ساعت حدود 9 و نیم پنج شنبه شب 22 بهمن است که این یادداشت را می نویسم. چند روزیست که چیزی ننوشتهام در وبلاگم. یکی از دلایلش این است که نمیتوانم در وبلاگ فیلتر شدهام چیزی آپلود کنم. افزون بر این اشکالی فنی هم باعث بروز خطا میشود که با توجه به کند بودن اینترنت و همینطور استفاده از فیلترشکن برای دسترسی به سورس قالبهای وبلاگم، رفع آن تا الان ناممکن شده. دلایل دیگری هم البته بود که گفتن ندارد. به هرحال الان این یادداشت را در وبلاگ جدیدی که روی وردپرس برای خودم دست و پا کردهام میگذارم و بعدا شاید آرشیووبلاگ قبلیام را هم به اینجا منتقل کنم.
آدم وقتی پیشبینیهایش درست از آب درمیآیند باید خوشحال باشد و به خودش امیدوار؛ اما وقتی این پیشبینیها حاکی از شرایط ناامیدکننده است و آنچه عقل و منطق میبیند خلاف آنچیزیست که دل میخواهد، وضعیت پارادوکسیکالی پیش میآید. مثل وقتی که یک ایرانی عاشق فوتبال پیش میکند که تیم ملی ایران از تیم ضعیف فلان کشورمیبازد و در حالی که با تمام وجود دوست دارد تیمش نبازد اما پیشبینیاش درست از آب درمیآید. و تاسفبارتر اینجاست که چنین شخصی اگر بر اساس وضعیت تیم و تحلیلهای فنی خودش پیشبینیهایش را بگوید، چه درست از آب درآید و چه نه، همیشه متهم به بدبینی، بدخواهی، تضعیف روحیه و امثال آنها میشود.
در مورد آنچه امروز اتفاق افتاد وبه نظرمن یکی از بزرگترین شکستهای جنبش سبز بودهم من پیشبینی کرده بودم اما نمیِخواستم –یا شاید مقداری هم نتوانستم- آن را پیش از این به طور عمومی اعلام کنم و فقط به دوستان معدودی با ذکر دلیل گفتم.
امروز سبزها در تهران بسیار کمتر از آن چیزی بودند که انتظار میرفتو دلیل آن هم ساده بود: 5 روزتعطیلی.
آنهایی که در تهران زندگی کردهاند میدانند که محال است یک تعطیلی چند روزه پیش آید و جمعیت تهران به طور قابل ملاحظهای کم نشود. قشر مرفه به شمال و جنوب و خارج از کشور میروند و قشرمیانه هم یا به سفر تفریحی و یا به دیدار خویشان در شهرستان. چنین اتفاقی در شهرستانها خیلی کمتر میافتد. من خودم آن اوایل (سال 80) که از مشهد به تهران نقل مکان کرده بودم واقعا تعجب میکردم از تهران در روزهای تعطیل متوالی. شهری خلوت و سوت و کور به خصوص در نواحی مرکزی و شمالی. عموم سبزها هم ازکدام قشرجامعه هستند؟ متوسطبه بالا.
امسال همین اتفاق به سادگی افتاد. همه راهی سفرشدند و شنیده نشد کسی در اینباره هشداربدهد. خود من درمیان دوستانم میتوانم دست کم نیمی از آنها را نام ببرم که عصر چهارشنبه یا صبح 5 شنبه عازم سفر شدند. اینیکی رفت شاهرود، آن چندتا رفتند کرمان، آن دیگری کرمانشاه…
بسیاری ازجوانها را هم والدینشان به زور به سفربردند تا از درگیریها به دور باشند. به خصوص که این ماجرای اعدامها هم خیلی تاثیرگذار بود.
اینها را که دارم میگویم بیش از آنکه تحلیل باشد گزارش است. من هر چند که خط و ربط مشخص سیاسی دارم اما در مقام یک گزارشگر سعی میکنم بیطرف باشم. کسی که گزارش میکند دارد مواد خام تحلیل برای خودش و دیگران را فراهم میکند و ازاین رو اگر گزارشگر برای خودش مقام خیرخواهی یا وظیفه امیددادن یا تهییج … و از این قبیل امور را قائل باشد و بخواهد همزمان آنها را هم در گزارشگریاش دخیل کند عملا به خودش و دیگران لطمه زده و –حتی به نظر من- خیانت کرده است.
