دوست عزیزم، نیک‌آهنگ کوثر

تجربه، سن و سال و دانشت و به خصوص سابقه مطبوعاتی‌ات بالاتر از آن است که لازم باشد مقدمات این فن  برایت یادآوری شود. اینکه به جریان سبز یا رهبران آن (موسوی و کروبی) معترض هستی هم کاملا محترم است و اگر عده‌ای از طرفداران این جریان نقد آن را نمی‌پسندند مشکلِ خود آنهاست. جنبش سبزی که تحمل منتقد و حتی مخالف خود را نداشته باشد دیکتاتوری است و نبودش بهتر. اینکه از درآوردن لج دیگران لذت می‌بری هم به شخص و شخصیت خودت مربوط می‌شود.

دلیل نوشتن این نامه سرگشاده آن است که تو به عنوان یکی از مشهورترین کارتونیست‌های ایرانی، راه و روشی را در پیش گرفته‌ای که بیش از آنکه برای دشمنانت آزاردهنده باشد برای دوستان خودت و دوستاران کارتون مطبوعاتی آزارنده است.

نیکان عزیز، تو به تولید کارهای به شدت بدکیفیت و پیراستن کارتون‌هایت از تمام مولفه‌های زیبایی‌شناسانه هنر و طنز رو آورده‌ای. در بیشتر کارهایت پیامی دم دستی به سخیف‌ترین (و نه ساده‌ترین) شکل ممکن به مخاطب عرضه می‌شود و متاسفانه منتقدان تو به رد و نقد همان پیام نیم‌خطی می‌پردازند. گویی اگر موضوع آن کارتن با همان کیفیت به جای موسوی، احمدی‌نژاد بود مشکل حل بود و کارت از یک کارتن دم دستی مطبوعاتی (اگر بشود در مواقعی نام آنها را کارتن مطبوعاتی گذاشت) به یک اثر درخشان تبدیل می‌شد.

روزگاری که در ایران نبودی، یک بنجل‌ساز حکومتی سریالی ساخت درباره زندگی یوسف. نمونه‌ای از سخیف‌ترین سطح سلیقه که جز در کشور ایران محال است میلیون‌ها دلار بابت سرهم کردن نماهایی طولانی، دکورهایی مسخره، دیالوگ‌هایی آبکی، بازی‌هایی ضعیف، نورپردازی غلط، گریم مسخره… و خلاصه هر آنچه که برای ساختن اسطوره بدسلیقگی و حماقت لازم است؛ دریافت کند.

بینندگان زیادی جذب آن شدند. عده‌‌ای هم منتقد. عمده انتقاد منتقدین می‌دانی چه بود؟ نفوذ اسرائیلیات در سریال یوسف پیامبر! و دیگر هیچ.

بنجل‌ساز وطنی هم مدعی شد که قبل از ساخت این سریال فلان هزار صفحه تحقیق درباره یوسف که از متون اسلامی استخراج شده بوده و «تحقیقات مذکور مدون و صحافی شده تحویل سیما فیلم» شد. بماند که مطابق معمول سرشار از دروغ و تقلب بود و چندی بعد یک نفر دیگر مدعی شد که بخش‌هایی از فیلمنامه از روی طرح او کپی شده و در خلال دعوای حقوقی که در نهایت به نفع شاکی تمام شد، مشخص شد که دستمزد نوشتن آن فیلمنامه رقم حیرت آور چهارمیلیارد و پانصد میلیون تومان بوده است.

میلان کندرا هنر بنجلیات ایدئولوژیک را به عنوان نهایت ابتذال محصولات فرهنگی در اروپای شرقی دوران کمونیسم “کیچ” می‌نامد. اگر بخت یارش باشد و صحنه‌ای از یوسف سلحشور یا اخراجی‌های ده‌نمکی را ببیند باید در دیدگاهش صرف‌نظر کند و اصطلاح جدیدی پیشنهاد دهد. “کیچ ولایی” مثلا. چیزی دینی‌تر از کیچ کمونیستی و ناگزیر صد برابر مزخرفتر.

در تمام کیچ‌ها، “هدف” جای وسیله را می‌گیرد. مهم نیست تکنیک چیست مهم این است که محتوا چیست. بزرگی زمانی گفته بود “در مورد کل جهان می‌توان فیلمی ساخت که به بال مگسی نیرزد و درباره بال یک مگس می‌توان فیلمی ساخت که به دنیایی بیرزد.” در نظر حضرات چنین چیزی بی‌معنا و حتی ضداخلاقی‌ست. معنا چنان ضخیم است که مجالی برای زیبایی‌شناسی نمی‌دهد.

