این آقای رحیم پور ازغدی یکی از آن آدم هایی ست که هر از چندی ذهن من را به خودش مشغول می کند و تا به حال چند بار می خواسته ام درباره اش یادداشتی بنویسم که جز یکبار، بقیه اوقات یا حالش نبوده، یا وقتش و یا هردو. امروز (جمعه) بعدازظهر که جعبه جادو را روشن کردم، دیدم در شبکه یک، سخنرانی او پخش می شود. چند بار دیگر هم در همین روز و ساعت ایشان را دیده ایم. احتمالا شبیه سخنرانی هایی آقای قرائتی که شب های جمعه پخش می شود، برنامه ای تامین کرده اند برای جمعه شب ها که عبارت است از یک سخنرانی حضرت استاذ. اندکی که دیدم و شنیدم حس و حالی آمد! این حاصلش:
1- بیراه نیست اگر بگوییم رحیم پور ازغدی تئوریسین جمهوری اسلامی است یا دست کم بخش های قدرتمندی از حکومت، خواهان این اند. رحیم پور هم در همین مسیر گام برمی دارد. تدریس را رها نمی کند، سخنرانی های پرشمار می گذارد، در دفاع از آنچه هویت اسلامی می گویندش غرب را زیر سوال می برد، سمت های متعدد در دستگاه های رسمی فرهنگی دارد… و البته در کنار همه این ها سعی فراوان دارد تا با گرمی کلام و شیرینی سخن، توده های مردم را هم پای گفتار خود جذب کند.
2- با اندک دقتی در شیوه سخنوری رحیم پور، مشخص می شود که الگوی او در این کار علی شریعتی ست تا حدی که حتی رحیم پور، لحن کلام و آهنگ ادای کلمات خود را نیز همانند شریعتی برمی گزیند و اینها که به ته لهجه مشهدی رحیم پور اضافه شود، نا خودآگاه شنونده را به یاد همشهری شهیر او می اندازد. مهمتر از این، مخلوط کردن استدلال و وعظ و خطابه با یکدیگر است که شریعتی با استادی تمام و به مدد ذوق ادبی خود از آن استفاده بسیار می برد و البته در جو هیجان زده، عاطفی، آرمانخواه و انقلابی دهه های 40 و 50 نفوذ و کارکرد بسیار یافت. رحیم پور اما نه به میزان شریعتی با فلسفه غرب آشناست، نه آن ذوق ادبی را دارد و نه توان تهییج گری شریعتی را. این گونه است که این تلاش برای شبیه سازی، نه به “نسخه بدلی” از شریعتی، که رحیم پور را به “کاریکاتوری” از علی شریعتی بدل می کند.
3- زمانه هم –با تمام لطف های پنهان و آشکاری که به این “متفکر رسمی” نظام دارد- زمانه رحیم پور نیست. او حتی اگر بجای کاریکاتور، خود شریعتی هم شود؛ باز در آن جایگاه نخواهد نشست. امروز، نه فقط در ایران، که در تمام این کره خاکی، دوران هیجانات انقلابی و شورهای آرمانگرایانه گذشته است و جز بخشی از نوجوانان و جوانان که بیشتر به مقتضای سن شان و بطور موقتی در طلب آن چیزها هستند، بقیه طور دیگر می اندیشند و زندگی می کنند. این است که دیگر ناصرها و چه گواراها و کاستروها “رو” نمی آیند؛ نه این که نباشند، بلکه استقبال و حمایت توده های عظیم مردمی و افکار عمومی را پی خود ندارند؛ والا ده ها و صدها دلیرتر و آرمانخواه تر و چریکتر و باسوادتر از آنها هستند. به همین میزان دوره سارترها و مارکوزه ها و کاموها وشریعتی ها هم گذشته است. یک بار که دوربین بر روی حاضرین و مستمعین سخنرانی های رحیم پور می گذرد نگاه کنید: عمدتا جوانانی که تازه نوجوانی را پشت سر گذاشته اند، پسرها تازه ریش درآورده و دخترها چادری، و چشم ها… (یکبار به چشم ها خوب دقیق شوید!)
4- اشکالی در موافق و همراه بودن “اندیشمند” با “قدرت حاکم” نیست به شرط آنکه این “موافقت” به “خدمت” ختم نشود. اصولا اندیشه مدرن برخاسته –یا همراه همیشگی- نقد و کرتیک است و به همین خاطر کمتر اندیشمند و متفکر بزرگی را در یک دو قرن اخیر می توان یافت که در خدمت قدرت بوده باشد. نمی خواهم اصطلاح نه چندان مودبانه “هم از آخور خوردن و هم از توبره” را در اینجا بکار ببرم، اما واقعیت در اینجا، فحوای همین اصطلاح مشهور است. فرو رفتن در قالب یک متفکر آزاداندیش و ضمنا مدرنی که “دانشگاهیان” مخاطب اصلی اویند، با دفاع و تئوریزه کردن آنچه “بخش خاصی از قدرت” می طلبد و نقد و پرخاش بی استثنا نسبت به آنچه همان بخش خاص نمی پسندد و دشمنش می دارد؛ غیر قابل جمع و هضم است. تاکید می کنم که هیچ کدام از این دو راه و روش، فی نفسه بد نیستند، و هستند کسانی بسیار بزرگتر و باسوادتر و تیزهوشتر از رحیم پور که در جای خود، به عنوان تئوریسین نظریه خاصی در موافقت با حکومت یا نقد نظری مخالفان رسما وارد شده اند (مثل جواد لاریجانی) اما اینکه آدم همزمان بخواهد در هر دو جایگاه ظاهر شود، مثل این است که کسی شبها علی شریعتی باشد و روزها شجاع الدین شفا!
5- رحیم پور از ضعف دانش هم رنج فراوان می برد و این نه برای صاحب نظران و دانش آموختگان روشن است بلکه برای هر دانشجویی که از سطح جزوه نویسی به خواندن چند کتاب و مجله در حوزه فلسفه و جامعه شناسی و اقتصاد رسیده باشد، به سرعت آشکار می شود (حتی اگر عضو بسیج دانشگاه باشد و هنوز دلبسته کتاب های شریعتی). او بلا استثنا در هر مجلس خطابه اش از ده ها دانشمند و فیلسوف غربی نام می برد، مختصری از مکتب های غربی را در چند دقیقه تقریر می کند و بعد هم نقد. البته این نوع بیان و نقد، برای دانش جو وطلبه ای که در پی آن است که با آگاهی از اسامی و مکتب های غربی (در حد چند سطر حتی) و نقد کوبنده آنها، از موضع منفعلانه بدر آیند و به قول معروف “پوز آنطرفی ها را بزند” شاید جواب بدهد، اما در نزد آنکسی که کمی جدی تر به قضیه نگاه می کند، دست کم شک برنگیز است. گویی رحیم پور هربار دست در آن اقیانوس فرو میرود، جانور بد شکلی کوچکی بیرون می آورد، به یک ضربت از هستی ساقطش می کند و باز تکرار می کند، غافل از اینکه بسیاری، می دانند که این اقیانوس، عمیق تر از این تردستی هاست و آن جانوران نه از آن اقیانوسِ نهنگ غرقه کن، که از آستین خود جناب بدر می آیند و این نمایش ها بدرد کسانی می خورد که در پی ساعتی سرگرمی و تعریف آن برای دوستان آب ندیده تر از خودشان هستند. والا مثلا نقل قولکی از ماکس وبر یا هابرماس… (یا هر فیلسوف دیگری که این روزها مد باشد و لاجرم نقدش واجب!) و نقد احساسی آن و بعد پریدن به شاخه ای دیگر و نفی و تاییدهای اینچنینی یعنی چه و چه جایگاه معرفتی دارند؟ (یا مثلا همین کلام عجیبی که امشب خود شنیدم که فرمود: اندیشه مدرن افتخار می کند که اقتصاد را از فلسفه و اخلاق جدا کرده است در حالیکه این یکی از بدترین کارها و یک جنایت بود!)
