این روزها دوستان بسیاری را میبینم که افسردهاند. این افسردگی ناشی از آن میشود که آنها گمان میکنند وضعیت فعلی بدترین وضعیت موجود است. از یک نظر این فکر میتواند درست باشد: کمتر کسی گمان میکرد حتی با انتخاب دوباره احمدینژاد به ریاست جمهوری چنین وضعیت اسفباری پیش آید. آنچه که نهایتا قابل پیشبینی بود ادامهی همان وضعیت اقتصادی فرهنگی و سیاسی دوراه اول احمدینژاد بود البته با سیر نزولی بیشتر. اما آنچه که در این سه هفته شاهد بودیم یک بحران و فاجعهی به تمام معنا بود. خود من که در کل دوره ریاست جمهوری احمدینژاد و با وجود مشکلاتی مضاعف (از جمله خدمت 20 ماههی نظام وظیفه با داشتن زن و بچه!) به هر حال گلیمام را از آب بیرون کشیده بودم؛ از 23 خرداد تا الان کاملا بیکار شدهام. تمام ستون هایم تعطیل شدهاند، آی طنز را فیلتر کردند، خرده فعالیتهای اقتصادی ام کاملا راکد شدهاند و حتی چند پروژهی تلویزیونی هم دربارهی آنها با من صحبت شده بود متوقف شدهاند. جالب اینجاست که چند روز پیش به یکی از فعالان مطرح اقتصادی که از دهه چهل در کشور فعال بوده و دهها سال در اتاق بازرگانی سمتهای عالی داشته صحبت میکردم و او میگفت بلایی که در این چند هفته بر سر اقتصاد ایران آمده است حتی در بهمن 57 هم نیامده بود.
با تمام این اوصاف من معتقدم اگر از منظر دیگری نگاه کنیم وضعیت فعلی نه تنها بدترین نیست بلکه می تواند در دراز مدت بهترین هم باشد. اول بیایید دو نتیجهی ممکن برای این انتخابات را بررسی کنیم:
1- اینکه احمدینژاد قبول کند بازنده است و به موسوی تبریک بگوید یک خواب شیرین است که با توجه به روحیات و خلق و خوی احمدی نژاد هیچگاه قابلیت تحقق ندارد. در دولت احمدینژاد قعطا باید نام احمدینژاد از صندوق دربیاید. اما احمدینژاد اگر اینقدر حرص و ولع برای شکستن رکورد خاتمی و خاکمال کردن کروبی و رضایی را نداشت می توانست به گونهی دیگری عمل کند. اگر انتخابات به دور دوم می رفت و آنگاه او در مقابل موسوی مثلا 53 درصد رای میآورد قابل باور بود و این موج عظیم علیه او راه نمیافتاد. اعتراضهای کوچکی نهایتا شکل می گرفت که خود معترضین هم زیاد به درستی اعتراض خود اعتقاد نداشتند. آنگاه احمدی نژاد می توانست با لبخند ملیحی بر صفحه تلویزیون ظاهر شود از همه تشکر کند و اعلام کند همه کسانی که در این مدت به او حمله کردهاند را میبخشد و یک ملودرام اشکانگیز از رئیس جمهور محبوب (دست کم برای 30 چهل درصد از مردم ایران) بازی کند و مخالفان را آچمز کند. کروبی اوت میشد، موسوی به کنج خانهاش برمی گشت و رضایی هم نهایتا به مجمع تشخیص برمی گشت. آنوقت او 4 سال دیگر به ترکتازی ادامه می داد و ما هم همچنان از اینکه او «نظام جمهوری اسلامی» را تضعیف میکند حرص می خوردیم تا دق کنیم.
2- فرض اینکه احمدینژاد بگذارد کسی جز خودش رئیس جمهور شود محال بود اما فرض رئیس جمهور شدن موسوی محال نبود. کاملا محتمل بود که با دخالت رهبر یا دوراندیشی عقلای قوم، موسوی علیرغم تمام مجاهدتهای محصولی و کردان و رحیمی… رئیس جمهور شود. اینکه اصولا احمدی نژاد کلا صلاح نیست هیچ مسئولیتی درکشور داشته باشد که البته درست است اما من معتقدم حتی اگر حضرات احمدی نژاد را بهترین رئیس جمهور ایران می دانند هم صلاح بود موسوی رئیس جمهور بشود. سادهترین دلیلش اینکه طرفداران احمدینژاد اصولا نمی توانستند در صورت اعلام نام موسوی به نام برنده به تقلب اعتراض کنند چون موضوعیت نداشت اما طرفداران موسوی توانستند و همچنان به اعتراضات ادامه خواهند داد.
