زیاد شنیده‌ام و خوانده‌ام که آدمهایی که زمانی واقعا مومن و دین‌دار بوده‌اند و بعد دست از آن عقاید شسته‌اند و راه ریا هم پی نگرفته‌اند، متهم می‌شوند به اینکه “همیشه اهل افراط و تفریط” هستند و “زمانی از این طرف بام و زمانی از آن طرف بام” افتاده‌اند. 
گویندگان عقل کل این قصارآلات حتما قائل به بامی در حد وسط هستند که از این طرف افتادنش یعنی خالصانه مومن بودن، متون دینی را درست و کامل خواندن، فرائض دینی را دقیق بجا آوردن و حتی سراغ مستحبات و نافله‌ها رفتن. از آن طرفش افتادن هم یعنی دست از دین شستن و فرائضش را بجا نیاوردن و تظاهر به دین‌داری نکردن و علنا از عقاید جدید خود دفاع کردن و انتقاد از عقاید سابق.
لابد حد وسط و جای امن در پشتبام هم یعنی هم دین داشتن و هم فرائض را بجا نیاوردن، هم مدافع دین و مومن بودن و هم بی‌اطلاعی نسبتا مطلق از فحوای دین و تفسیر به رای از هر چیز دینی و خلاصه دور هم باشیم خوش می‌گذره خدا بزرگه تا بعد ببینیم چی می‌شه…

این هم البته سبکی از زندگی است -و تا وقتی به دیگران آزاری نرساند- قابل احترام و شخصی؛ مشروط بر آنکه از این افاضات عاقل اندر سفیه صادر نشود. آن کس که صادقانه به چیزی اعتقاد داشته، به آن عمل کرده و تا آنجا که می‌توانسته درباره آن مطالعه و فکر کرده، و بعد آن را رها کرده، از کوره‌ای گدازان بیرون آمده که فقط آن که تجربه‌ای چنین سوزان داشته باشد می‌توانند رنج روحی و شناختی او را درک کند. آنهایی که جسارت و توان و اراده‌ی همچو کاری را ندارند می‌توانند محترمانه به زندگی سرشار از رفتارهای کجدارومریز “معتدل” خودشان ادامه بدهند و خوش و محترم باشند اما مطلقا آنها را نرسیده که درباره میزان اعتدال و متراژ پشت‌بام، نظر دهند.

0 Points


One thought on “کوره و پشت بام”

  1. Anonymous says:

    صدور افاضات عاقل اندر سفیه و نظر در باره میزان اعتدال و متراژ پشت‌بام و یا هر چیز دیگرملک خصوصی محمودخان است. مزاحم نشوید.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *