سیاسی نمایان میسازد و از این طریق ضمن رسیدن به نوعی آرامش درونی نسبی، پیام و خواست خود و جامعه را منتقل میکند. ضمن آنکه انگیزه تولید طنز سیاسی ارتباط نزدیکی با کنترل خشم و خشونت جامعه از طریق انعکاس انتقادهای عمومی در طنز سیاسی دارد.
این پایاننامه در هفت فصل به انجام رسید که فصل سوم آن به طور مفصل (تقریبا به اندازهی کتابچهی مستقلی) به تاریخ شوخطبعی انتقادی و طنز سیاسی از ابتدا تا دوران حاضر اختصاص دارد. در این فصل از زاویه “انگیزههای طنزپردازان”، تاریخ طنز در ادبیات فارسی و مطبوعات ایرانی را در دو بخش کاویدم: طنز و شوخطبعی انتقادی در ادبیات کلاسیک تا پیش از دوران مشروطه، و در ادبیات مدرن و رسانههای فارسی زبان ایران پس از انقلاب مشروطیت. این فصل، دید نسبتا جامعی درباره طنز فارسی و انگیزههای طنزپردازان کلاسیک و مدرن ایرانی در بکارگیری طنز انتقادی به مخاطب غیرفارسیزبان میدهد و یک اثر تحقیقی مستقل محسوب میشود که احتمالا، با اضافات و ویرایش جدید، به صورت کتاب (به انگلیسی) چاپ خواهد شد.
بحث جامعی درباره یافتهها، تاریخ طنز سیاسی در ایران، خصوصیت رسانههای نو و فضای سایبر، و همچنین تحلیلها و نظرات طنزپژوهان برجسته جهانی درباره ماهیت و خاستگاه طنز سیاسی پایانبخش این پایاننامه است.
درود، پایان نامه شما، جایی در دسترس هست که بشه آنرا خواند و به آن استناد کرد؟ البته به زبان فارسی. پاینده باشید