6- دوستی و حتی ارادت دستگاه ها و ابزارآلات پروپاگاندپروری، نسبت به هرچیزی که نسبتی با اندیشه داشته باشد، مثل دوستی خاله خرسه است. بخصوص در مورد اندیشه مدرن. و این گونه است که وقتی حضرت رحیم پور کالری و فسفر می سوزاند تا هزاران بیننده پای تلویزیون را به فضای اندیشناکِ دانشگاهیِ شریعتی گونه اش ببرد، کارگردان برنامه تصویر را منتقل می کند به یکی از چندین دوربینی که متصدی صید حاضرین در جلسه اند. یک بار دوربین که شدیدا روی جمعیت تِله شده، در صدد است تا ثابت کند که “نخیر، حاضرین صد نفر نیستند، دو هزار نفرند”، و یک بار دیگر با کلوز آپ از تصویر جوانی که چپه تراش کرده بگوید “دیدی اونطرفی ها هم هستند!” و بار دیگر با نشان دادن تصویر دختری که مشغول یادداشت برداری است نکته مشابهی را گوشزد کند. (وجالب اینجاست که سوتی هم زیاد می دهد: پسر کلوز آپ شده بی خبر، هوس می کند بینی اش را بخاراند، دختر خانم با شنیدن تکه بغل دستی پقی می زند زیر خنده، دیگری خمیازه ای می کشد که فیل را در جا می خواباند!) و اینها، اگر در برنامه آقای قرائتی، که خیلی ساده و بی پز روشنفکری دینی، برای عوام صحبت می کند و وعظ و شوخی را بهم آمیخته است، قابل تحمل و بلکه مفرح است؛ در یک برنامه متفکرانه که ضمنا قرار است مخاطبش فرهیخته هم باشد، مضحک و موهن است. چیزی که احتمالا خود رحیم پور هم به ان راضی نیست، اما کسی که به مدد خاله خرسه نفس کش می طلبد، مجبور به تحمل این بخش از لوازم دوستی او هم هست!
7- گمان من اینست که حسن رحیم پور یک عکس العمل دستوری در مقابل عبدالکریم سروش بود و هنوز هم احساس “نیاز” به او، از احساس “خطر” ناشی می شود. همچنین فکر می کنم این نقطه اوج فواره رحیم پور است و او اگر به همین راه و روش بخواهد ادامه دهد اندک اندک آنقدر پایین خواهد آمد تا به جایگاه اصلی خودش، یعنی یک مدرس میان مایه دروس انسانی (در حد کارشناسی) برسد. تاریخ قضاوتگر خوبی ست.
از آن قیافه …..ی اش معلومه که از آن بی سواد ها و خل های مادر زادی خداست. خدا به داد مردم ایران برسد که تئوریسین هایی مثل ابن دیو خل دارند
نکات نغزی بود.البته فکر میکنم او سعی میکند ادای دکتر سروش را در اورد.بهر حال موجود منفوری است که احتمالا برای شنیدن حرفهایش متحمل صبر و مشقت زیادی شده اید!
بسیار جالب بود بخصوص بند 3 و تشبیه دست کردن در اقیانوس و حکایت آستین
يادم هست يك ايشان از دوران دبيرستان چماقدار بود و پاسخ هر انديشه اي را با چماقش ميداد بسياري از مشهدي ها او را مشناسند و از او نفرت دارند
سلام.
آقاي فرجامي تمدن بدون فرهنگ غرب اقيانوسي بسيار وسيع است كه عمق آن چند انگشت بيشتر نيست. تو و امثال تو آدمهايي كه شيفته غرب شدهايد چشم بر اين واقعيت بستهايد و البته تو تنها نيستي كه امروز و هر روز چند صد سال اخير تاريخ اين مملكت امثال تو را بسيار به خود ديده است.
آقاي رحيمپور ازغدي هيچ احتياجي به امتثال از امثال دكتر شريعتي معظم يا مقابله با خودباختگاني چون سروش براي طرح خود ندارد. آنچه او ميگويد و شما نميفهميد حاصل كند و كاو در اقيانوس عميق انديشه اسلامي است كه چون تويي به دليل ناآشنايي با فن شناگري و ترس از غرق شدن راهي به آن نداريد.
محمود عزیز
راجع به این بابا بارها دلم خواسته، نقدی، چیزکی، فحشی بنویسم اما دستم نرفته که نرفته.
این یادداشت تو را خواندم و خیالم راحت شد.
البته می شد به نکات غلو شده ای که در سخنرانی هایش بر آن ها تاکید می کند، یا شاهدهایی که گوزن و شقایق را در کلامش به هم ربط می کند، نکات و مثال هایی هم آورد.
به هر حال حکایت این جعبه جادو، حالا حالاها در این خاک عزیز، همین است که است.
قيافه اين شخص مرا بي مهابا ياد ابن ملجم مرادي مي اندازد.به خاطر انکه در دينداري اش بسيار نا بخردانه دفاع مي گند.
اگر به سوابق همين جناب مراجعه كنيد همكاري ايشان با امثال حسين شزيعتمداري را در تواب سازي خواهيد ديد ضمن اينكه ايشان معجزات جالب ديگري نيز دارند از قبيل آسمان و ريسمان كردن با نقل قول از نهج البلاغه در جهت تطهير امثال مصباح يزدي. به هرحال هر دوره اي ابوحريره اي نيز مي طلبد.ضمنا فرمايش شما در بضاعت مزجات ايشان در علم كاملا قابل اثبات است كه شما به گوشه اي از آن اشاره فرموديد.
من هم یای صحبت ایشان نشسته ام و باید بگویم که خوب و گرم صحبت می کند البته اقبال نشستن به صحبتهای دکتر شریعتی را نداشته ام اما آخرین باری را که یای سخن این آقای ازغدی بودم داستانهای حیرت آوری را به نام تاریخ اسلام به سخن گرم خود به خورد مشتاقان می داد. او از زبان توریستی که به دول اسلامی سفر می کرد تمدنی با شکوه به سبک همان تمدنی که کسانی دیگر از ایران باستان ترسیم می کنند ،ترسیم می کرد.و سیس گفت که وفت سوال کردن هم برای حاضرین نیست و خوش آمدید.
سلام
خوب، من فکر میکنم ايشون فلسفه غرب رو تا حدی خونده، ولی خيلی با تعصب و پيش داوری. در نتيجه شايد تحليلهاش علمی نباشه. ولی از طرفی با توجه به اينکه حکومت ما جمهوری اسلامی هست، من فکر نمیکنم تناقضی ميان خدمت به حکومت و دانشگاهی بودن باشه. تطهير و توجيه حکومت قطعا خوب نيست، ولی اينکه کسی عميقا به نظام باور داشته باشه و در عين حال فکر هم بکنه، از نظر من مشکلی نداره. ايشون خيلی از نظر اسلامی هم با سواد نيست. ولی من اگر جای شما بودم با سعه صدر بيشتری در موردش مینوشتم. کمی ملايمتر. اينجور تحليلهای روانکاوانه از افراد خيلی خوشايند نيست. بهتر بود راجع به نظراتش مینوشتيد. باز هم میگم. به نظر من بين متفکر بودن و طرفدار حکومت بودن تناقضی وجود نداره.