امیدی به حضرات نیست. نه بیش از آن چیزی می‌فهمند و نه اگر بفهمند هم صلاح است که لقمه‌های میلیاردی را فروبگذارند و برای یادگیری الفبای هنر و زیبایی کتابی بخوانند یا به نمایشگاهی بروند یا تئاتری ببینند یا سعی کنند به موسیقی‌ کلاسیک گوش بدهند. وقتی به کسی یا چیزی امید نباشد، حرص خوردن هم بی‌معنا می‌شود.

حرص خوردن از کارهای تو به این خاطر است که نه سابقه‌‌ی چماق بدستانه ده نمکی را داری که خوشحال باشیم به جای مزخرف ساختن شیشه سینما نمی‌شکنی و نه مثل امثال سلحشور به غارت خزانه ملی مشغولی که برایمان قابل فهم باشد بالاخره خیلی‌ها اگر دستشان برسد از منافع میلیاردی چشم نمی‌پوشند.

این حرص خوردن‌ها را من و دیگرانی که مثل من فکر می کنند بارها خواسته‌ایم به گوشت برسانیم اما تو آنقدر در سروصدای دعوا با بعضی از سبزها مشغولی که آن را نشنیده‌ای. و به گمانم که نمی‌خواهی بشنوی. دعوای تمیزی است: تو می‌گویی موسوی فلان اشکال را دارد و عده‌ای از طرفداران موسوی هم به تو ناسزا می‌گویند یا می گویند تو حق نداری به او اشکال بگیری. انصافا حق با توست. احساس مظلومیت دستت می دهد، انرژی می‌گیری، صریحتر انتقاد می کنی و الی آخر. در چنین بازی مفرح کودکانه‌ای، نگرفتن –یا تظاهر به نگرفتن- پیام‌های کوتاهی که هشدار می دهند “کارت مزخرف بود” مطلوب‌تر است. هر هنرمندی، روشنفکری، روزنامه‌نگاری ترجیح می دهد جزو آدم بدها باشد تا مبتذل‌ها.

نیکان عزیز،

می‌دانم که کار روزانه مطبوعاتی چقدر سخت است و بی‌انصافی است که کارهای جشنواره‌ای که سالی دو سه بار تولید می‌شوند را در کنار کارهای هنرمندی قرار داد که باید هر روز کاری را تحویل دهد. اما فراموش نکن کسی چون مانا نیستانی هم به همان پرکاری‌ توست. و اصلا چرا مانا؛ بگذار خودت را با خودت مقایسه کنیم. گیریم که روزآنلاین به قدری بی‌دروپیکر است که هیچ نظارت کیفی (و نه محتوایی، مثل حذف بی‌دلیل آن کارتونت) بر محتوای آثار ندارد، یا با بعضی از همکارانش رودربایستی دارد یا اصلا وامدار توست. خودت یک بار به این کارت نگاه کن و به چشم انصاف بگو آیا اینها شایسته امضای یکی از مشهورترین کارتونیست‌های تاریخ مطبوعات ایران هستند؟

از این دست کارها زیاد داری. از آن زمان که با اصلاح‌طلبهای تیپ مشارکتی بهم زدی و در روزنامه مردمسالاری آدمکت را می کشیدی که -بی هیچ زیبایی یا خلاقیتی- در واکنش به انتصاب فلان مدیر توسط خاتمی می‌پرسید “مردم‌سالاری یا یزدی‌سالاری؟” بگیر تا الان. در ماه‌های اخیر هم که کولاک کرده‌ای. اما جوانمردی نیست همه شوخ‌هایت را پیش چشمت بیاورم. همین یکی را از چشم ما نگاه کن. و قبل از هرگونه انتساب این حرف‌ها به “کینه سبزها”، به یاد بیاور که هادی خرسندی انتقاداتی به مراتب تندتر از تو نسبت به سبزها و رهبرانشان دارد. شاید بی‌انصافی می‌کند اما مزخرف تولید نمی‌کند. اگر شعر می‌گوید درست می‌گوید. وقتی شعر کلاسیک می‌گوید وزن و قافیه را رعایت می‌کند و وقتی نثر امروزی می‌نویسد جدا نمکین می‌نویسد. حتی اصطلاح سبزاللهی را هم که مکرر استفاده می‌کنی، ابداع اوست. اما راهی که تو می‌روی جداست.

دوست عزیزم

جنبش سبز آنقدر بزرگ است که گروه‌های مختلف مردم را دربرگرفته است. این یعنی اینکه به گروهی از روشنفکران یا افراد با فرهنگ و هنرشناس محدود نمی‌شود. پس قطعا در بین سبزها هم از کف‌کردگان آثار سلحشور و ده‌نمکی هستند. انتقادات تند همین‌ها – با آن درکی که از هنر و فرهنگ دارند- ممکن است به این گمانت بیندازد که تنها اشکالی که بر کارهایت وارد است این است که از موسوی ایراد می‌گیری. من میخواهم بگویم اتفاقا تنها اشکالی که در کارهایت نیست همان است!

