برای تبریک روز جهانی زن چیزی دلنشینتر از این شعر بانو بهبهانی به نظرم نمیرسد. عصاره زن بودن، مادرانگی و بزرگواری. انگار من زادمتان…
يک متر و هفتاد صدم افراشت قامت سخنم
يک متر و هفتاد صدم از شعر اين خانه منم
يک متر و هفتاد صدم پاکيزگی ساده دلی
جان دلارای غزل، جسم شکيبای زنم
زشت است اگر سيرت من خود را در او می نگری
هيهاکه سنگم نزنی! آيينه ام می شکنم
از جای برخيزم اگر پرسايه ام بيدبنم
بر خاک بنشينم اگر فرش ظريفم چمنم
يک مغز و صد بيم عسس فکر است در چارقدم
يک قلب و صد شور هوس شعر است در پيرهنم
بر ريشه ام تيشه مزن ! حيف است افتادن من
در خشکساران شما سبزم بلوطم کهنم
ای جملگی دشمن من ! جز حق چه گفتم به سخن؟
پاداش دشنام شما آهی به نفرين نزنم
انگار من زادمتان کژتاب و بدخوی و رمان
دست از شما گر بکشم مهر از شما بر نکنم
انگار من زادمتان : ماری که نيشم بزند
من جز مدارا چه کنم با پاره جان و تنم؟
هفتاد سال اين گله جا ماندم که از کف نرود
يک متر و هفتاد صدم : گورم به خاک وطنم
واقعا بعضي ها بيخود معروف ميشن. عموم شعرهاي فارغ از مضامينش از کيفيت لازم براي اين چنين در بوق و کنا کردن برخوردار نيست. ايشون از ظرفيتهاي سخن فارسي کمتر در اشعارشون بهره ميگيرند. اگرچه شعر سفيد دربند نيست اما تفاوتهايي که بين اشعار سفيد وجود دارد به کارگيري درست عناصر خيال و عناصر ادبيات است که در شعر بي ذوق ايشانکمتر ديده ميشود. و متاسفانه بيش از حد معروف شده اند. البته باز هم عرض ميکنم فارغ از مضامين صحبت کرده ام. البته اينکه شاعري خود را محدود به شعر در يک مضمون خاص کند نيز چندان جالب توجه نيست. اميدوارم که نقد من با برخورد تند مواجه نشود
یکی از خانمهای همکار میگفت روشنفکرهای امروزی اینهمه حرف میزن امّا توی خونهی خودشون حتّی زحمت درست کردن چای و شستن ظرف رو هم به خودشون نمیدن!
میگم مشدی، خودت ظرف شستن بلدی؟!؟
از همه بدتر اینه که روشنفکرانی کلی مطلب و مقاله بنویسند برای روز زن اما یه تبریک خشک و خالی هم به زنشون نگن
این یعنی جک یعنی گول زدن خودمون
شعرهای خانوم بهبهانی محشره
روحت در آرامش سيمين جان