احمدی نژاد: ببین دکتر… بهش بگو دیگه دوره اکبرا سر اومد، دور دور اصغراست… ها راستی یه چیز دیگه هم بگو، اینقدر واسه ما اصل چهل و چهار، اصل چهل و چهار نکنه… این محسن رضایی و قالیباف رو هم از تو دست و پای ما جمع کنه، می دم با بولدوزر از رو هر سه تاشون رد شن ها!
حداد عادل: بابا این بنده خدا که همچین حرف بدی نمی زنه… الانم کلی اظهار ارادت کرد، خصوصا میگه با طرح تجمیع هم موافقه!
هاشمی: عرضم به حضورت که پیش پات غلومی می گفت مموتی گفته از قصه موسویان و تهمت جاسوسی بهش خیلی پشیمونه. گفتم که در جریان باشی، اون سند وثیقه رو هم آزاد کنی که بچه ها می خوان باهاش وام بگیرن…
Previous Article
وبلاگستان، تانیا دروکس و fellatio !
Next Article
koli khandidam
Zaban sorkh,sare sabz ra be bad midahad,
سلام آقای فرجامی. یک ماهی میشد که به وبلاگتون سر نزده بودم. دلم تنگ شده بود و امروز که اومدم و مطالبتون رو خوندم خیلی لذت بردم.دست مریزاد. راستی اگه از من می پرسین حتما از ماجراهای سهراب بنویسید. بازم مرسی.
اصولا فکر می کنم خیلی با مزه نیستی
اصلاحا فکر میکنم باید بیشتر از حمایت کرد
فاطمه رجبا اصلا فکر نمی نکم و (…)*
*هر چی از دهنم در میاد
خوب بود…عکس اونی که به اسم راهراهی جک گذاشته بده کاری باهاش داریم فتیر…!
خیلی محشر بود. بلکه هم کمی بیشتر:))
اون پست پایینی رو تازه خوندم و کلی خندیدم. دستت درد نکنه!(برای تایپ چنین نوشتههای زیبایی)
دم خودت و عکاسش گرم حاجی! آقا شرمنده خبردار نشدم از فوت پدرخانومت. این شالا شادی باشه بعد از این.
هر دفعه سرک می کشم اینجا لعن و نفرین می کنم خودمو که بابا همه جا نیست که به یه کلیکش بیارزه. دیر به دیر میای از دست می دی هان!
🙂
لینک دادم
فرجامی عزیز مموتی رو خوب اومدی
با حال بود. ولی واقعا دوره هاشمی سر اومده
خیلی بی مزه بود خندیدم ولی برای شما بیکار ها
این قدر چرت ننویس احمق بی شعور