سلام اوس محمود. به نظرم فرض اصلي اين نوشته ات اين بود كه رحيم پور ميخواد اداي شريعتي رو دربياره. البته فرضت و استدلال هايي كه در اين رابطه كردي قانع كننده نبود. حتي يك جايي هم تعارض داره ( اگه گفتي كجا) در ضمن اوني كه شما ميگي نبايد به حكومت خدمت كنه ميشه يك روشنفكر كه هميشه از در مخالفت در مي آد. وگرنه هر فيلسوف و نظريه پردازي كه صد پله از رحيم پور بالاتره جون مي كنه تا نظرياتش توسط حكومت اعمال بشه يا اصلا بر حكومت تاثير بذاره وگرنه مرض داره بشينه فسفر بسوزونه بعد هم اگر يه زماني يه حكومتي خواست اون نظريه رو اجرا كنه چون نبايد به حكومت خدمت كرد بزنه زير همه چي. به گمانم اگه اصلا اين پست رو نمي نوشتي و همون جوري بي حس و حال بودي خيلي بهتر بود تا اين نقدي كه حال و روز و درست و حسابي نداره. البته اصلا مجبور نيستي حرفهاي منو قبول كني حتي اگه نقدش هم بكني شايد به يك تعامل درون گفتماني سازنده گرا در ژئوپلتيك قرن بيست و يك برسيم. باقي بقاي تو عجالتاً
سلام
بهترین توصیف این بسته زبان سروش بر عکس بنظر میاد!!! نه؟؟؟
آقای فرجامی
من شما را نمی شناسم ولی آیا شما حاضر به مباحثه با یکی از شاگردان کوچک این آقا ( ازغندی ) هستی راستی شما در کجا زندگی میکنی در کدام عالم هپروت که هنوز شیفته مکتب مضمحل غرب هستی دو حالت بیشتر نداری یا در مرحله گذر هستی و هنوز حقیقت را درک نکردی که انشاالله درک خواهی کرد و هرچه به ذهنت آمد نمینویسی ویا از این راه نوشتن اراجیف مورد نظر غربیان ارتزاق میکنی یادت باشه فقط این دنیا نیست در آن دنیا همه باید پاسخگو باشیم اگر به آن دنیا اعتقاد نداری حداقل از عاقبت افرادی که در این دنیا بر خلاف انسانیت و توحید رفتار میکنند درس بگیر خدا همه ما را عاقبت به خیر کند
لازم است كه به ياد داشته باشيم هيچ گاه حريف راا زبون تصور نكنيم همين مردك قادر است عوام را كه غالبا اكثريت جامعه ما را تشكيل ميدهند با خود همراه كنند. بنظرم به جاي لگد مال كردن رحيم پور بايد ابزار قدرت اورا از او گرفت و اين ابزار چيزي نيست جز جهل عامه ملت ايران .
لازم است كه به ياد داشته باشيم هيچ گاه حريف راا زبون تصور نكنيم همين مردك قادر است عوام را كه غالبا اكثريت جامعه ما را تشكيل ميدهند با خود همراه كنند. بنظرم به جاي لگد مال كردن رحيم پور بايد ابزار قدرت اورا از او گرفت و اين ابزار چيزي نيست جز جهل عامه ملت ايران .
دوباره كه نظرات رو خواندم ديدم كه موافقان اين آدم بيشتر از مخالفانش به سايت شما سر زدند. جالب است كه هيچ كس هم قائل نيست به تحمل . ببينيد من از اين آدم بدم مي آيد چون در ذهنم مي پندارم كه مغرضانه ميخواهد نظر و فكرش را به بقيه بخوراند اما از طرفي اگر من هم نتوانم اين آدم را تحمل كنم پس من هم با او فرقي ندارم . از عزيزاني كه مطالب را ميخوانند و يا نظر ميدهند مي خواهم كه كمي همديگر را تحمل كنيم وگرنه مجبوريم همديگر را حذف كنيم . اين راه درستي نيست متاسفانه همين آقاي رحيم پور مروج فرهنگ اصول گرايي است كه نهايتا منجر به حركات تروريستي است كه البته اين طرز فكر به علت عدم بلوغ عقلي ايجاد ميشود . اميدوارم كه در ايران همه بتوانند با هر تفكري زندگي كنند بدون نياز به حذف فيزيكي . ما به دگر انديشان عداوت نداريم آنها نمي توانند ما را تحمل كنند.
از طرفي چرا كه نه! من فرهنگ غرب را دوست دارم چون آنها از ما بسيار پيشي گرفته اند و از عقب ماندگي دور شده اند رفاه نمايان گر اين فرهنگ است. ولي با همه اين اوصاف باز هم ميخواهم كه مثل انسان هاي بلوغ يافته با همديگر زندگي كنيم.
با سلام من هم مثل شما همیشه میخواستم چیزی از بیسوادی و کوتوله بودن ایشان بنویسم قسمت نمیشد
امیوارم مدافعان ایشان کمی سروش و شریعتی را بشناسند وگر نه متوجه متن بالا نخواهند شد
ازغدی را می توان ادامه دهنده راه فردید دانست. آدمی با اطلاعاتی گردآورده از هر چیز و هر جا و بیان آنها با سفسطه. البته سفسطه هم خودش هنر است. آنچه مهم است این است که این آدم اگر یک بار سقراطی فکر کند و سخنانش را مزه مزه کند می فهمد که چرت می گوید. افراد چرت گو در جامعه ما به دلیل فرهنگ شفاهی و غیر انتقادی که ما داریم موففقند.
بسیار ممنونم از نظرات همه دوستان و متاسفم که فرصت پاسخگویی به همه نیست (هر چند که بعضی اصلا پاسخ نمی خواهند!)
اما در پاسخ به آقای دانشجو:
من کاملا با نظرت موافقم که بالاخره یک روشنفکر عاقل مایل است که مردم و حکومت نظراتش را قبول کنند و به آنها عمل کنند، ضمنا در متن نوشته هم تاکید کرده ام که هیچ ایرادی ندارد یک اندیشمند با قدرت موافق و مرافق باشد منتها تمام حرفم اینست که “در خدمت قدرت بود فرق دارد با همراه قدرت بودن”. مثال عرض کنم:
حضرات یک زمانی جلال را می کوبیدند یا دست کم چندان توجهی بهش نداشتند ولی بعد از آنکه در یک سخنرانی تلویزیونی… معلوم شد که نخیر “مرحوم جلال” آدم بدی نبوده، از فردا صبح شروع کردند به تبیین اندیشه هاش و دفاع از نظراتش و خلاصه یکدفعه خوابنما شدند که به به چقدر آل حمد خوب و مکتبی و انقلابی و بیسار بوده.
طبیعی ست که مدافع یا مخالف بودن با آل احمد ننگ و افتخاری برای کسی نیست اما چنین رویکردهای “خادمانه”ای به نظر من برای یک اندیشمند عار است.
امیدوارم منظورم واضحتر شده باشد.
سلام – نمي دانم خارچ نشين هستيد يا ساكن ايران امّا لازم دانستم به اطلاع برسانم كه آقاي رحيم پور احتمالآ از حقوق بگيران نمايندگي ولي فقيه در دانشگاهها هستند و آن جوانان نه به ميل خود كه براي گذراندن واحدي از واحدهاي درسي در آنجا گرد آمده اند اگر دستزسي داريد در اين مورد تحقيق كنيد فكر كنم حدسم به واقعيت نزديك باشد.
سلام – نمي دانم خارچ نشين هستيد يا ساكن ايران امّا لازم دانستم به اطلاع برسانم كه آقاي رحيم پور احتمالآ از حقوق بگيران نمايندگي ولي فقيه در دانشگاهها هستند و آن جوانان نه به ميل خود كه براي گذراندن واحدي از واحدهاي درسي در آنجا گرد آمده اند اگر دستزسي داريد در اين مورد تحقيق كنيد فكر كنم حدسم به واقعيت نزديك باشد.
