معمر قذافی، سرهنگ و رئیس جمهور و رهبر مادامالعمر لیبی امسال هم در سخنرانی سازمان ملل متحد خود شیرینکاری کرد. شیرینکاری چنین شخصیتهایی معمولا به صورتی است که به قول ناصرالدین شاه همه چیزشان به همه چیزشان بیاید. البته ناصرالدین شاه این جملهی تاریخی را به صورت «همهچیزمان به همهچیزمان میآید» گفته بود که چون خوشبختانه ما از این لحاظ به مرز خودکفایی رسیدهایم آن را صادر کرده و با تغییر ضمیر، باعث شدهایم دیگران هم از آن مستفیض شده و همه چیزشان به همه چیزشان بیاید.
رئیس جمهور لیبی از این لحاظ سخنرانیاش به سایر چیزهایش آمده که به جای 15 دقیقه زمان مقررش، 135 دقیقه سخنرانی کرده است و در سخنانش همه چیز و همه کس ، از شورای امنیت سازمان ملل گرفته تا غرب و کل جهان را زیر سوال برده است. قذافی گفته است دموکراسی در جهان (یا به عبارت بهتر: همهی جهان بجز لیبی و نهایتا با اندکی ارفاق کوبا و ونزوئلا که رهبرانش با او میانه خوبی دارند) وجود ندارد و شورای امنیت در واقع شورای ترور است و به نمایندگان سایر کشورها هم گفته شما الان ذهنتان کار نمیکند و حرفهای مرا نمیفهمید. حتی در پایان سخنرانیاش منشور سازمان ملل را هم که در دست داشته پاره کرده و دور ریخته است. حاضران هم طبعا یا سالن را ترک کردهاند و یا برای انبساط خاطر از دیدن عجایب المخلوقاتی با آرایش عجیب که حرفهای خندهدار میزند سرجایشان نشستهاند.
با اینحال و از آنجایی که لیبی هم یکی از کشورهای دوست و برادر ماست و حتی قرار است همین برادر مبارز و مسلمان (که سابقا گفته میشد امام موسی صدر را دزدیده) چند ماه دیگر با عزت و احترام به دعوت رئیس دولت ما به ایران سفر کند؛ از سر خیرخواهی چند نکته کاربردی برای بهبود وضعیت سخنرانیهای برونمرزی را خدمت جناب قذافی ارائه می دهیم، که البته قابل استفاده برای همگان است:
1- در هنگام سخنرانی، به جای آنکه گمان کنید برای مشتی گوسفند دارید سخنرانی میکنید به این فکر کنید که ممکن است حاضران انسان باشند و از فهم و شعور متوسط انسانی برخوردار باشند و طبعا از فرافکنی و وارونه جلوه دادن حقایق خوششان نیاید.
2- در صورتیکه عمل به توصیه بالا برایتان عملی بود سعی کنید در هنگام سخنرانی به خودتان بقبولانید انسانهای حاضر الزاما انسانهایی سادهلوح یا تحت سیطره شما نیستند که مجبور باشند سخنان شما را تایید کنند. علاوه بر این ممکن است بدانند شما کی هستید و از کجا آمدهاید و با چه ترفندهایی به موقعیت کنونی در مملکتتان رسیدهاید.
3- قرار نیست دیگران به معتقدات دینی و بومی و قبیلهای شما اعتقاد داشته باشند یا دوست داشته باشند در یک سخنرانی رسمی سیاسی به آنها گوش بدهند. وردهای قبیلهای، دعاهای مذهبی، آوازهای بومی و حالات عرفانیتان را برای خودتان محترم نگه دارید و برای دیگران از چیزهایی حرف بزنید که برای یک جلسه رسمی سیاسی مورد انتظار است.
4- متهم کردن دیگران هنر نیست، به خصوص در جایی که محل اتهام زنی نیست. با این حال اگر به مسائل حقوقی و قضایی و عدالت زیاد علاقه دارید اول اتهامات سنگینی که متوجه شماست را پاسخگویی کنید بعد به اتهامزنی علیه دیگران اقدام کنید. مثلا خوب نیست کسی که با کودتا در ممکلت خودش رییس جمهور شده و متهم به ربودن امام موسی صدر و انفجار لاکربی و سربه نیست کردن مخالفان است، دائما دم از دموکراسی و معنویت و سایر چیزها بزند.
5- اینکه دیگران در هنگام سخنرانی شما سالن را ترک کنند الزاما دلیل برحق بودن حرفهای شما و ناحق بودن دیگران نیست که جای افتخار داشته باشد. مساله ممکن است به حق و ناحق مربوط نشود و صرفا در حوزه "جفنگگویی" قابل بررسی باشد که در این صورت میتواند باعث سرشکستگی هم باشد. به خاطر داشته باشید «اعتماد به نفس» وقتی از سطح خاصی بالاتر برود معمولا مولد «بلندپروازیهای مضحک» میشود که آن هم به نوبهی خود در تولید «جفنگ» نقشی اساسی دارد.
6- وقتی سخنرانی تان تمام شد، صرفا به کف زدن و بهبه گفتن هیاتی که از کشورتان به همراه خودتان آورده اید توجه نکنید، به انبوه صندلیهای خالی و معدود جماعتی که دارند می خندند و تفریح میکنند هم توجه کنید. شاید چیزی دستگیرتان شود.
7- اگر یک هموطن چنین نکاتی را به شما گوشزد کرد به اتهام همسویی با بیگانگان و اقدام علیه امنیت ملی لیبی و تحقیر ملیت خود و سایر برچسبهایی که موجود است دستگیر، شکنجه و سربه نیستش نکنید. به جای این کارها سعی کنید یک بار هم که شده به توصیه چنین افرادی عمل کنید تا به جای به زحمت افتادن برای مبارزه با عوامل موهومی تحقیر ملی، خودتان تبدیل به بزرگترین عامل واقعی تحقیر ملی نشوید!
—————-
بازنشر از آی طنز
سلام آقای فرجامی
احيانا منظور شما Find /Replace لیبی با ایران و آقای قذافی با آقای احمدی نژاد نبود ؟؟
البته مسلما برای نوشتن از ليبی و قذافی فيلتر و اوين و . . . منتظر شما نيست ولی …
گُل گفتي 🙂
با خواندن این یادداشت یاد همان نوشتهای افتادم که چندی پیش در صفحه آخر روزنامهی اعتماد چاپ شده بود و عنوانش بود: خطاب به برادران افغان. این مقاله حاوی چند توصیهی دوستانه و برادرانه خطاب به حامد کرزای و دولت افغانستان بود. با این نکتهی کاملا بدیهی که باید افغانستان را با ایران و کرزای را با احمدی نژاد جایگزین میکردید تا ضمیر اصلی خطاب نویسنده را میشناختید!
پایا و پویا و مانا باشید.
من نمی دونم این افراد دیکتاتور (که کم هم نیستند) به چی فکر می کنن. چطور فکر می کنن. تو اون کلشون چی می گذره که همچین کارایی می کنن. داشتم یک مقدار از حرف های همین قذافی رو گوش می دادم به حاضرین گفته بود چون همه ی ما راه دوری رو طی کردیم تا اینجا رسیدیم خسته هستیم (منظورش همه بود) بعد پیشنهاد داد که از این به بعد این مجمع رو تو لیبی برگزار کنن که مسافت کسی رو اذیت نکنه! فکرشو کن! این فرد و افرادی نظیر این کلا عقلشونو از دست دادن.