هرچند که این دو واژه معمولا در کنار هم میآیند اما «حقایق» با «واقعیتها» چندان ارتباطی با یکدیگر ندارند. حقیقت چیزیست که رواست باشد و واقعیت آنست که هست. واقعیت را میتوان زیر سوال برد یا حقانیت آن را نپذیرفت یا ظالمانه و احمقانه و غیراخلاقی خواند اما نمیتوان ندید و انکار کرد. از جملهی واقعیتهای جاری آن است که دنیای امروز تقریبا هر کس که با اسلام و مسملمین سر شوخی را باز میکند باید پیه جنجال و تکفیر و شکنجه و قتل خود و دیگرانی که ممکن است هیچ ربطی به ماجرا نداشته باشند را به تن بمالد. الزاما چنین نیست ولی همیشه احتمالش هست عدهای «رگ غیرت دینی»شان بجنبد و به گناه شوخی و توهین به اسلام و مقدسات در جایی دوردست، انتقامش را از همین حوالی بگیرند. نمونهی اخیر، کشته شدن دیپلماتهای آمریکایی در لیبی و دهها تن دیگر در افغانستان و جاهایی دیگر برای نمایش «بیگناهی مسلمانان» است.
آنچه در مورد این فیلم میتوان گفت پیش از هر چیز ضعف تکنیکی و سخافت محتواییِ بسیار زیادِ آن است. چیزی سرهمبندیشده، بدون هرگونه خلاقیت هنری و زیباییشناسی که آشکارا برای توهین و تخفیف پیامبر اسلام و گروهی از مسلمانان ساخته شده است و طبعا معتقدان به اسلام و پیامبرش را آزرده خاطر میسازد. فیلم از حملهی گروهی مسلمان تندرو به قبطیان (مسیحی) مصری آغاز میشود و به زندگی محمد در صحاری عربستان کشیده میشود. جایی که اوج ابتذال فیلم هم هست و با دکورهایی بیربط، بازیهایی ضعیف، دیالوگهایی آبکی و صحنههایی وقیح تا حد پورنوگرافی قرار است به هجو زندگی خصوصی و جنسی پیامبر اسلام بپردازد و نشان دهد چنین رفتارهای وحشیانهای از سوی مسلمانان (تندرو) ریشه در افکار و رفتار سازنده ی اسلام داشته. کاری در حد صفر از لحاظ هنری؛ و البته با تذکر این نکته که اگر از لحاظ هنری و تکنیکی شاهکار هم بود احتمالا چندان فرقی برای ساطور ـ مسلسل ـ پلاکارد بدستانِ مصری و لیبیایی و تونسی و افغان و پاکستانی و سایر بلاد اسلامی نداشت. «23 سال» پیش از آن برای کتاب «آیات شیطانی» که با سبک و سیاق و سطح هنری کاملا متفاوتی به موضوع نزدیک شده بود جنجالی بزرگتر به راه افتاده بود و کار رسما به تروریسم دولتی کشیده بود. بعید است اصولا برای همچو جماعتی چیزی به نام ارزش هنری یا زاویهی نگاه یا فرق بین طنز و جد مطرح باشد: «توهین» شده و آنها باید «غیرت دینی» (اصطلاحی که بعضی روشنفکران دینی همچنان با تحسین بکار میبرند و البته بزرگوارانه توصیه میکنند که در راههای غیر خشونتآمیز «که باعث وهن دین نشود» به کار گرفته شود) نشان دهند. از جمله مظاهر این غیرت حمله به چند کارمند و دیپلمات بیدفاع در کشور اسلامی لیبی و یک مینیبوس کارمند خارجی فرودگاه در کشور اسلامی افغانستان و کشتن و سوزاندن آنهاست.
اگر در موارد کوچکتری مثل ترانهی «نقی» شاهین نجفی بحث بر سر آن بود که آوردن نام امامی در یک ترانه اجتماعی با لحن طنز انتقادی، آیا توهینآمیز است یا خیر، و تلاش بر سر فهماندن فرق بین امورات طنزآمیز با توهینآمیز بود؛ در این جا همچو چیزی در کار نیست. فیلم بیگناهی مسلمانان قطعا توهینآمیز است و باعث آزردگی مسلمانان میشود. در این حرفی نیست، حرف آنجاست که اگر کسی از چیزی آزردهخاطر شد تا کجا مجاز است این فرآیند ذهنی و روانی را به عمل فیزیکی تبدیل کند.