سلام. محمود عزيز نمي خوام گير الكي بدم ولي چرا خدمت كردن به قدرت بايد بد باشه؟ اصلاً مگر كسي هست به دنبال افزايش قدرت يا حفظ خود يا اصلاً نمايش قدرتش نباشه؟ اين فرآيند كاملاً طبيعيه چون از ذات آدم ناشي ميشه. مثلاً خودت حاضري درآمدت رو بدون هيچ دليل و منفعتي با من تقسيم كني؟
موضوع خدمت به قدرت يا همراهي با قدرت هم در اين چارچوب قابل بحثه . زياد طولش نميدم ولي حتي اونهايي هم كه به قدرت به نوعي خدمت ميكنند انگيزه هاي يكساني باهم ندارند. فكر نميكنم خدمت به قدرت هم چندان عار باشه حالا ميخواد توسط هر كسي صورت بگيره شايد بهتر باشه براي تحليل وضعيت هر كسي به منافع و انگيزه هاش بيشتر توجه كنيم. ( به عنوان مثال كسي ممكنه با قصد قربت به خدا يا برعكس براي ضايع كردن حريف سخنراني كنه) زياده عرضي نيست از مباحثه با شما خوشحال شدم. باقي بقاي تو عجالتاً
در ضمن اصلاً در پي اين نبودم نظرم رو تحميل كنم ها. اگه موافق نيستي اصلاً مجبور هم نيستي بخوني من باب مباحثه اسائه ادب كرديم ولي اگه نقدي داشتي در چارچوب همون تعامل درون گفتماني استقبال مي كنم بالاخره جوونيم جاهليم تبادل نظر ميكنيم ياد ميگيريم . باقي بقاي تو عجالتاً
آقای دانشجو. بحث خوبیست. لطفا اگر وبلاگ دارید در یک یادداشت این نظر خودتان را به صورت کامل ارائه کنید، من هم سعی خواهم کرد در یک یادداشت مخصوص به آن جواب بدهم. توی کامنتدونی زید نمی توانم تمرکز بگیرم. ضمن اینکه هنوز سر حرفم هستم: یک تفکر محترم است به شرط آنکه خواستگاهش “دستور” نباشد…
پر واضح است اندیشمندان و روشنفکران کسانی هستند که منقد حکومتها هستند نه همراه وستایشگرومداح حاکمان
از تعداد نظرات ابراز شده برای متن احساسی و هیجانی شما معلوم است که چقدر خواننده علاف دارید
جسارت می کنم و دعوتتان می کنم به خواندن این نوشته :
http://madreseyema.blogfa.com/post-125.aspx
mahmood, nobate to ham khahad shod ke hayola beshi vase khudet. Bad chizi ham mishi to. In baba ke khule, maye mazhake mellat hast… ama adamhae mesle to khatarnakan.
Chon ba hoosh hasti vali por oghde.
Nekbat
آقای دانشجو. نتوانستم مطلب شما را در فروم ببینم. لطفا همینجا کپی اش کنید. ممنون
در مطلب شما چیزی جز ادعا نبود. آیا استدلالی هم برای گفته هایتان دارید؟ چرا حرف های ایشان را نقد نمی کنید و فقط فحش می دهید؟
من هم به عنوان یکی دیگه از خوانندگان علافت این متنت رو مصداق بارز « جانا سخن از زبان ما می گویی» در مورد کسی یافتم که مغلق گویی های روشنفکر مآبانه و توخالیش چندباری که تلویزیون همین جوری مونده بود روی کانال برنامه ی ایشون، – واقعا ً به صورت غیر ارادی – احساس اشمئزاز زیادی ایجاد کرد برام. در این جور موارد – که کم هم پیش نمیاد تو این ولایت – آدم اگه بخواد نقد کاملا ً جدی کنه کلام سخنرانو، احساس می کنه اولویت رو رعایت نکرده! اگر هم بخواد به طنز برگزار کنه، شائبه ی غرض ورزی و ترور شخصیت پیش میاد. سرجمع فکر می کنم تو این نوشته ت مناسب ترین قالب رو انتخاب کردی برای بیان اون حسی که خیلی ها ( شاگردان استاد رو عرض نمی کنم) نسبت به گهرافشانی های مستدام ایشون دارن!
چندی پیش یک سخنرانی از ایشان گوش می کردم در باره مسائل جنسی و جامعه و حجاب و …
واقعا دیدنی بود. عقاید واقعی این نظام رو بیان می کرد. و سعی داشت به شدت روشنفکرانه و علمی این مسائل را مطرح کند. واقعا خجالت آور بود.
من تصور می کنم ایشان اگر بخواهد در مقابل سروش باشد و حتی کاریکاتور شریعتی سخت در اشتباه است. تنها حسن حضور ایشان این است که به وضوح عقاید جمهوری اسلامی را بیان می کند.
مطلب شما جالب بود اما به نظرم حتي نفس مقايسه شريعتي با فردي مثل پورازغدي چندش آور است چرا كه اولي- گذشته از همه نقدهايي كه امروز و پس از گذشت قريب به 30 سال مي توان به افكارش داشت- روشنفكري پيشرو ، متهور و ضد جريانات رياكارانه ديني و حكومتي عصر خود بود و اين يكي عين عالمان توجيه گر جريانات و انديشه هاي سركوبگر نظام حاكم است. شايد بهتر بود چنانچه قياسي را در نظر داشتيد ايشان را با دكتر سروش مقايسه مي كرديد!
سلام( ببخشيد اگه طولانيه)
شخصاً عقيده دارم كه شما با قدرت همراه نميشويد مگر اينكه مجبور به تعامل با آن هستيد. هر تعاملي مخصوصاً در زمان ما شامل بده بستان هاي مختلف در زمينه هاي متفاوتي است. يعني چيزي مي دهيم و چيزي ميگيريم. در بهترين حالت به راس هرم قدرت ميرسيم و در بدترين حالت قدرت حاكمه از ما سوء استفاده ميكند بدون اينكه امتياز مفيدي به ما بدهد.
براي همين خدمت به قدرت يا تقابل با آن اجتناب ناپذير است. كمتر كسي سعي ميكند و مي تواند نسبت به حكومت و قدرت بي تفاوت باشد چون ماهيت دولت در انساني ترين شكل خود هم داراي مولفه اجبار است و همين عامل شخص را در دو راهي تعامل يا تقابل قرار مي دهد. اگر بخواهيم به قدرت خدمت نكنيم يا لا اقل همراه آن نباشيم فرصت تعامل اختياري را از دست داده ، و چه بسا ناخواسته به سمت يك تقابل اجباري برويم.
خلاصه اينكه همراهي با قدرت مزايا و هزينه هايي دارد كه از جمله هزينه هاي آن خدمات دهي ( همراهي در اشكال و زمينه هاي مختلف) مي باشد كه بسته به شرايط ميتواند بر مزايا هم تاثير بگذارد
شرمنده ام که نظری بی ربط به مطلب شما می نویسم! هر چه کردم نشد به آی طنز بفرستم!
گزارشی از یک اکس پارتی
شرمنده ام که نظری بی ربط به مطلب شما می نویسم! هر چه کردم نشد به آی طنز بفرستم!
گزارشی از یک اکس پارتی
شرمنده ام که نظری بی ربط به مطلب شما می نویسم! هر چه کردم نشد به آی طنز بفرستم!
گزارشی از یک اکس پارتی
وشته شما در باب رحيم پور درست بود. علي الخصوص بند آخرش.رحيم پور را به عنوان بدل حزب اللهي سروش ساخته اند با همان قبافه ولي تفاوت دار…………….ند.
مرسی …
البته من نظرم اینه که ایشون بیشتر بعنوان یک آلترناتیو اشتباه برای قرارگرفتن در موقعیت ضد سروش انتخاب شده و تمام سعی اش برای تقلید فرم و شکل سخنرانی سروش هست (استفاده ناشیانه از صنعت نثر و نظم در بیان فلسفی)..
به هرحال ممنون .
ما ایرانیان شایسته بهتر از او نیستیم. اگر بودیم او و دوستانش را بر گرده خود نمینشاندیم. خلایق هر چه لایق!