درباره تاثیر سفر در حضور سبزها در 22بهمن من نه فقط مشاهداتم از سطح شهر،جامعه و دوستان و نزدیکانم را میگویم بلکه خودم هم عملا با این مساله درگیر بودم و تجربه شخصی دارم. مادرم سه هفته است که به من اصرار دارد ایام تعطیلات به مشهد برویم و از “عیادت مادر بیمار” تا “بیا برویم با هم سفر” و “یک مجلسی داریم تو هم بیا” دلایل این اصرار تغییر میکرد که در واقع ته مایهی همهی آنها نگرانی از مسائل امروز بود. حتی برادرم جداگانه تماس گرفته بود که “اگرمیتوانی بیا که از وقتی خبراعدامها پخش شده مامان شبها خوابش نمیبرد…” طبیعیست در چنین شرایطی، ماندن چقدر سخت میشود. و تازه وقتی امنیت برقرارنباشد حضور هم بسیار سخت. مثلا ما مجبور شدیم پسرمان را صبح زود با هزار سلام و صلوات وشرمندگی ببریم بگذاریم منزل یکی از اقوام تا همسرم که امروز میخواست بیاید راهپیمایی بتواند بیاید. در حالی که خیلیها با تمام اعضای خانواده و طیب خاطر آمده بودند!
امروز هم من در چند مسیر در راهپیمایی بودم و مهمترین وظیفهی خودم را هم مشاهده و گزارشگری میدانستم. در همین کانتکس است که میگویم سبزها درراهپیمایی 22بهمن بسیار کم و کماثر بودند. در مسیر خیابان انقلاب که عملا لای جمعیت گم شدند و چون نتوانستند نماد سبزهایشان رانمایش بدهند به پرشکوهتر شدن جمعیت آنها کمک کردند! و در فلکه صادقیه هم که شاید بزرگترین میعادشان بود نتوانستند کاری بکنند. آنقدر پراکنده و بیبرنامه بودند که نه تنها نتوانستند دور هم جمع و منسجم شوند بلکه حتی نتوانستند دور کروبی که به محل آمد یک حلقه انسانی تشکیل دهند و دست کم ازکتک خوردن این پیرمرد جلوگیری کنند.
در مقابل هواداران دولت که از تهران و شهرهای اطراف آمده -و آورده شده- بودند نه فقط زیاد بودند بلکه با سازماندهی خوبی همان اجتماع پراکنده سبزها را هم میتاراندند. مثلا دور میدان صادقیه یک دسته حدود 70 نفره که مترسک نامفهومی را هم جلویشان گرفته بودند دائما دورمیزدند و از دل جمعیت سبزهاکه هیچ کاری نمیکردند رد میشدند و آنها را پراکندهترمیکردند. و البته به موازات همه اینها نیروهای نظامی و انتظامی و بسیجی هم که سنگ تمام میگذاشتند…
از آنسو نکته جالب برای من – که راهپیمایی 9 دی را هم به همین صورت ازنزدیک دیده بودم- این بود که در این راهپیمایی ازشعارهای موهن و تحریک کننده «نسبت به راهپیمایی 9 دی» چندان خبری نبود. به خصوص متوجه شدم که به قول معروف “وزیر شعار”های رسمی و سازماندهی شده از شعارهای افراطی دوری میکردند و بیشتر به مرگ بر آمریکا و اسرائیل و انگلیس متمرکز بودند. حتی خود احمدینژاد هم در سخنرانیاش چندان به مسائل تحریک کننده، افشاگری و تحقیر کنندگی نپرداخت و حرفها عمومی درباره انقلاب و جمهوری اسلامی زد.