واقعیت آنست که تا در ذهن بیشتر مسلمانها هر شوخی و تمسخر و توهینی با مقدساتشان مستحق مرگ، شکنجه، خشونت و حتی عمل متقابل باشد و تا زمانیکه روشنفکران مسلمان به مالهکشی چنین تفکری مشغول باشند و نهایت بزرگواریشان آن باشد که علیالسویه کسی که آدمهای بیگناه میکشد را با کسی که ـ نهایتا ـ ناسزا میگوید «محکوم کنند» آش و کاسه همین خواهد
وبسایت مجلهی طنزآمیز آنیون (پیاز) اندکی پس از شروع شدن جنجال بیگناهی مسلمانان، کارتونی را منتشر کرد که در آن چهار نماد اصلی چهار دین بزرگ دنیا بودایی، هندو، مسیحی و یهودی آشکارا مشغول سکس با یکدیگر بودند. کارتونیست از هیچ کاری برای هرچه وقیح کردن تصویر فروگذار نکرده بود: فیل نماد هندو، دوجنسهای با آلتهای جنسی زنانه و مردانهی بزرگ بود که خرطومش را دور آلت کاریکاتور مسیح (با تاج خاری بر سر) پیچیده بود و آلت کاریکاتور موسی (با داغ ستاره داوود بر کپلش و ده فرمان در دستش) را دست گرفته بود. همزمان دست دیگرش تا آرنج در مقعد کاریکاتور بودای خندان بود و…
کارتونی که در نگاه نخست حتی برای نامعتقدان به هر دینی هم میتوانست شوکبرانگیز باشد، بی هیچ محدودیتی منتشر و حتی گویا برای جلب توجه بیشتر بر روی تی شرتهایی هم چاپ شد. اما پیام اصلی کارتون روزهای بعد، همراه با انتشار مجدد آن منتشر شد: «هیچ کس به خاطر این تصویر کشته نشد». در توضیح کوتاهی هم که پای آن آمد نوشته شد که بسیاری از هندها و بوداییها و مسیحیها و یهودیهایی که آن تصویر را دیدهاند آزرده خاطر شدهاند و واکنش نشان دادهاند البته در آن حد که «بعضی نچبچ کردند و سرشان را به علامت تاسف تکان دادند و بعضی بلافاصله رویشان را برگردادند تا آن را نبینند.» پیکان انتقاد کارتون توهینآمیز باز هم به سمت ساطور ـ مسلسل ـ پلاکارد به دستان خوشغیرت دینی برگشت.
هویت سازندهی فیلم هنوز به درستی مشخص نیست، از سامی باسیلِ آمریکایی تا نقولا باسیلی نقولای مصری در نوسان است و ای بسا که هیچکدام نباشد. بسیاری البته رد پای اسرائل و «صهیونیستها» را مثل هر ماجرایی که یک طرف دعوا مسلمان است میبینند. وقتی سلمان رشدیِ مسلمانزادهی هندیتبار تبعهی انگلیس با سابقه روشن نویسندگی را بتوان مشکوک الهویه و آلت دست صهیونیستها دانست، آدمی مصری ـ آمریکایی با هویتی نه چندان واضح را حتما میتوان اسرائیلی یا عامل صهیونیستها دانست. فقط معلوم نیست جماعتی که با هوش فراوان هر سرنخی را تا خود تلآویو خیابان پنجم زنگ 11 طبقه 27 دنبال میکنند چرا نمیتوانند اندکی هم احتمال دهند که چنین وقایعی ممکن است با انتخابات آتی ریاست جمهوری آمریکا مرتبط باشد: جایی که تا همینجا یکی از انتقادات اصلی حزب جمهوریخواه علیه دموکراتها و شخص اوباما، «عدم حمایت کافی از همپیمانان و حفظ منافع آمریکا در منطقه» است و چنین وقایعی سخت به نفع جمهوریخواهان است همچنانکه بحران گروگانگیری در دوران کارتر بود. یا کمی نزدیکتر، نفع واضحی که حکومتهایی نظیر ایران و سوریه از توجه هر چه بیشتر به آن کار سخیف، به پا شدن جنجالهای بزرگ و در نتیجه انحراف افکار عمومی جهان و مسلمانان از وضعیت وخیم انسانی در آن کشوها میبرند.