این یک ترورشخصیت به وقیحترین وناجوانمردانه ترین شکل است. شماچندنفرمجموعاباندازه یک گروه لاشخورها به ایشان فحاشی کرده اید.پس کواستدلال ؟وکجاست اخلاق واستدلال؟کمی آزاده باشید.
رادان: من با نظرات او مخالفم ولی انصافاازسروش وحتی شریعتی هم فاضلتروقویتراست.بایدکسانی مثل سروش یاشایگان یاجوادطباطبایی این فردراسرجای خودبنشانند.چون متاسفانه آدم تاثیرگذاروخطرناکی است.
این آدم درسال60جزء بازجویان خمینی بوده است ومسوول زندان اوین بودوضمناخودش هم چندباردرسخنرانیهایش گفت که آخوندوطلبه است.ممکن است که درفقه واصول وفلسفه اسلامی واین چرندیات واردباشداماهیچ چیزازموضوعات مدرن سرش نمیشود.اوحتی لیاقت فحش هم ندارد. آفرین برمحموددبش که حقش راکف دستش گذاشت .ازهمه بچه های دیگرهم ممنون.
خیلی عقده ای ونفهم هستیدهمه تان
جناب فرجامی. باسلام گاه به دبش سرمیزدم وازطنزهوشمندانه ات لذت می بردم . ازاینکه میبینم بعدازسایت بی بی سی ورادیوزمانه{راستی آیاباجامی که شنیده ام سابقه دوستی بارحیم پورراهم درمشهدداشته آشتی کردی؟} وپس ازابراهیم نبوی وابطحی حالاتوهم به این آقاگیردادی دردلم به آ قای رحیم پور احسنت گفتم که همه شماراسرکارگذاشت وحتی شنیدم سروش وملکیان وشبستری وبابک احمدی هم درسالهای اخیر درجلسات دانشجویی محدودعلیه اوصحبت کرده اند.فریبرز رییس داناهم که درسایت روز اورابقول رییس جمهورسابق دکترخاتمی رقیب اسلامی خودش میبیند .پس این آقا تابه حال توانسته همه شما را سرکار بگذارد و توجه ها را به دیدگاههای خودش جلب کند بنابراین نمیتواندآنطورکه تو و دوستانت میگویید جاهل و ناتوان باشد. دیگر آنکه مگرخود سروش تیوریسین رسمی وتلویزیونی جمهوری اسلامی نبود؟ او هم عضوشورای انقلاب فرهنگی بود.{دعواهای دکترملکی و زیباکلام باسروش را حتما تعقیب میکنی یا نه؟ }. شایدفردا این تیوریسین هم مثل سروش تجدیدنظرکندومغضوب واقع شود. کمی صبرکن این آدم هم متکبر و کله شق بنظر میرسد. درضمن اوهم بیشتر ایدیو لوجیک وازسنخ شریعتی یعنی چپ است پس او و سروش امروزی تقابل دارند چنانچه سروش هم شریعتی راقبول ندارد. رحیم پور در خراب کردن وازچشم انداختن سروش و شبستری و…. درکتاب نقدش نقش مهمی داشت و روزی نوبت خودش هم میرسد و تقاص پس میدهد. وبالاخره من فکرمیکنم این روش تند نقد تو هم بنفع آقای رحیم پور تمام میشود. موفق باشی عزیزم .
ای کاش قبل از اینکه بخواهیم در مورد کسی قضاوت کنیم یه شناخت محدودی از طرف داشته باشیم همیشه یادتون باشه که خدایی هم هست البته اگه اعتقادی دارید یک طرفه به قاضی رفتن خیلی سخت نیست یکمی فکر کنید همه چیز این دنیا نیست یه جایی باید جواب بدید
1- من برخلاف شما فکر میکنم که
ایشان بدنبال هیچ نوع تشبهی به سروش یا شریعتی یا….نیست و شما توهمات خود و تداعی ذهنیتان را به حساب ایشان مینویسی. البته اوهم مثل شریعتی آدم موءثری هست واحتمالاخواهدماند. بسیاری معتقد ند سخنرانیهای او درسالهای قبل باعث تقویت گفتمان باصطلاح اصولگرایی وعدالتخواهی شد و اوراباید پدرفکری دولت احمدی نجاد دانست که بازیرکی بادولت< حفظ فاصله کرده است . 2- رحیم پور بیشترقراراست که خلاء مطهری رابرای جمهوری اسلامی پرکندنه شریعتی را. این خلاء رامصباح نتوانست پر کند چون خیلی صریح و ترسا ننده مطرح میکند ولی رحیم پور با ادبیات روشنفکرانه و علمی تر کرده است. 3- چطور کسی که در زندگینامه اش نوشته اند متولد سال 43 است و تا سال 67درمشهد بوده است میتوانسته در سال 60 یعنی در 16 یا 17 سالگی رییس زندان اوین و بازجو بوده باشد؟ او تقریبا یک نسل کوچکتر از بازجو یان سال 60 یعنی حجاریان و آرمین و تاجزاده و شریعتمداری است. بازجو بودن رحیم پوررا سایت راه توده و پیک نت اختراع کردند که بنظر من یک شیوهء غیراخلاقی درمبارزه با یک متفکر است. چنانچه امروز به سروش هم مارک سانسو رچی و تصفیه چی دانشگاه را میزنند.
1- من برخلاف شما فکر میکنم که
ایشان بدنبال هیچ نوع تشبهی به سروش یا شریعتی یا….نیست و شما توهمات خود و تداعی ذهنیتان را به حساب ایشان مینویسی. البته اوهم مثل شریعتی آدم موءثری هست واحتمالاخواهدماند. بسیاری معتقد ند سخنرانیهای او درسالهای قبل باعث تقویت گفتمان باصطلاح اصولگرایی وعدالتخواهی شد و اوراباید پدرفکری دولت احمدی نجاد دانست که بازیرکی بادولت< حفظ فاصله کرده است . 2- رحیم پور بیشترقراراست که خلاء مطهری رابرای جمهوری اسلامی پرکندنه شریعتی را. این خلاء رامصباح نتوانست پر کند چون خیلی صریح و ترسا ننده مطرح میکند ولی رحیم پور با ادبیات روشنفکرانه و علمی تر کرده است. 3- چطور کسی که در زندگینامه اش نوشته اند متولد سال 43 است و تا سال 67درمشهد بوده است میتوانسته در سال 60 یعنی در 16 یا 17 سالگی رییس زندان اوین و بازجو بوده باشد؟ او تقریبا یک نسل کوچکتر از بازجو یان سال 60 یعنی حجاریان و آرمین و تاجزاده و شریعتمداری است. بازجو بودن رحیم پوررا سایت راه توده و پیک نت اختراع کردند که بنظر من یک شیوهء غیراخلاقی درمبارزه با یک متفکر است. چنانچه امروز به سروش هم مارک سانسو رچی و تصفیه چی دانشگاه را میزنند.
پدر بزرگم و رفقایش از مشتریان پر و پا قرص حضرت رحیمپور هستند و هر وقت که برنامهاش شروع میشود به همدیگر زنگ میزنندکه فلانی بزن یک رحیمپور داره!پدر بزرگم هم بجز یک دقیقه اول بقیه برنامه را چرت میزنه!
فحاشيهايي كه به دكترشريعتي و رحيم پور شده و ميشود نتيجهء عكس داده و ميدهد . رحيم پور و شريعتي هردو بامفاهيم غربي آشنايي جدي دارند ولي چون بروش غيرسنتي در بارهء دين حرف زدند اينقدر مورد توجه نسل جوان قرار گرفته اند. من البته به هردو نقدهاي جدي دارم .
مگه سروش حرف علمی هم می زنه که لازم باشه کسی جوابشو بده .
بهتر است به جای اینهمه پراکنده گویی یک مطلب ایشان را انتخاب کنید ونقد منطقی خودرا هم بنویسید. از بیشتر نظرات داده شده سطح دانش موافقان شما پیداست به امید یک جوانصاف.
