در یک هفتهی مانده به انتخابات من تهران نبودم. از جاده تهران سمنان شاهرود سبزوار نیشابور به مشهد آمدم و دهها شهر و روستا را در مسیر دیدم. ضمن اینکه دو شب در قدمگاه بودم. خاصیت قدمگاه و شهرهای کوچکی مثل آن اینست که از یکسو آنقدر بزرگند که شهر نامیده میشوند و از لحاظ آماری ارزش بررسی داشته باشند و از سوی دیگر آنقدر کوچکند که کاملا بافت روستایی و سنتی خود را حفظ کردهاند. مشهد هم بودم و در میتینگ بزرگ طرفداران موسوی که خاتمی در آن حضور داشت به عنوان خبرنگار شرکت داشتم. از این رو شاید بد نباشد برای دوستانی که تهران حضور دارند یا به واسطهی تمرکز رسانهها بر روی تهران، از اخبار پایتخت اشباع شدهاند کمی از اوضاع و احوال آن حوالی بنویسم و بعدش هم تحلیل و پیشبینی خودم از نتیجهی نهایی انتخابات.
ما وقتی از تهران به سوی مشهد راه افتادیم که هنوز 8 روز تا برگزاری انتخابات مانده بود. دقیقتر بخواهم بگویم صبح روز بعد همان شبی که مناظرهی تاریخی موسوی و احمدینژاد پخش شد. آن شب به قدری عصبانی بودم که خوابم نبرد. بیشتر از دست موسوی و مشاورانش که در مقابل آن حجم عظیم دروغ، چیزی بجز "چیز" ارائه ندادند! تقریبا شب تا صبح ساعت 5 که راه افتادیم خواب به چشمانم نیامد و آن چند دقیقهای هم که خوابم گرفت، کابوس دیدم که با احمدینژاد در حال مناظرهام و یک مرغفروش هم مجری برنامه است!
در بین راه حجم وسیع تبلیغات احمدینژاد در شهرهای کوچک و به خصوص روستاها عصبانیتم را تبدیل به ناامیدی کرد. بدون اغراق بگویم فقط میلیاردها تومان هزینه پوستر و پرده و سایر لوازم برای تبلیغ احمدینژاد در روستاها شده است و این تازه در حالیست که پولهای نقد و سایر کمکها به مردم برای خرید رای را نادیده بگیریم. اینکه میگویم "خرید رای" منظورم توهین نیست. کنایه به سفرهای استانی و توزیع پول نقد بین کسانی که به احمدینژاد عریضه نوشتهاند هم نیست. داستان از این حرفها گذشته است. نمونه بگویم در همین قدمگاه که ولایت خودمان است و با مردم به گپ ایستادم، اشخاصی برایم تعریف کردند که چند روز قبل که احمدینژاد به مشهد آمده بوده، از تمام روستاها و شهرهای استان، اتوبوسهایی راه میافتند و مردم را برای "استقبال از احمدینژاد، زیارت امام رضا، صرف ناهار و گردش یک روزه" به مشهد میبرند. یکی از همین افراد که شاگرد گچکار بود برای من و پدرم تعریف کرد که آقای د(…) و زنش از صبح آن روز به در خانه تک تک افراد رفته و آنها را برای همین فرایض(!) دعوت کردهاند. همین همولایتی ما گفت که به او هشت هزار تومان بابت از کارافتادگی آن روزش دادهاند، ناهار هم چلوکباب خورده و با اتوبوسی که به سه برابر قیمت، آقا و خانم مذکور برای آنها دربست کرده بودهاند به مشهد رفتهاند. او میگفت که در آنجا به گروههایی پیوستهاند که به همین ترتیب از سایر شهرها و به خصوص روستاها به مشهد آمده بودند و در چند مسیر از آقای احمدینژاد استقبال کردهاند؛ به این صورت که پس از عبور آقای احمدینژاد از یک نقطه، آنها فورا با استفاده از میانبرها به نقطهای دیگر در مسیر احمدینژاد میرفتهاند.
من همین مساله را به صورتی مشابه از چند نفر مشهدی هم شنیدم. با این تفاوت که دستمزد مستقبلین را بالاتر میگفتند که تا 35 هزار تومان هم عنوان میشد.
در چند شهر و روستای دیگری هم که دقیقتر دیدم، اکثریت با احمدینژاد بود. به خصوص هرچقدر روستاها مذهبیتر بودند و سپاه و بسیج در آنجاها حضور پررنگتری داشتند، پوسترها و ستادهای احمدینژاد بیشتر به چشم میخوردند. مشخص بود که احمدینژادیها در یک شبکه بسیار وسیع و سازمانیافته از مدتها قبل شروع به فعالیت کرده بودند. در یکی از این روستاها که حاشیهی راه آن پر از مغازه بود تمام در و دیوار مغازهها عکس احمدینژاد چسبانده بودند بجز دو تا که پوستر موسوی داشت.