گفته میشود فیلم ابتدا در سالنی کرایهای در هالیوود و برای چند ده نفر به نمایش میآید و با آنکه صحنههایی از آن هم روی اینترنت بوده توجه و واکنشی را برنمیانگیزد تا آنکه اوایل همین سپتامبر که بازار تبلیغات ریاست جمهوری داغتر شده ناگهان نسخهی کوتاه شدهای با زیرنویس عربی روی یوتیوب و یک شبکه ماهوارهای پخش میشود و جنجال به پا میکند. مرتبط یا نامرتبط با انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و تمایلات راستهای افراطی اسرائیل، واقعیت آن است که هدف سازندگان هرچه که بوده سخت به کار دو گروه مفید آمده: آنها که میخواهند مسلمانان را مشتی وحشی نشان دهند و آنها که میخواهند واقعا مسلمانها وحشی باشند. همانها که در نهایت به برخورد، جنگ و حذف فیزیکی میاندیشند، چه در ستادهای فرماندهی واشینگتن و چه در دخمههای تورابورا، و چه در تلآویو خیابان پنجم زنگ 11 طبقه 27!
واقعیت دیگر آنست که تا در ذهن بیشتر مسلمانها هر شوخی و تمسخر و توهینی با مقدساتشان مستحق مرگ، شکنجه، خشونت و حتی عمل متقابل باشد و تا زمانیکه روشنفکران مسلمان به مالهکشی چنین تفکری مشغول باشند و نهایت بزرگواریشان آن باشد که علیالسویه کسی که آدمهای بیگناه میکشد را با کسی که ـ نهایتا ـ ناسزا میگوید «محکوم کنند» آش و کاسه همین خواهد. (برای علمای اسلام بعید است نقشی بیشتر و بهتر از سرجای خود نشستن وجود داشته باشد. ارباب کلیسا هم بعید بود بدون سمبهی پرزورِ عصر روشنگری ـ که بخش زیادی از آن طنز و هجو ومسخرگی مقدسات دینی بود ـ دوران طلایی زندیقکشی و ساحرهسوزانی را رها کنند و سرجای خود بنشینند.) سازندگان «بیگناهی مسلمانان» اگر خواستهاند با این فیلم وحشیگری مسلمانان را نشان بدهند با یاری آنها که به تلافی، مینیبوس کارمندان خارجی را منفجر میکنند و سفیر و دیپلمات خفه میکنند سخت موفق بودهاند.
علیالظاهر از معترضان غیرتمند کسی حاضر نیست قبول کند که در آمریکا کسی از جایی برای ساختن فیلم یا نوشتن کتاب اجازه نمیگیرد، توهین به مقدسات هر دینی آزاد است و بسیاری از آثار سینمایی ضد دین، نظیر «تاریخ جهان» مل بروکس با آن شوخیهای بسیار تندش با موسی و عیسی، در همین کشور مسیحی ساخته شدهاند؛ اما امید است دست کم اینقدر بفهمند تا زمانی که عدهای چنین راحت تحریک میشوند و دست به آدمکشی میزنند و صدها میلیون آدم را مشتی وحشی نشان میدهند، چه باهماهنگی و چه بیهماهنگیِ دولتها، کسانی خواهند بود که با مقدسات آنها شوخی کنند یا به آنها توهین کنند تا با هزینهای اندک آنها را به بازیهایی بزرگ بگیرند. بازیهای بزرگی که جز نقش منفی ـ آن هم در حد رجاله و نه رئیس دزدها ـ جایی برای آنها نیست.
——————
بازنشر از تهران ریویو
با نظر شما کاملا موافقم. متاسفانه با واکنشهایی که دیدیم، سازندگان این فیلم کاملا به اهدافشان رسیده اند. بی بی سی فارسی به تعدادی از فیلمهایی که روزگاری موهن انگاشته می شدند اشاره کرده. سرنوشت یکی از این کارگردانان وحشتناک بود و به شدت بیانگر بی گناهی مسلمانان!
کارگردان را با تیر در خیابان کشته اند و بعد با شمشیر گردنش را زده اند! در کجا؟ در هلند سال 2004!