بهتر است به جای اینهمه پراکنده گویی یک مطلب ایشان را انتخاب کنید ونقد منطقی خودرا هم بنویسید. از بیشتر نظرات داده شده سطح دانش موافقان شما پیداست به امید یک جوانصاف.
بسيار متاسفم كه نام نوابغ بزرگ بشري همرديف نام عوام ويا احتمالا پستر از عوام نوشته وذكر مي شود و نمي دانم چه چيز باعث شده تا شما نام شهيد فقيد دكتر علي شريعتي را همرديف نام سايرين مانند ازغدي بياوريد او بيشتر از اينكه شبيه ويا اداي شريعتي باشد به نسخه متفكر وغرب اشناي قرائتي ميماند ونه بيشتر دكتر شرعتي از غم دروني رنج ميبرد غمي به وسعت بشريت وگفتني هايي به اندازه نا گفتني هاي يك من بزرگ ضمنا بايد عرض كنم اعلام نظر شخصي است وبه نظر من نگاه بسيار عاميانه وسطحي به موضوع مورد نقد داشته ايد
داش محمود .
من هم مثل تو نظر خيلي مصاعدي به اون و امثالش ندارم ولي خدا وكيلي بنظرت هفتاد مليون ادم اينقدر احمق هستن كه يك تروريست جاني و مجنون واحمق و به قول تو مقلد را به عنوان تئورسين انتخاب كنند يا شايد اون انقدر زرنگ هست كه خودش رو فرشته نشون داده پس بالاخره به ما بگو كه اون يك بي شعور است يا خيلي زرنگ است چون اگر بي شعور باشد كه اصلا ترسي نبايد داشته باشيم و اگر زرنگ است كه مطمئنت كنم كه تا حالا تو تاريخ ادمي با چنين زكاوتي وجود نداشته اصلا بي خيال داداش خودت رو درگير اين مسائل خطر ناك نكن
سلام
در چند روز گذشته فرصتی پیش آمد تا بیشتر با افکار آقای ازغدی آشنا شوم بنابراین می توانم به خود اجازه دهم با شما هم صحبت شوم :
1- به نظر می آید بین تئوریسین بودن و منتقد بودن تناقضی نیست.
2- دوستان اگر کمی بیشتر راجع به نظرات ایشان مطالعه بفرمایند انتقادهای آتشین وی به حکومت ، حاکمان و طبقه حاکمان را در اکثر سخنرانی های وی خواهند دید.
3- متاسفانه جامعه ما دچار یک بیماری فرهنگی شده ، و هر فردی به خود اجازه می دهد بدون کمترین مطالعه راجع به هر موضوعی اظهار نظر کند .یافتن نمونه ای از این موارد بسیار راحت است . کافی است از همین دوستانی که از مقایسه رحیم پور با شریعتی و سروش سخن گفته اند بپرسید چقدر از نظریات این دو نفر آخر آگاهند و چند کتاب از این دو نفر مطالعه نموده اند. صرف نظر از خود امر مقایسه، آن هم در این موضع!
4- به نظر می آید صحبت از حدس و گمان ، تمسخر ، فحاشی و… در جایی که می توان از نظریه های علمی و استدلال های عقلی استفاده کرد نشانه خوبی از سواد و دانایی نباشد.
5- امیدوارم افرادی که ادعایی در نقد و انتقاد از دیگران دارند دو کار را انجام دهند :
الف : با سخنان بی ربط و احساسی راه رو بر انتقادهای علمی نبندند و فضا نقد رو تنگ تر نکنند.
ب : و در آخر هم لطفا سوزنی به خود و سپس جوآلدوزی به دیگران بزنن!
سعی رحیم پور اول پیروی از مطهری است بعد شریعتی ها واین رابدانید که ما قصدشما را فهمیده ایم:بااین هنرمندیها میخواهید افکار ازغدی که برگرفته از استدلالات کوبنده ومهلک شهید مطهری ونهایتا دکترین اصیل اسلام است را به زور الگوبرداری از شریعتی بنامید کیست که نداند شماوسرورانتان درغرب ازمطهری هاچون روباه ازشیر هراسانید؟هرچند میدانم ازاین نظرها خیلی خوسحال نمی شوید
مجید جان، دلبندم، یه سر به این آدرسها بزن. شاید فهمیدی رحیم پور کیه، شریعتی کیه، سروش کیه، رحیم پور از کدومشون پیروی میکنه، بیسواد کیه، اقیانوس چیه، فرق “دفاع از هویت و اندیشه اسلامی” با “تئوریسین نظام بودن” چیه، رحیم پور از چه سالی به عنوان اندیشمند و روشنفکر در مجامع دانشگاهی مطرح بوده و ….
ضمنا چند تا توصیه:
1- فراموش نکن که تلویزیون بیشتر به درد کم سوادهای دور از مطالعه میخوره نه کسانی که حداقل ادعای روشنفکری دارند.
2- عاقلانه نیست با شنیدن 2-3 تا سخنرانی آنهم در تلویزیون، در مورد یک نفر نظر بدی.
3- بهتره یک بار در سخنرانیهای ایشون شرکت کنی تا بفهمی مخاطبان جلسات آقای رحیم پور چه کسانی هستند(برای این کار میتونی به نهاد رهبری در دانشگاه تهران مراجعه کنی و آمار سخنرانیهای دکتر رو در تالار چمران دانشکده فنی دانشگاه تهران دریافت کنی. کاش سالهای قبل در روز دانشجو به این دانشکده سر میزدی و میدیدی که جا برای نشستن نه! بلکه ایستادن پیدا میشه؟!).
1- سخنرانی دکتر رحیم پور در سال 75:
http://nahad.net/andisheh/Detail.asp?code=3247&TextBody=
2- نشریه “کتاب نقد” که در زمان انتشار جزء بهترین و پرفروشترین نشریات انتقادی-فلسفی-فرهنگی بود:
http://www.ketab-e-naghd.org/article_search.asp?category=7
3- فرار مهاجرانی وزیر فرهنگ خاتمی هم از مناظره با رحیم پور:
http://nahad.net/andisheh/Detail.asp?code=60&TextBody=
4- با اين سخن استاد مطهري، دو گروه موافقنيستند
http://drrahimpour.blogfa.com/post-5.aspx
5- شريعتي صداي ناقوس بيداري مذهبي بود گرچه عاري از دقت اما توأم با صداقت و نقدپذيري
http://drrahimpour.blogfa.com/post-25.aspx
6- جريان سكولار از كليسا بيرون آمد
http://drrahimpour.blogfa.com/post-29.aspx
7- بهره علمي من از کتابهاي ايشان بمراتب بيشتر از بيست سال پيش است
http://drrahimpour.blogfa.com/post-9.aspx
8- مدعیان احياي تفكر ديني در جهان اسلام
http://drrahimpour.blogfa.com/post-32.aspx
9- چرا به خواندن و دانستن نظريات متفکران سه دهه قبل نيازمنديم؟
http://drrahimpour.blogfa.com/post-17.aspx
آقای پور ازغندی چه خوب جه بد ، انسان باسوادیه و دارای اطلاعاتی بسی بیشتر از شما ، انشاءالله که در مسیر حقیقت نیز باشد /.
فقط چیزی که می توانم بگویم این هست که یا خیلی عقده ای هستی یا خیلی پرتی
لطفا نظراتت را واسه ی خودت نگهدار و بیخود خودت را اذیت نکن
با سلام اقای محترم میخواستم بدونم ایا شما میتونید حرفای ایشون رو نقد کنید اگه این کارو انجام بدید ممنون میشم خواهشا فقط منطقی و عقلانی نه با خط خطی کردن مسئله امیدوارم بزودی شروع کنید
درود بر استاد رحیم پور که چنین مخالفان بی ادب و فاقد دانش و بی انصاف وبلکه ناجوانمردی دارد. این علامت موفقیت اودرراهی است که برای آیندگان وتاریخ گشود. رحیم پوررابا هیچکس دیگر مقایسه نبایدکرد. نه دشمنانه و نه دوستانه. رحیم پور. رحیم پور است والسلام. برای آقای فرجامی هم آرزوی ادب و علم و بلوغ در درک مسایل علمی دارم .