با توجه به همهی اینها و از مجموع چیزهایی که در این ایام از نزدیک دیدهام و شنیدهام من دو پیشبینی عمده درباره آینده دارم:
1- ممکن است نظام به این نتیجه رسیده باشد که بهتر است این قائله با کمترین هزینه جمع شود. از اینرو هیچ بعید نیست که پرهیز از شعارها و مواضع افراطی (که با توجه به روحیه دولتیها و طرفداران دولت عجیب مینماید اما کاملا محسوس بود) در همین راستا باشد با توجه به حضور و فعالیت کمرنگ سبزها در 22 بهمن، نظام هم با خیال راحتتری دنبال این موضع باشد. این یعنی که معتدلها در جناح اصولگرا قالب شدهاند و اگر چنین باشدنه فقط روزهای آینده روزهای کمتنش تری خواهد بود بلکه احتمال آزادی بسیاری از زندانیان سیاسی نیز میرود.
2- احتمال زیادی هم وجود دارد که سبزها با ازدست دادن این فرصت تاریخی، ضعف خود را به حریف افراطی نشان داده و سرکوبی بسیار بیشترو شدیدتری را متحمل شوند. سرکوبیای که تا حد دستگیری موسوی و کروبی هم پیش رود. البته این یک روی سکه است و من گمان میکنم اگر جناح مقابل چنین اشتباهی را مرتکب شود به دست خودش مقدمات اتحاد سبزها را فراهم آورد. سبزهایی که در روزهای آینده بیشتر درک خواهند کرد که چه فرصت بزرگی را با سهلانگاری و بیبرنامگی از دست دادند چنانچه تحت فشار بیشتری قرار گیرند مترصد فرصتی خواهند بود تا بایک اقدام برقآسا جبران مافات کنند و اگر با خبری نظیر دستگیری موسوی روبرو شوند چنان پتانسیلی آزادخواهند کرد که مبهوت کننده باشد و مجددا کشور در بحران بزرگتری فرو خواهد رفت.
*************
البته باید دوباره یادآوری کنم که آنچه آمد الزاما ربطی به خواستهها و آرزوهای شخصی من ندارد و من صرفا سعی میکنم گزارشگری کنم و بر پایه آن تحلیل. و البته فکر هم میکنم اینکه یک تحلیلگر بتواند خودش از نزدیک حوادث را ببیند و کاملا بیواسطه آنها را تجربه کند مزیت بزرگی است که بسیاری ازدوستان ما از آن محرومند.
گزارش خوبی بود. ما باید از این واژه های همیشگی حماسه و همیشه پیروز و… پرهیز کنیم و به دور از هیجان واقعیت را ببینیم.
بله شما خوب میبینین واگه تو این جنبش با هوش و با درایت نباشیم کار خودمون را به تاخیر میاندازیم.باید رهبری را به میر حسین سپرد و دقیقا کد های داده شده را پی گیری کرد
متاسفانه شما نیز مانند اکثر سبزها اشتباه تحلیل می کنید از همان روزهای بعد عاشورا مشخص بود که نظام توانسته است جنبش سبز را ضد دین جلوه دهد و تندروی برخی سبزها در شعارها به آنها در این امر کمک نمود. همچنین موج سواری عده ای که در خارج هستند و می خواستند سهمی از این جنبش بگیرند باعث شد اکثریت مردم ایران که احساسات دینی دارند و به خارج بدبین هستند از سبزها فاصله بگیرند. حالا شما هی بگویید آنها مردم را با ساندیس به خیابان آوردند و یا جو امنیتی بود و مردم نتوانستند شعار بدهند. حقیقت این است که از بعد از عاشورا طرفداران سبزها کم و کمتر شده است. با این تحلیل های اشتباه هر روز از طرفدارن سبزها کم می شود و سبزها به سوی شکست مطلق پیش می روند. واقع بین باشید تا پیروز شوید.
وبلاگ قبلیتون چی میشه. تعطیل؟
احتمالا بله
دوستان عجله نکنند . روز 22 بهمن نتیجه سازماندهی مناسب عوامل حکومت بود . سازماندهی مناسب با استفاده از امکانات شان . در مشهد ساعت حدود 7 الی 8 صبح 200 اتوبوس از سمت جاده تهران (نیشابور) به صورت زنجیروار به سمت مشهد در حرکت بودند . توجه داشته باشید 200 اتوبوس .
یا در داخل شهر مینی بوس مدارس بهتر از همیشه دانش اموزان را به مکان راهپیمایی انتقال دادند .