×××

می‌گویند” چو می‌بینی که نابینا و چاه است، اگر خاموش بنشینی گناه است” وای به وقتی که ببینی رفیقی که خیلی هم بیناست اصرار دارد که با سر درون چاه بپرد. البته آزادی یعنی همین که اگر کسی اصرار داشت توی چاه بپرد، بپرد؛ منتها رسم رفاقت این است که چند کلامی قبلش حرف زد. حرف من این نیست که طرفدار موسوی باش یا با سبزها مهربان‌تر باش. حرف من این نیست که جای مازیار بیژنی را در کیهان پر نکن. حتی نمی‌گویم انصاف داشته باش.

فقط می‌خواهم بگویم دوست من کمی بیشتر فکر  و خیلی زیباتر اجرا کن.

زیاده عرضی نیست.

هواخواهت

محمود فرجامی

0 Points


18 thoughts on “منتقد باش اما مزخرف نساز نیکان عزیز!”

  1. کاوه says:

    جناب آقای فرجامی …بسیار از شما ممنونم که حرف دل مرا زدید

  2. سمانه says:

    کاش در باب مزخرف ساختن و مصاديق آن در کاريکاتور مثال مي آورديد تا کمي به معني مزخرف ساختن از نظر فرم نزديک مي شديم و گنگي مطلب شما هم معلوم مي شد.
    يک نکته: بعضي ها از کمدي فارس يا فيلم هاي اکشن اساساً خوششان نمي آيد و وقتي دليل بدآمدشان را مي پرسي مي بيني که دچار اين سوء تفاهم هستند که اگر اين کمدي کمي پيچيده تر يا آن اکشن کمي بيشتر شخصيت پردازي مي کرد بهتر بود. غافل از اينکه مثلاً اين دو نوع همين طوري اند و توقع اضافه ،انها را در وادي ديگري مي اندازد که ديگر نمي توان به انها گفت کمدي فارس يا …

  3. shariar says:

    با سیه دل چه سود گفتن وعظ / نرود میخ آهنی بر سنگ

  4. حسن says:

    سلام،
    محمود خان، من هم از دوست داران قدیمی و جدید نیکان خان هستم و تقریبن با بسیاری از انتقاداتش موافقم، ولی تازگی ها در بسیاری از مواقع که کارتون هاشو می بینم، دلم می گیره. انگار به جای ظرافت و خلاقیت و هنر، شده تبدیل شده به یک چیزی مثل پتک یا گلوله. کاشکی نیکاهنگ عزیز به جای این که به فکر بیانیه دادن و یا مبارزه مسلحانه با کارتون هاش باشه، یک ذره از هنر و خلاقیت ش -که همه مون می دونیم در درونش هست- برای کارتون هاش استفاده کنه.

  5. leila says:

    مرسی.خیلی زیبا نوشته اید. خیلی خوشحالم که با سایتتون آشنا شدم.

  6. احمد سلامتیان says:

    قصد قافیه سازی ندارم . منهم نیک خواهم .اما متاسفانه مثل اینکه با این آهنگ
    نرود میخ آهنین در سنگ

  7. لیلا says:

    چرت محض

  8. محمود جان،مطلبت محترمانه نبود و از سر خشم بود.اینکه ناراحتی و جنبش سبز را دوست داری و دلسوزی و از این حرفها دلیل نمی شود عیب می را بگویی و از هنرش صرف نظر کنی.نیک آهنگ یکی از بهترین کارتونیست ها و کاریکاتوریستهای تاریخ مطبوعاتی ایران است.چه از لحاظ تکنیک و چه محتوا.متاسفانه قضاوت عجولانه ای کردی و با وجودی که صاحب نظر نیستی در این مورد نظر دادی.مقایسه کردن مانا و نیک آهنگ را نیز به خطا رفتی.مقایسه این دو مثل این است که بگویی زرد آلو از گوجه سبز خوشمزه تر است !پایه ی استدلالت این چنین ویران است و باقی قضایا هم که روحیه ی خاص نیکان است که نه در حزبی میگنجد و نه در جمعی و گروهی و آزاد اندیشانه وظیفه ی خود میداند تا هر جا صلاح دید تیغ انتقادش را روانه کند.حالا اینکه چقدر تیغش را فشار بدهد خودش استاد است و به خاطر هزاران کارتونی که تا به حال کشیده و داغ دل ما را فرو نشانده و تیغش را مطابق خوشایند ما فرو کرده بهتر است اگر انتقادی هم داری محترمانه تر،مهربان تر و واقع بینانه تر بیان کنی.دوستت:بزرگمهر

  9. وحید says:

    هر چند لحنت یه مقدار تند بود ولی باهات موافق بودم. نقد به نبک آهنگ ئارده

  10. shariar says:

    وقتی در ذیل پاره ای از نوشته های وبلاگیت ،به کامنتهای مخالف و موافق ، داهیانه پاسخ نمیدهی ،به هوشت آفرین میگویم .