درود بر استاد رحیم پور که چنین مخالفان بی ادب و فاقد دانش و بی انصاف وبلکه ناجوانمردی دارد. این علامت موفقیت اودرراهی است که برای آیندگان وتاریخ گشود. رحیم پوررابا هیچکس دیگر مقایسه نبایدکرد. نه دشمنانه و نه دوستانه. رحیم پور. رحیم پور است والسلام. برای آقای فرجامی هم آرزوی ادب و علم و بلوغ در درک مسایل علمی دارم .
من فکر میکنم مشکل ما در نقد افراد این است که شخص گرا میشویم این بد ترین افت است شخص گرا بودن بد است چه له طرف و چه علیه طرف بنده در مجموع از هم فکران اقای دکتر حسن رحیم پور هستم اما بر همه کس انتقاد وارد است حتی ایشون
نظر دادن درباره مساله ای باید شخصی که نظر میدهد اول به اصول ان مبحث را رعایت کند دوم کارشناس در ان علم باشد عمده ما افراد نظراتی که راجع به افراد یا مباحث میدهیم احساساتی است نه از انچه که به ان عشق میورزیم درست میدانیم و نه به انچه که از ان تنفر داریم به عبارت دیگر نمیدانیم که نمیدانیم ولی فکر میکنیم که میدانیم
من سوال داشتم چطوری میتوانم با آقای ازغندی تماس بگیرم
من فکر میکنم کسانی که این گونه هتاکانه به اقای دکتر رحیم پور حمله میکنند هیچ گاه درست صحبتهای ایشان را درست نه شنیده اند و نه مطالب ایشان را خوانده اند
من بعضی ها را دیدم تا اسم یک فردی می اید یا تصویر کسی را در تلویزیون میبینند بدون اینکه استدلال فرد را گوش بدهند فوری فحش میدهند
بنظر من زود است که ایشان را همتراز آقایان شریعتی و سروش بدانیم . ایشان هنوز در آغاز راه است . هنوز کتاب ارزشمندی انتشار نداده است . ایشان وارد مسیری شده است که ارزشمند است . جمهوری اسلامی تئوریسین های بزرگی چون امام(ره) شهید طالقانی، شهید مطهری دکتر شریعتی و دکتر سروش داشته است . پس با مبارزه غلط او را بزرگتر از اندازه اش جلوه ندهید .
با سلام
خوب است با همین دیدی که داری یک نگاهی هم به شیوه نقدکردن خودت بیاندازی.
به نظر بنده به جز تمسخر ظاهر نگرانه که با قیاس های ادبی آمیخته شده بود چیز دیگری در نقد شما نبود.
عزیزم اگر آنقدر با اطلاع هستی که بتوانی دکتر علی شریعتی و دکتر رحیم پور ازغدی را در دو کفه ترازو بگذاری و بسنجی و بعد هم حکم بدهی که کدام بالاتر است! لااقل اینبار به جای مداقه در حواشی جلسه و لحن سخنران نمونه هایی از صحبت های آقای رحیم پور را که گمان می کنی ایراد دارد حفظ کن و به نقد بکش.
وگرنه این که شما به خاطر این که یک شخصی را به صرف اینکه با تو هم نظر نیست وهن کنی که کار جدیدی نیست و پیش از شما خیلی های دیگر هم به همین روش رو آورده اند.
واقعا اگر آدم حقیقت جویی هستی حتی اگر قسمتی از حرف های این بنده خدا درست باشد سعی کن لااقل از همان قسمت حرف ها بهره مند بشوی.
به سخنرانی های پخش شده از صدا و سیما هم اکتفا نکن.
سلام
من می خوام بگم هر ادم حقیری در حدی نیست که بخواهد شریعتی شود شریعتی مردی تکرار ناپذیر بود و بس
سلام آقای فرجامی .
نقدی که شما کردید البته اگر بتوان اسمش رانقدگذاشت (که به عقیده ی بنده نفی است تا نقد) بسیار نا عادلانه است.به نظر من شما که ادعای متفکری و روشنفکری داریدوآن قدر چشمان نقد ناکتان تیزبین است که بجای شنیدن سخنان ایشان و بعد بحث در باره نظرات ایشان و البته منصفانه و نه مقرضانه و مودبانه شیوه حرکت دوربین های فیلم برداری را میبینید و به جمع حاضر در مجلس نگاه می کنید تا ببنید که کی می خندد وچه کسی با بینیش ور میرود و اینکه خوب نگاه کنید تا ببینید این آقا به کی شباهت دارد وبه کی ندارد و می خواهد ادای چه کسی را در بیاورد بسیار شبیه مدعیانی بی اصول از این قبیل هستید که موضوع مطالب آنقدر برایشان مهم است که آوردن آنها مستلزم داشتن حس و حالی این چنین ست. تورو خدا کمتر اسم دکتر شریعتی را خراب کنید تا بقیه فکر نکنند طرفداران این انسان آزاده مشتی انسان های بی منطق هستند که نه هنر نقد رو می شناسند ونه حرمت انسان ها برایشان مهم است.چرا این آقا باید ادای استاد شهید را در بیاورد و یا شکل وشمایل خود رو شبیه آقای سروش کند و …. . آقای فرجامی ! من با آوردن این مطلب که این آقا از تئوریسین های موجه حکومتی است فلذا هر سخنی از جانب ایشان بی ارزش مخالفم.نمی دانم سخنرانی ایشان در جمع اعضای هیئت علمی دانشگاه مشهد(البته اگر ناراحت نمی شوید) راشنیدید یا نه. من با حکومت فعلی موافق نیستم و به نظر من اگر خوب دقت کنی خواهی فهمید که این آقا هم توجیه گر نیست. آغاز سخنرانی در باره حکومت ها ی ظاهرا اسلامی و البته علوی بسیاریست که در طول تاریخ تشکیل شده اند اما در میانه راه به دلیل فرقه فرقه شدن و گم کردن برنامه از هم پاشیدند.آقای فرجامی .من با تمام احترامی که برای شما قائل هستم باید به شما گوشزد کنم که کمی آزاده بودن شرط انسانیت است. نه ترور شخصیت بنده ای از بندگان خدا.اگر نقطه نظرها ی این آقا را علمی و البته انسانی نقد کردید خوشحال می شوم از اینکه با خواندن مطالب شما مطلب جدیدی را یادگرفتم ونیز این راهم فراموش نکنیم که انسان ممکن الخطا ست و امکان اشتبا ه علی الخصوص در مورد علوم انسانی که همواره بی ثباتی خود را نشان داده برای همه ما وجود دارد و تنها نقدهای درست ومحکم است که می تواند در مجموع روشنگر راه باشد.با آرزوی فهم بیشتر برای خود وشما.
