1- اي واي…عمران صلاحي هم رفت . خبر را همين امروز شنيدم و اوقاتم خيلي تلخ شد. حيف. اگه فرصت شد يادداشتي دربارهاش مي نويسم. من فكر مي كنم صلاحي يكي از آغازگران نهضت سادهنويسي در طنز و نزديك كردن يادداشتهاي طنز به چيزي كه امروزه در وبلاگها نوشته مي شه بود. چيزي كه بعدها به صورت پختهتر در آثار ابراهيم نبوي به اوج رسيد.
صلاحي در گوشه و كنايههاي جنسي در قالبي كاملا مودبانه تبحر خاصي داشت.
Previous Article
…
Next Article
تصاوير حضور اعضای کانون نويسندگان در برابر بيمارستان توس ساعاتی پس از درگذشت عمران.
http://www.Faslenou.com
مراسم تشييع پيکر استاد صلاحی پنج شنبه ساعت ۹ صبح از مقابل خانه هنرمندان
یادش به خیر عمران صلاحی
همین یک ماه پیش بود که تو جلسات شب شعر طنز شکر خند که شنبه اول هر ماه تو فرهنگسرای ارسباران(هنر) تشکیل میشه برای بار آخر دیدیمش/ مثل همیشه محجوب /کلی هم از دستش خندیدیم / خبر فوتش برام سخت بود همکارام از رادیو بهم خبر دادن/ 5شنبه صبح بعد برنامه خودمو به خانه هنرمندان رسوندم/ دیدن بروبچه های حوزه هنری که اغلب طنز پرداز هستن و تو رادیو هم گاهی کار میکنن تو اون حال خیلی سخت بود واسه همین بعد از مراسم اومدم خونه و برای بار هزارم (از گلتان من ببر ورقی ) رو خوندم و یاد روزهای آخر سال 84 افتادم که با عنوان(یک لب و هزار خنده) برای برنامه ای طنز یه شعر ضربی نوشتم و تا چند روز زمزمه میکردم (من یک لبم و هزار خنده !)
من مرده پرست نیستم اما به خاطر نوع کارم خیلی سراغ نوشته های صلاحی میرفتم و خیلی هم دوستش داشتم/ الان هم فکر میکنم زنده است چون کتاباش هست و هر وقت نوشته هاشو میخونم فکر میکنم اونا رو همین الان داره برام تعریف میکنه.کی میدونه شاید یه روزی نوشته های من کتاب بشه و خواننده هام همین حس و داشته باشن. روحش شاد .