اواخر سال 87 با دو نفر از دوستان تصمیم گرفتیم یک کمدی تلویزیونی کار کنیم . در یک دفتر فیلمسازی خصوصی دور هم جمع شدیم با طرحی یک خطی از داستانی که کارگردان کاری که هنوز نوشته نشده بود پیشنهاد داد.
کار باید بامزه میبود، کمخرج جمع میشد، عوامل زیادی نمیخواست و از نظر داستان و حواشی آن در چارچوبهای پخش در تلویزیون دولتی ایران یا گرفتن مجوز برای پخش در شبکه ویدئویی میگنجید. البته “آموزنده”گی هم نباید فراموش میشد.
بعد از چند ماه طرح داستان تکمیل شد و قرار شد فیلمنامهی نهایی را من بنویسم. نوشتم و چند بار بازنویسی کردم. به نظر میرسید متن خوبی شده: تمام داستان از یک صبح تا عصر پنج شنبه در تهران میگذشت و کاراکتر اصلی یک پیک موتوری بود. داستان پر ماجرایی داشت و در لابلای آن انتقاد از وضعیت اجتماعی و اخلاقی جامعه طوری جاسازی شده بود که در چارچوب خط قرمزهای موجود باشد. یک کمدی سبک با ریتمی تند که با هزینه و امکانات بسیار اندکی قابل ساخت بود.
بعد ماجرای انتخابات پیش آمد و همه چیز تغییر کرد. دست کم اینکه من تصمیم گرفتم برای صدا و سیما هیچ کاری نکنم. گویا آن رفقا هم دنبال کارهای دیگری رفتند و جریان ساخت فیلم با هزینه شخصی (یا بخش خصوصی) منتفی شد.
این فیلمنامه همچنان آمادهی ساخت است و چون دقیقا مبتنی بر وقایع، مشکلات و حتی مکانهای همین روزهای تهران است اگر حالا تبدیل به فیلم نشود هیچگاه نخواهد شد.
این فیلمنامه قابلیت تبدیل به فیلمی تلویزیونی بین 70 تا 100 دقیقه (بر حسب دکوپاژ) را دارد و جنس دیالوگها و وقایع آن به جنس قصهها و گفتگوهای “راننده تاکسی” (نوشته من چاپ 88 نشرنی) نزدیک است. البته در صورتی که کارگردان آن کسی باشد که با اصول کمدی آشنا باشد به نظرم حاصل کار مفرحتر از راننده تاکسی خواهد بود.
چون از ابتدای نوشتن طرح و بعدا خود فیلمنامه همواره محدودیت امکانات و منابع در نظر بود، فیلمنامهی نهایی به گونهای شکل گرفته که این کمدی تلویزیونی با حداقل منابع و امکانات قابل ساخت است و بنابراین سرمایهگذاری شخصی/خصوصی برای ساخت آن ریسک بزرگی محسوب نمیشود. از آن سو با توجه به اقبالی که این یکی دوساله از بیشتر کمدیهای عرضه شده در شبکهی رسمی ویدئوهای خانگی شده، بسیار محتمل است که عرضه آن روی دیویدی سود خوبی را نصیب تهیهکننده(گان) کند.
لطفا اگر دستندرکار ساخت هستید یا دوستانی دارید که فکر میکنید چنین فیلمنامهای احتمالا به درد آنها میخورد ندا بدهید بلکه بتوان این کار را کلید زد. ایمیل من هست m_farjami در سایت فخیمه یاهو دات کام.
———–
پ.ن: لطفا نگویید حالا در این وضعیت بحرانی چه وقت این حرفهاست. وقت غیر بحرانی کی میرسد؟ یک سال بود می خواستم این یادداشت را بنویسم، دریغ از یک روز غیربحرانی مناسب برای چوب حراج زدن به فیلمنامه!
تو هم توی این شلوغ پلوغی ، یکی در میون برای خودت تبلیغ کن مشهدی !