افتحار ما این است که شخصیتی مثل استاد رحیم پور ازغدی تئوریسین جمهوری اسلامی باشد دلیل عصبانیت شما از او دلیل حقانیت اوست به شما بگویم امثال سروش را با ایشان مقایسه نکنید یک فردی با افکار غربی در مقابل یک شخصیت دینی و روشنفکر . بهتره بجای این لاطائلات صحبتهای ایشان را نقد منطقی کنید اگر دارید من فکر نکنم در اردوگاه شما کسی باشد که توانایی مناظره با ایشان را داشته باشد لابد میگویید سروش زهی خیال باطل
من فکر میکنم بهتر باشد گفته های ایشان را به نقد بگزاریم البته فقط گفته ها نه صورت ظاهر فرد
شما با این نقد تان نشان دادید که نه سواد نقد دارید و نه انصاف در نقد نه اینکه من بخواهم از اقای دکتر رحیم پور دفاع کنم ما میخواهیم اندیشه را نقد کنیم یا قیافه فرد را نقد کنیم شما کجا اندیشه را نقد کردید نشستید ببینید کی دستش را در دماغش میکند طرف شبیه کی حرف میزند این نشان دهنده این است که شما توان ادله در نقد گفته های هیشان را ندارید اگر داشتید حتمآ بیان میکردید
ایشان علیست
من نمیدونم چرا بعضی از ما خیلی زود جبهه گیری میکنیم البته من نمیتونم شمارو با یک نوشته بشناسم اما اگر کسی باشید که در جست وجوی حقیقت باشید بالاخره روزی ان شاءالله حقیقت رو پیدا می کنید در غیر این صورت… واین رو هم بگم از اینکه نظر شما ودیگرانو خوندم ناراحت نشدم چراکه اگر استاد رحیم پور اینقدر بزرگ نمی بود شمارو وادار نمی کرد که در مورد او مطلبی بنویسی حتی باوجود نظر مخالف اگر در زمان استاد مطهری ودکترشریعتی هم مخالفی وجودنداشت امروز اسمی از این عزیزان باقی نمی موند مخالفان یک چنین کسانی تنها به بزرگترشدنشان کمک میکنند همین وبس
نابعالي رحيم پور ناقد دولتمردان جمهوري اسلامي بوده وهست ا ست درعين حال او از حكومت علوي دفاع ميكند وكارائي اسلام را در اداره جامعه ي امروز وپاسخگوئي اسلام به سوالات و مشكلات روز دنيا ان شاءاله موفق باشد
رحيم پور همانطور كه بعضي از دولتمردان را گاه خوشحال ميكند لرزه بر اندام آنها هم ميافكند
با سلام ايشان بعنوان يك تئوريسين خيلي چيزها كم دارد كه بايد سيستم براي آن فكر كند شايد بخشي از بسيجيان را جذب كند
با سلام خدمت همه دوستان
به نظر من دکتر پور ازغدی باسواد آشنا با ادیان و نظام های اجتماعی است
اما از ویژگی های اساسی یک روشن فکر احساس مسولیت در برابر مردم و جامعه وخیلی چیزهای دیگر است که من در او کمتر مشاهده میکنم
مثلا این احساس مسولیت در دکتر شریعتی موج میزند
کوته نظران شب پره پرست تحمل شخصیت های ماندگاری چون استاد گرانقدر حسن رحیم پور ازغدی را هرگز نداشته و نخواهند داشت ! تا کور شود هر آنکه نتواند دید !
امثال شما ادمها اگر حضرت مهدی هم بیاید وسخنرانی کند باز حرفهای صد تایک غاز میزنید از بدبخت رحیم پور عیب دیگری نتونستید بگیرید ایشان را به تقلید از استاد شریعتی متهم میکنید حرفهای رحیم پور حرف قران واسلام هست شمارا به خدایک مقداری از خدابترسید وهرچییزی را ننویسید ؟متاسفم برای شمار وامثال شما
با سلام و احترام خدمت تمام خوانندگان و منتقدان محترم .
اينقدر ميدانم كه اگر انساني به نام حسن رحيم پور ازغدي در اين نظام موجود، وجود نداشت ، بي شك بنده هم اكنون يكي از فعالترين اعضا گروهك ها و تشكيلات مخالف نظام و معاند شديد با اسلام بودم…….. از همان دسته اي كه آرزويشان مرگ تمامي مسلمانان ، از جمله ايرانيان است .
از همان دسته اي كه در اماكن مذهبي عمليات انتحاري انجام ميدهند و اين برايشان افتخار بزرگي است .
شايد بخنديد……………….
ولي من خنده تان را به حساب جهالت و نفهميتان ميگذارم…………………..
اشتبا ح میکنی
یک انسان دلباخته تفکرات غر بی باید هم دلخونی ازش داشته باشه
یک انسان دلباخته تفکرات غر بی باید هم دلخونی ازش داشته باشه
بنام خدا
حسود هرگز نیاسود .
آقای فرجامی از مطالبی که عنوان نموده اید کاملا مشخص است که سخنانتان از شدت حسادت به علم و تقوای آقای ازغدی میباشد .
شما و طرفداران سخنان بی سرو ته شما دقیقا مصداق آن آیه از قرآن میباشید که می فرماید : برای اینکه کلام حق را نشنوند ، گوشهایشان را می گیرند و … والا خودتان بهتر از هر کس می دانید که نظریه ها و سخنان آقای ازغدی کاملا حق و علمی ، منطقی و مستدل میباشد .
شما اگر عرضه دارید در مباحثه علمی با ایشان شرکت نمایید تا معلوم گردد چند مرده حلاجید .
خداوند متعال شما بیخردان را به راه راست هدایت نماید .
با نام و یاد خداودن
آقای ازعدی را بیهوده چرا تحقیر میکنند.خدا را شکر کنیم که امثال اقای رحیم پور را داریم در جهان/در خارج از کشور نقد نظرات اقای رحیم پور خیلی جای بلندی دارد.ایشان ادای دکتر سروش را نیاز ندارد دربیاورد.یک کمی افکارمان را از خط مادی و دنوری بیرون بیاوریم آن وقت بهتر شناخته میشوند
واقعا جالبه نمردیم و دیدیم هر چی تو کتابای دبستان خونده بودم ، وراجی میکرد تا ثابت کنه وراج نیست، حالا شمای خیلی محترم هم با بعضی دیگه فحش میدید تا ثابت کنید فحاش و … نیستید. در حد یک لطیفه و جک مطلبت خواندنی بود ، راستی من اعتقاد دارم فحش هم شایسته شنیدن هست ،حدالاقل مفهمی که طرف فحاش چکاره است. خدا عاقبت منو و هر کی دلش می خواد عاقبت به خیر بشه را ، ختم به خیر کنه.راستی سلام علیکم
حیرت از هواداران یقه چاک آقای رحیم پور که مدام از او به عنوان “دکتر” یاد می کنند حال آنکه این بنده خدا خودش چندبار گفته که تحصیلات دانشگاهی ندارد و آخرین مدرک او دیپلم به علاوه کمی تحصیلات حوزوی است !
یه جو عقل خدا یه عقلی بهت بده یه مقداری انصاف آقای رحیم پور آخرین مدرکش دیپلم نیست دروغ نگو ایشان تحصیلات حوزوی تا سطح اجتهاد درس خوندن میدونی یعنی چی؟ یعنی وقتی دیپلم طرف میگیره و وارد حوزه میشه اول باید 10 سال سطح را بخونه و بعد از 10 سال درس خواندن تازه وارد درس خارج میشه و باید چند سال درس خارج بخونه که بتونه اجازه اجتهاد بگیره پس سعی کن راجع به چیزی که اطلاع نداری صحبت نکنی
اگه سواد داشت تو این دولت نبود
کافران برای جلوگیری مردم از گوش دادن به سخنان منطقی پیامبر اسلام، این اتهامات را به او زدند:
1. ساحر و دروغگو (و قال الكافرون هذا ساحر كذّاب – كَذلِكَ ما أَتَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ قالُوا ساحِرٌ أَوْ مَجْنُون – لَقالَ الَّذينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبين)
2. پریشانگو (قالوا اضغاث احلام بل افتريه)
3. شاعر (بل هو شاعر – وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما يَنْبَغي لَه)
4. دیوانه (و قالوا يا ايها الذي نزل عليه الذّكر انّك لمجنون – لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَ يَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُون)
5. کاهن (ْ فَما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِكاهِنٍ – وَ لا بِقَوْلِ كاهِنٍ قَليلاً ما تَذَكَّرُون)
اما هرگز نتوانستند مانع شنیده شدن حرفهای منطقی او شوند.