22 بهمن از طرف حکومت کاملا مهم بود . نهایت تلاششان را کردند تا با نظم مرتبی اجرا شود . من قبول دارم سبزها کم بودند اما از یک سو با انواع تهدید ها روبرو بودند از طرف دیگر رهبران جنبش سبز از مردم خواسته بودند که حرکت مسالمت آمیز و به دور از هر گونه ساختار شکنی باشد . نتیجه اش حضور سبزها و ضرب و شتم شان توسط عوامل سازماندهی شده بود .
سلام.
با موضوع تعطیلی ها موافقم.
Ali bud mahmud khan, movafegham, ba nazaret
محمود جان بسیار خوشحالم از این که باوجود نتیجه ی خلاف انتظار دست کم سعی قابل ستایشی کردی که راستگو باشی و این واقعا شایان تمجید است. ما با دروغ مبارزه می کنیم و نباید خود آلوده ی دروغ شویم. هدف وسیله را توجیه نمی کند. آب روان راه خود را پیدا می کند. به امید آزادی!
آقای فرجامی عزیز
فراموش نکنید که بدنه جنبش سبز مردم غیر مسلح و عادی هستند در حالیکه در طرف مقابل لشگر کاملاً مسلح و تجهیز شده دولتی کودتایی قرار داره.
فراموش نکنید اطلاع رسانی در این جنبش به دلیل فشار ها و محدودیت های حکومتی چیزی نزدیک به صفره و عملاً ارتباط رهبران جنبش و بدنه جنبش قطع شده
فراموش نکنید این جنبش یک جنبش مدنیه و نه جنبش انقلابی بنابراین نیازی نیست که برای فعالیت در این جنبش حتماً از تفریح و خانه و خانواده خود بگذریم تا جنبش رو پیروز کنیم .اتفاقاً مهمترین ویژگی و امتیاز جنبش سبزمون اینه که زندگی می کنیم در حالیکه به آرمان های اصیل جنبشمون وفاداریم.
آقای فرجامی عزیز جمعیت میلیونی که در روز 25 خرداد به خیابان آمد هنوز هم طرفدار جنبش سبز هستند و چه بسا طرفداران این جنبش پس از طی 9 ماه بیشتر هم شده اما فراموش نکنید این جمعیت عظیم چریک انقلابی نیستند که از انها انتظار شرکت همیشگی و مبارزه گونه در راهپیمایی هایی رو دارید که هیچ کس نمیتونه با اطمینان از عدم شهادت در صورت شرکت در آن صحبت کنه.
هر چند همه ما امروز میدونیم تئوری اسب تروا بسیار غیر علمی و غیر عملی بوده و شاید یکی از دلایل عدم موفقیت صد در صدی (و نه شکست) ما در 22 بهمن همین تئوری بوده اما فکر نمی کنم اینکه فکر کنید ما با شرکت در تظاهرات خیابانی قراره شق القمر کنیم و باعث تغییر رویه یک حکومت بشیم انتظار درستیه.
جنبش سبزمون یک جنبش خیابانی نیست.مطالباتمون رو از طریق حضور در خیابان و شعار دادن پیش نمی بریم بلکه حضور ما در خیابان نشاندهنده اینه که همچنان این جنبش زنده است و برای پی گیری مطالباتش پله به پله (دقت کنید گفتم پله به پله) به جلو گام بر می داره.
اتفاقاً روز 22 بهمن امسال رو اگر با 22 بهمن سال های گذشته مقایسه کنید مشاهده می کنید که ما حتی به موفقیت هایی هم دست پیدا کردیم:(در سال های گذشته 22 بهمن عملاً تبدیل به محفل وقتگذرانی مردم ‘گرسنه و ساده دل و سواستفاده حکومت غیرمنتخب در جهت نشان دادن حمایت دروغین و کاذب مردم از خودش به دنیا بود):
1-عده مون کم بود اما همین عده کم هزینه بسیار زیادی رو برای حکومت و دولت کودتایی بوجود اورد.هزینه تجهیر و اعزام این همه نیرو به تهران و عملاً به وجود اومدن مسئله کمبود نیرو در شهرستان هایی همچون شیراز و اصفهان که باعث شد در این شهر ها جنبش سبز ما حرکات بیشتر و بزرگ تری نسبت به دفعات قبل برداره و این یعنی اینکه امروز بار جنبش سبز به تنهایی بر دوش تهران نیست و اگر حکومت بخواد تهران رو مهار کنه از باقی شهر ها باز می مونه و عملاً این بزرگترین ناتوانی دواتی پر مدعاست که داعیه مدیریت داره!!!