  11. فرح says:

    آقای حسین پور! وقتی گفتید که نوشته ات محترمانه نبود من یک بار دیگر آن را خواندم. نمی دانم به کجای آن اشاره دارید که محترمانه نبوده. من این نوشته را به دور از هرگونه توهینی یافتم و فکر می کنم همینقدر که نویسنده این گونه نیک آهنگ کوثر را خطاب قرار داده، نشانه ی انصاف و رفاقتش است. او نمی خواهد دوست بینایش چاه را انتخاب کند، گرچه به انتخاب او احترام می گذارد.
    من نگاه نویسنده را دوست دارم.

  12. امیری says:

    بچه جان تو مشکل خودبزرگ بینی پیدا کردی، میخواهی خودت را مطرح کنی، بیش از این خودتو اذیت نکن برو یک جایی جلوی چند تا دوربین استریپ تیز کن، یک خورده خالی بشی
    این قدر به زمین و زمان گیر نده تا بگی منم هستم

  13. دوست عزیز
    من نه سبزم ونه وابسته به حاکمیت
    البته اگر از جانب شما دو طیف پذیرائی آن باشد.
    ما همگی در اینکه یک هنرمند می باید در طرح انیشه هایش ازاد باشدباومندیم
    به صراحت گفتید اگر برای فلانی بود شاید پسندیده بود.
    من با انتقاد شما اعتراضی ندارم بلکه زبان کاربردی را نمی پسندم.
    ما مدعی انیم که باید فضای نقد و نقادی در تمام زمینه ها باشد.
    ولی خود ما اینگونه اگر رفتار کنیم
    چگونه می توانیم آینده ای بهتر را بنمائیم .و به باور دیگران یقین رسانیم که به راستی دموکراسی طلبیم؟
    او اگر سبز هم نباشد حق دارد قلم را (البته به ادب) به اختیار بگیرد برای نقد و بیان اندیشه هایش
    و بیائیم هیچ کس را مصون از نقد نکنیم .
    اگر چنین کنیم چگونه باور درستی راهمان را به دیگران بقبولانیم؟
    بس نیست اینهمه تکرار اشتباه
    باید دشمن را دوست و دوست را همراه ساخت

  14. پری says:

    آقای حسین پور این بحث شما که “با وجودی که صاحب نظر نیستی” خودش دچار مشکل است. آقای کوثر هم بله سوابقی خوب در کاریکاتور دارند درست اما ایشان در کارهای اخیرشان نشان داده است که گویا تکنیک و محتوا را مثل آقای ضرغامی باید از هنر جدا کرد و مخاطبان را چهارپا تصور کرده اند. دوست عزیز آقای بزرگمهر لطفا یک نگاه خواهشا غیر متخصصانه به کارهای اخیر جناب آقای کوثر بیندازید…

  15. محمد سبز(سبز انتقادپذير!) says:

    ممکن است به این گمانت بیندازد که تنها اشکالی که بر کارهایت وارد است این است که از موسوی ایراد می‌گیری. من میخواهم بگویم اتفاقا تنها اشکالی که در کارهایت نیست همان است!
    ++++++++++++++++++++++++
    نيك آهنگ خودشو حيف كرد.

  16. علی says:

    اینهایی که نوشتید درست. غیر از این، مشکل نیکان این است که دوست ندارد خودش مسخره شود. خب با موسوی مشکل دارد و مسخره می کند و … چه طور نمی تواند بپذیرد که ممکن است آدمهایی هم از خود نیکان بدشان بیاید و مسخره اش کنند؟

  17. ابن ملجم says:

    تو که خرسندی رو از نیکان بهتر میدونی تکلیفت با زیبایی شناسی معلومه.اگه چندتا کار بد تو اینهمه کار قشنگ داره که دلیل نمیشه این همه مهمل ببافی.

  18. دقيقا به اين دليل كه در عصبانيت نقدهايي نامناسبتر از اين نوشته ام حال تو را درك مي كنم محمود عزيز، اما شايد براي همه ما لازم باشد هر از گاهي دموكراسي رادر قالب بحث در چنين محافلي تجربه كنيم. در خصوص كارهاي نيكان نيز تا آنجا كه حس زيبايي شناسي ناچيزم به من اجازه مي دهد اعتراف مي كنم «اغلب» وادار به لذت بردن شده ام. با اينهمه خوشحال مي شوم دوستان منتقدي چون تو داشته باشم كه «تا اين حد بي رحمانه» نقدم كنند؛ نقدي كه براي من لذت بخش و براي عده اي كينه توزي تلقي مي شود.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *