برای جنایتکارانی که درگیر و دار یک کشمکش به قتل عام دست میزنند هیچ چیز مطلوبتر از این نیست که به جای شناسایی مقصر و مجازاتش، در همدلی با رنج قربانی احساساتی شویم و بگوییم فرقی نمیکند چه کسی کشته باشد…
اگر دنیا جای امنتری برای زیستن است (یا باید باشد) عملا مدیون آدمهای ظاهرا سنگدلیست که بجای عواطف و احساسات، قانون و جزا را پشتیبانی کردهاند؛ جنایاتکاران را مجازات کردهاند و سایرین را از عاقبت کار ترساندهاند. اشک ریختن برای کودکی که با گاز خفه شده، چه در آشویتس چه در حلبچه و چه در سوریه کاریست شخصی و از روی عواطف انسانی. حریمی که به خود انسان مربوط است و به حق در آن حریم فرقی نمیکند جنایت را چه کسی انجام داده باشد. اما خارج از این حریم اتفاقا مساله دقیقا آن است که این کار را چه کسی انجام داده و چگونه میتوان در مرحلهی اول جلویش را گرفت و در مرحلهی بعد به مجازاتش رساند. در چنین عرصهای، که به نظرم رسانههای مجازی هم جزو آن است، اینکه “چه فرق میکند چه کسی در سوریه از سلاح شیمیایی استفاده کرده” همانقدر مهمل و مضحک است که گفته شود “چه فرق میکند آمریکا بمب اتمی روی هیروشیما انداخته باشد یا آلمان یا خود ژاپن”! یا “چه فرقی میکند چه کسی هلوکاست را علم کرده باشد”!
رکتر بگویم، دست کم از رفقای “فعال” یا “روزنامهنگار” قبیح میدانم اینطور انفعال و رمانتیکبازی را. و باز هم صریحتر: در پس این افاضات، نوعی کم نیاوردن در حمایت از آدمکشان سوری را میبینم. رفقا نمیخواهند بپذیرند که حمایت و همدلی بسیاری از ما از شورشیان سوری اشتباه بود و شتابزده، و هرچند که در هر جنگی هردوطرف دستشان به خون و جنایت آغشته میشود اما حجم جنایات جنگی شورشیان سوری اصلا قابل مقایسه نیست با ارتش سوریه و طرفداران اسد (بله، آنهایی که با شورشیان عمدتا سلفی سوری میجنگند نه الزاما مزدورند و نه عاشق اسد؛ از سرنوشت شومی که با قدرت گرفتن رجالههای مسلح بیابانگرد در انتظارشان است وحشتزدهاند)
به گمان من اگر مدرکی دال بر استفاده از سلاح شیمیایی از سوی دولت سوریه بود حتما – وبحق- بسیاری از همین رفقایی که الان برایشان فرقی نمیکند چه کسی کشته، خواستار دخالت نیروهای بین المللی میشدند اما حالا که مدتهاست و برای چندمین بار مدارک نشان میدهد این نیروهای شورشی بیمسئولیت و آدمکشان متصل به قطر و عربستان هستند که از هیچ جنایتی علیه شهروندان سوری ابا ندارند، اینطور برخورد میکنند.
اشک ریختن و کابوس دیدن که هنر نیست. حاصل کمترین عواطف انسانیست که با آگاهی از جنایتی چنین هولناک گداخته میشود. کار مفید و شرافتمندانه، دست کم در همین اندازه موضعگیری آن است که آدم پی آن را بگیرد که جنایت را چه کسی انجام داد، چطور میشود دستش را فورا از جنایت بیشتر کوتاه کرد و بعدا به مجازاتش رساند، کیان امکانات و لوازمش را فراهم کردند، چطور میشود از تکرار موارد مشابه جلوگیری کرد…
فرق میکند، به اندازه تمام تاریخ عدالت و داد، فرق میکند.
قبلن هم گفته ام ، اینا از اونا جانی تر ، اونا از اینا جاکشتر ، اما اسد جنایتکار سکولار از سلفی جنایتکار بهتره
الان که به نظر می رسه که کار ارتش بوده – دوستان هم “خواستار دخالت نیروهای بین المللی” نشدند. مقالت بیشتر از آنکه بر اساس فکت باشه مبتنی بر قضاوت زودرس است. اما در هر حال با پاراگراف آخر موافقم.