2-عده مون کم بود اما متوجه شدید در مقابل فحاشی ها و بد اخلاقی هایی که راهپیمایی کنندگان دولت به ما بروز می دادند چه صبر و متانتی به خرج می دادیم؟عده مون کم بود اما دیدید همین عده کم چه خاری در چشم این جمعیت به اصطلاح میلیونی طرفدار حکومت بود؟دیدید چه قدر این بندگان خدا عصبانی و درمانده شده بودند و با روی افروخته و درماندگی کامل به موسوی و کروبی و ما به اصطلاح منافقان! عربده می کشیدند و جیغ میزدند و فحش و ناسزا می دادند؟و این یعنی تآیید حضور جنبش سبز در صحنه 22 بهمن . همین عده کم حسابی باعث جوش آوردن ساندیس خور ها و احمدی نژادیسم ها شده بود.
3-حکومت تمام تلاششو کرد که هیچ کشوری نتونه از حضور معترضین در روز 22 بهمن با خبر بشه و هزینه های بسیاری در این زمینه کرد اما تا چه حد موفق بود؟جز این بود که الان عکس های هوایی ماهواره گوگل و تصویر لخت کردن و ضرب و شتم جوان سبز دل در تمام دنیا می چرخه حال آنکه تصاویر راهپیمایی 50 میلیونی!!! فقط و فقط همون روز 22 بهمن از کانال های خبری پخش شده بود.خوب چه کسی پیروز شده ما یا اونا؟!؟! الان دنیا چه برداشتی از روز 22 بهمن کرده؟حضور میلیونی طرفداران دولت یا برخورد شدید و به دور انسانیت حاکمیت با انسان های هموطنش؟مسلماً الان دنیا بیشتر روی گزینه دوم اتفاق نظر داره.خوب پس حالا شما بگو ما پیروز شدیم(با اینکه عده مون خیلی کم بود) یا دولتی که با صرف هزینه های فراوان تصمیم داشت دید دنیا رو نسبت به این جنبش و خودش عوض کنه؟
4- سبز هایی که در صحنه حضور داشتند میشد ناامیدی رو به وضوح در چهره شون مشاهده کرد اما با وجود این نا امیدی ما باز هم همراه جنبش سبزیم و این یعنی اینکه این جنبش در پوست و خون ماست و جزو باور های انکار ناپذیر ماست اما آیا طرفداران دولتی که به زور ساندیس و کارت هدیه 10 هزار تومانی و … به این مراسم ها اورده میشند(البته نه همشون) هم اینقدر نسبت به چیزی که ازش طرفداری می کنند وفادار هستند؟
دوست عزیز محمود فرجامی
جنبش سبز ما تا لحظه برقراری دموکراسی (چه دینی و چه غیر دینی ولی با تأکید بیشتر روی گزینه دوم) از نفس نمی افته و بنابراین وظیفه وب لاگ نویس ها و فعالین اجتماعی مثل من و تو برنامیه ریزی برای آینده و آماده کردن مردم برای یک مبارزه مدنی بدون افتادن در دام رادیکالیسمه.
ما به دنیال برقراری عدالت بدون ایجاد خشونت هستیم
با تشکر
دوست عزیز؛ تقریبا با شما همعقیده ام و در اینباره بعدا بیشترخواهم نوشت.منتها به نظرم22بهمن میتوانست باهمین پتانسیلی که جنبش سبز دارد خیلیبهتر برگزار شود.
ما هم ورد پرسی شدیم! بعد از فیلتر وبلاگم.
تحلیل و گزارش خوبی بود. قبلا تو ریدر خونده بودم.موفق باشید.