با شما موافقم، جز این که نمیدانم روشنفکران مسلمان به غیر از «محکوم کردن» دو طرف توهینکننده و حملهکننده چه میتوانند بکنند. همین که میکنند هم به نظر من بسیار است چون مخاطبان آنها مسلمانان هستند و در نتیجه از آن دو محکوم کردن، محکوم کردنی که واقعا اثری در جهان میگذارد همان محکوم کردن اعتراضهای مسلمانان است. من تنها مشکلی که با روشنفکران مسلمان دارم این است که هنوز در پی اینند که از کشورهای غربی بخواهند که قوانین مربوط به آزادی بیان خود را تغییر دهند. خواستهای که به گمان من زورگویانه است.
در ضمن، آن پاراگراف « تا در ذهن بیشتر مسلمانها هر شوخی و…» را، احتمالا سهوا، دو بار نوشتهاید.
حکم فحش دادن به پیامبر اعدام است.چرا بی دلیل میگوئید هر توهین و شوخی از نظر مسلمانان مستحق مرگ است؟ فقط حکم سب النبی مرگ است و حکم خوبی هم هست.نیاز به توضیح هم ندارد فیلمی مثل این با هر دلیل و نقشه سیاسی کشیده شده باشد مانع حکم آن نمی شود
ثانیا، کشته شدن سفیر امریکا ربطی به اسلام ندارد چون حکم اعدام فقط مربوط به شخص یا اشاص توهین کننده است.حالا اینکه القاعده یا ین لادن چه میکنند واضح است که ربطی به اسلام اکثر مسلمانان یا حداقل ما شیعیان ندارد
از این راحتتر مگر میشود عدهای را برانگیخت و شرایط روانیشان را گسیخت و زندگی اجتماعیشان را به شورش کشید؟ کلاف بهواقع و همچنان دست کسی است که هر جا لازم شد آنرا میکشد تا خر سرش را کج کند و به سمتی که باید برود!
استفادهی ابزاری سیاسی از نقطهضعف روانی-عقیدتی عدهای خودش کارآمدی میخواهد که ظاهراً بهوفور دارند.
نوشته توضیحی خوبی نگاشته اید ، اما كلمه * روشنفكر مسلمان * نقص كلی در نوشتار ایجاد كرده است ، چرا كه ، روشنفكری با دین و مذهب قابل جمع بندی نیست و چرایی دیگر ما روشنفكر سایر دین ها را نداریم ، چگونه فقط مسلمانی روشنفكر پیدا می كند ؟
باسودهای مسلمان و یا اصلاح گران دینی ( نه نمایندگان دین ) و یا دین خو های باسواد ، و …می تواند جای * روشنفكر دینی * بكار رفته و خلل در درك و معنا نكند .
تقدس قابل ظنز و نقد و شوخی نیست ، تا زمانیكه پیامبر اسلام بی تصویر است هر كسی می تواند كاریكاتوری بنام او بكشد و هر كاری دلش خواست با ان انجام دهد .
موصوع دیگری كه شما ننوشته اید نبود روشنفكر در جامعه اسلامی ست و گرنه این روشنفكر جامعه اسلامی می بایست خود اقدام به شوخی و طنز و توهین به پیامبر را شروع می كرد یا دیگران استفاده ابزاری كمتر كنند ..
———-
محمود: در اینکه روشنفکری با دین و مذهب قابل جمع هست یا نیست بحث و مناقشه زیاد است. من در اینجا “روشنفکر مسلمان” را با تسامح بکار بردم تا به بحث اصلیام بپردازم.
به نظر من شوخی وکاریکاتور حدی باید داشته باشد مگر ما انسانها چند نفر مثل حضرت مسیح ،بودا ،حضرت رسول ویا حضرت موسی داشته ایم انسانهایی که راه نجات را در دست دارند ومیلیونها انسان به انها اقتدا می کنند- ان چیزی که در مورد کاریکاتور چهار نماد اورده اید-این منجر به خودخواهی بیش از حد افراد در یک جامعه می شود که خود اثرات مخربی دارد از طرفی انها که می دانند سب النبی منجر به مرگ میشود چه مسیله ای دارند در مورد کسی که به او اعتقادی ندارند فیلم بسازند