مشهد هم اوضاع بیشتر به نفع احمدینژاد بود. این در حالی بود که برادرم میگفت نسبت به روزهای قبل وضعیت بهتر شده. البته باید توجه داشت که مشهد شهریست مذهبی و تحت نفوذ هیاتهای مذهبیای که در سالهای اخیر مداحان و نوحهخوانها به شدت در آنها قدرت یافتهاند. یک بار هم سری به ستاد میرحسین در خیابان راهنمایی مشهد زدم که چون ذهنیت دوم خرداد را داشتم از خلوتی نسبی آنجا سرخورده شدم.
اما بعد از حملهی توفانی میرحسین به احمدینژاد در شب مناظره با کروبی، جانی در طرفداران میرحسین دمیده شد و طی چند شب بعد به وضوح ورق به نفع میرحسین برگشت. به خصوص بعد از آنکه خاتمی به مشهد آمد و جمعیت عظیمی در ورزشگاه کارگزان جمع شدند خیلی اوضاع بهتر شد. جالب اینجا بود که این میتینگ صبح روز بعد از مناظرهی رضایی و احمدینژاد بود که تقریبا برای همهی کسانی که به حقایق علایقه داشتند ثابت شد که آمارهای احمدینژاد دروغ بوده و بعضی از آنهایی که میخواستند به احمدینژاد رای بدهند به موسوی یا رضایی متمایل شدند.
بی اغراق بگویم که در حدود 60 هزار نفر برای شرکت در این میتینگ آمده بودند و این در حالی بود که شورای تامین استان هر نوع کارشکنیای که لازم دیده بود برای لغو یا کارشکنی در آن انجام داده بود اما بیاثر بود و شور و شوق روحیه طرفداران موسوی را به طور فزایندهای بالا برد.
همان شب پشت شیشهی بیشتر ماشینها عکس موسوی بود و حتی اگر بخواهم موتورسوارها و یا کامیونهایی که عکس احمدینژاد را داشتند با ماشینهایشان جمع کنم، میتوانم بگویم حدود 30 درصد احمدینژادی بودند و بقیه میرحسینی. تک و توکی هم طرفدار شیخ و به همان میزان طرفدار رضایی دیده میشد. هرچند که در گفتگو با مردم، به وضوح مشخص میشد که محبوبیت محسن رضایی –در مقایسه با وضعیت چند روز گذشتهی خودش- به صورت تصاعدی بالا رفته است.
در برگشت من باز هم از همان مسیر رد شدم و تا آنجا که دیدم باز هم در روستاها و شهرهای کوچک مسیر غلبه با احمدینژاد بود هرچند که وضعیت موسوی اندکی بهتر شده بود. البته یادآوری این نکتهی مهم را که از یکی از خویشاوندان ساکن قدمگاه شنیدم ضروری میدانم که میگفت آن گونه که در جلسات مذهبی یا سایر محافل از دیگران شنیده، وضعیت موسوی خیلی بهتر از آن چیزیست که در و دیوار و ویترین مغازهها و پشت شیشهی ماشینها نشان میدهد. او میگفت خیلیها به طمع گرفتن چیزی، یا از ترس مواخذه یا به خاطر رودربایستی عکس و پوستر احمدینژاد را چسباندهاند و دیگر نمیتوانند آن را تغییر دهند اما در نهایت و به طور مخفی به موسوی رای خواهند داد. ولی به هر حال به نظر من غلبه با احمدینژاد آمد و باید این مساله را جدی گرفت.
در مجموع به نظر من اکثریت رای در شهرهای بزرگ، مناطق ترکزبان و نواحی سنیمذهب با میرحسین موسوی خواهد بود و در بیشتر روستاها و شهرهای کوچک با احمدینژاد. در نواحی معدودی از مناطق عشایری و عرب زبان هم ممکن است رضایی و کروبی جلو بیفتند.
امیدوارم موسوی در دور اول به ریاست جمهوری انتخاب شود اما با در نظر گرفتن اوضاع ستاد انتخابات وزارت کشور و شورای نگهبان، پیشبینیام کشیده شدن کار به مرحلهی دوم است و سپس انتخاب موسوی به ریاست جمهوری.
ضمن اینکه در مجموع وضعیت را بحرانی میبینم و فکر میکنم نتیجه انتخابات هر چه که باشد، فتنهای که احمدینژاد با حمله به هاشمی و ناطق نوری و خاتمی و موسوی و کروبی و … (خلاصه هر کسی که دم دستش بود) برپا کرد، به این راحتیها و زودیها نخوابد.
کروبی (سایت تریبون): هزینه تبلیغات موسوی را مهدی هاشمی از ۱۵میلیون دلار رشوه ای که از پرونده توتال گرفته داده است