اقای فرجامی عزیز سلام
من در صادقیه بودم. بیشتر از 20 بار بالا و پایین رفتم، ما خیلی هم کم نبودیم اما امکان هیچ حرکتی نبود. بلاتکلیفی در نگاه معترضان موج می زد. فقط چند باری که سبزی ها در پاسخ به مرگ بر امریکای بلندگو ها فریاد مرگ بر روسیه سر دادند میدان صادقیه به لزره در آمد. رفتار توهین آمیز و بی ادبانه عوامل حکومت به ویژه با خانم ها شرم اور بود. به نظر من هم 22 بهمن فرصت خوبی بود که به دلیل سهل انگاری از دست رفت.
شايد از ديد يك پيرو واقعه ديروز يك شكست محسوب بشه
ولي واقعيت اين كه مگر قرار است در خيابان چه اتفاقي بيافتد
اصلا تا كي اين خيابان شلوغ شدن مفيد است وتا كي نمايش خياباني دو جناح همديگر كاربرد دارد
به نظر من نبايد هدف و وسيله جايشان عوض شود
شلوغي در خيابان يك وسيله بود كه به اندازه ي خودش كارساز بود
حالا ديگر اين رهبران جنبش هستند كه با ديد جامعه شناسي و مديريتي براي جنبششانقدمي روبه جلو بر دارند
فرض كنيم ديروز هم مثل عاشورا يا قدس مي شد
اين كه خود حركتي رو به عقب بود
پس نبايد نگران شلوغ شدن بود يا نشدن بود
بلكه نخبگان اين جنبش بايد از مغز بسوزانند و گامي به جلو بردارند تا نيازي به هل دادن نباشد
می گویند از اطراف آورده شده اند! گیریم که آورده شده باشند، اولا مگر ایرانی نیستند؟ دوما انتظار دارید در روستا و بخشی که سر جمع هزار نفر جمعیت ندارد و کلا دو سه تا کوچه پس کوچه دارد مردم کجا راهپیمایی کنند؟ خب بساطشان را جمع می کنند و می آیند شهر که هم حضورشان دیده شود هم خودشان بتوانند اسمش را بگذارند راهپیمایی. سوما مگر چقدر می شود آورد؟ ده اتوبوس؟ صد اتوبوس؟ هزار اتوبوس؟ بیشتر که نمی شود! هزار ضرب در چهل می شود چهل هزار تا! اصلا تو بگو صد هزار! نه دویست هزار! (کاش حمل و نقل بین شهریمان انقدر ظرفیت داشت!) شهری مثل تهران و مشهد که جمعیت چند میلیونی در راهپیمایی حضور داشتند چقدرشان با اتوبوس آورده شدند؟! چند درصدشان؟ اگر نمی آمدند چقدر خلاشان دیده میشد؟
از آن طرف این سبزهای تهرانی به سفر رفته مگر چقدرند؟ هزار نفر؟ ده هزار نفر؟ بیشتر بودند؟ اصلا بگیریم یک میلیون نفر! تهران ظرفیت حمل و نقل یک میلیون آدم طی 48 ساعت را دارد؟! تعداد پرواز ها و قطارها و اتوبوسها (که این یکی البته مشغول آوردن است!) را بشمارید. (کاش حمل و نقل بین شهریمان انقدر ظرفیت داشت!)
این بالا و پایین پریدن ها را رها کنید و به عقاید عامه مردم هرچند به نظرتان غلط باشد احترام بگذارید.
ضمنا من همچنان یک سوال در مورد سبزها ذهنم را مشغول کرده: بالاخره مشکل شما این است که تقلب شده؟ یا مردم خرند و با ساندیس رای می دهند؟! این دو با هم متناقضند قربان!
گیریم که حرف شما درست باشد. گیریم که مردم معترض هم به خشونت بارترین روش ها مضروب و مرعوب نشده باشند و گیریم که تمام آن دو سه میلیون نفری که 25 خرداد به خیابان های تهران آمدند الان مرده باشند و گیریم که موسوی و کروبی جمعا همان سیزده میلیون رای را داشته باشند. اینها نباید سهمی در حاکمیت داشته باشند؟ در صدا و سیما؟ در مجلس؟ مشکل ما اینجاست قربان نه در کیک و ساندیس.
در جبهه ای که شما مقابل جبهه سبز تصویر می کنید جز عده ای از افرادی که به دلایل روانی از خشونت لذت می برند و من در سبزها هم مشابهشان را کم ندیده ام کسی نیست که از ضرب و شتم و جنجال لذت ببرد. درست مثل سبزها. کسی هم نیست که با سهم داشتن آن سیزده میلیون نفر که پدر بزرگوار بنده هم یکیشان است مشکلی داشته باشد. اما مشکل جایی شروع می شود که حرف های عده ای -حالا موسوی باشد یا مشایی- به مذاق جماعت تشنه به خون ملت خوش می آید. آن وقت است که دیگر همان سیزده میلیون هم – به جز حد اکثر یکی دو میلیونی که اصلا هدفشان لبخند رضایت امریکا و انگلیس است و کلید پیشرفتشان را در دست آنان می بینند- از بعضی مسائل و بحث ها فاصله می گیرند.
این ملت هر تغییری که در عقیده شان باشد، موضعشان در قبال اسرائیل و انگلیس و امریکا و متحدانشان یکی است. هنوز نسلهایی زنده اند که داغ پدر و برادر و فرزند و دیگر بستگانی که در این سی سال از دست داده اند بر دلشان است.
حرفم این است: در حال حاضر نه سبزها سیزده میلیونند نه احمدی نژادی ها بیست و چهار میلیون. هر دو دسته به عدد بسیار کمی کاهش پیدا کرده اند. چیزی که شاهدش هستیم پنجاه میلیون انسان علاقمند به امام و انقلاب و نظام است که حاضر نیستند تحت هر شرایط سختی دم به تله بدهند.
من و خواهرم از اول صبح تو میدان آزادی بودیم… سبزهای دیگر هم بودند و جالب است که کاملا همدیگر را تشخیص می دادیم و می شناختیم و “لبخند زدن” به یکدیگر تنها کاری بود که می توانستیم انجام دهیم! از بس که فضا امنیتی بود… نیروهای شخصی هم کاملا ما را تشخیص می دادند و با حالت غضبناک و هشدارگونه مقابل ما قدم می زدند… وقتی خواهرم به بهانه سردی هوا شالش را که به رنگ سبز فسفری بود به خودش پیچید، یکی از این نیروهای شخصی فریاد زد: یک منافق اینجاست چرا کسی نمی یاد این را بگیره!!! آنقدر صداش بلند و وحشتناک بود که من و خواهرم دویدیم رفتیم یکی یک پرچم هم دستمان گرفتیم…
اگر می خواهید سر تعداد صرفداران چانه بزیند لااقل در مقدمات بحث به توافق برسید. اینکه ما هم مثل بردادران غیرتمند و انقلابی فارسی و خبر صدا و سیما تعداد راهپیمایی کنندگان را 50 میلیون برآورد کنیم بیشتر به یک شوخی – که البته در قالب یک دروغ بزرگ و اجباراً باورکردنی ارائه می شود- شبیه است.
1- 50 میلیون در راهپیمایی ( و 5 میلیون در تهران) نبودند.
2- دولت اسلامی ایران عمراً 50 میلیون طرفدار داشته باشد ولی برعکسش محتمل است؛ یعنی 50 میلیون مخالف و 20 میلیون طرفدار.
3- مشکل سبزهای پنهان یا معترض در قبول نداشتن سیاستهای دولت جمهوری اسلامیست و این را آقایان بهتر از هر کسی می دانند.
4- بیخود برای نکوهش و نقض و ابطال اعتراضات مردم را به آمریکا و انگلیس نچسبانید.
5- مشکل ما این است که می خواستیم تغییراتی با مثلاً انتخابات به وجود آید که به دلایل ولایی و اجرایی نشد. تقلب می تواند یکی از آن دلایل باشد.
6- معترضین – فرض همان 13 میلیون- سهمی را که باید، در نظام مقدس اسلامی ندارند و اتفاقاً با سهمشان هم گروهی از مردم مشکل دارند هم مسئولین.
سلام
کدوم رو باور کنیم؟ این همه تاکیدی که شما بر ارائه گزارش بیطرفانه و عدم سوگیری داشتی یا گزارشی که خلاف اون رو نشون میده؟!