با این حال دیدیم که موسوی رئیس جمهور نشد و از این جهت هرچند تداوم نابودی 4 ساله کشور تاسف برانگیز است و هر ایرانی حق دارد به خاطر این واقعیت تلخ خون گریه کند؛ اما از منظری پراگماتیستی بهترین حالت ممکن اتفاق افتاده است. چرا؟ به این دلایل:
1- احمدینژاد رئیس جمهور شده است اما در بدترین حالت ممکن و با بیشترین تعداد مخالفان. علاوه بر کسانی که خیلی ساده به موسوی رای دادند و حالا خیلی خشمگین و جدی اعتراض می کنند که رایشان نادیده گرفته شده، من به چشم خودم دیدهام که بعضی از کسانی که به احمدی نژاد رای دادهاند و انصاف دارند هم، اکنون با مخالفان همراهی میکنند. در میان تمام راههای رئیس جمهور شدن خوشبختانه احمدی نژاد و حامیان اصلیاش پرهزینهترین راه را برگزیدهاند.
2- «وجهه داشتن و چهره بودن» که بزرگترین عامل حرکت و جوهرهی اعتماد احمدی نژاد است از او ستانده شد. حالا او باید در حالی به سفرهای استانی برود که می داند مخالفانش که پیش از این نهایت اعتراضشان این بود که قاطی جمعیت مستقبلین او نشوند؛ حالا با انگیزهای بالاتر از مخالفانش به پیشواز او خواهند آمد! او اگر با گارد و پلیس و جماعت لباس شخصی چماقبدست به سفر استانی برود دیگر آن "رئیس جمهور محبوب مردمی" نخواهد بود و اگر اینها را فرو بگذارد باید هر بار هزاران نفر را که علیه او شعار می دهند را تحمل کند.
در سفرهای خارجی وضعیت برایش بدتر خواهد بود. دیگر عده ای سادهدل که او را رئیس جمهور صادق و استکبارستیز مسلمانی می دانستند که به جای توجه به افکار عمومی جهان به ملتش پشتگرم است به استقبالش نخواهند آمد و حتی مخالفانش هم برای هو کردنش به هیچ دانشگاهی دعوتش نمی کنند. او هر جا که پا بگذارد اعتراضهای شدید خواهد دید و سردی. و سردی و بیاعتنایی از همه چیز برای کسانی با روحیهی احمدینژاد خردکننده تر است.
3- با رویدادهایی که پس از اعلام نتایج رخ داد بسیاری از مشکلات و معضلات سیاسی و اجتماعی ایران که با روند پیش از این 20 سال طول میکشید تا چند میلیون نفر به آنها واقف شوند، در عرض چند روز (حد اکثر از شنبه 23 خرداد تا بعد از ظهر جمعه 29 خرداد) برای بیش از 20 میلیون نفر روشن شد. فراموش نکنید که تنها مشکل بزرگ ما احمدینژاد نبود بلکه سیستمی بود که به احمدینژادها میدان می دهد و از آنها حمایت میکند. یکی از آنها مساله بسیج است که اشکالات ساختاری وارد به آن تا پیش از این با توجیهاتی نظیر "بین همه قشر خوب و بد وجود دارد" در ذهن عامه مردم قابل حل بود اما الان میلیونها ایرانی نسبت به آنها طور دیگری می اندیشند و حتی بسیاری از بسیجیهای منصف نسبت به آفات تداخل نهادهای نظامی و غیر نظامی آگاه شدهاند. معضلات و مشکلات بزرگتر هم به همچنین…
4- هنوز احمدینژاد در ایران میلیونها طرفدار دارد. اما اینها همان میلیونها طرفدار دورهی پیش نیستند و میلیونها علامت سوال و تردید در ذهن آنها رسوخ کرده است. در پس ذهن همهی آنها کلماتی مثل دروغ، فریب، آمار ساختگی و امثال آن قرار دارد که قابلیت رشد دارند. حالا تمام حرکات احمدی نژاد که در طول 4 (بلکه 6) سال گذشته صرفا با جنگ روانی و بازیهای رسانهای و شلوغکاریهای خودشان لاپوشانی و حتی به صورت عکس نشان داده می شد زیر ذره بین مخالفان و حتی طرفداران احمدی نژاد است. این مناظرهها در حکم آن کودکی بود که گفت شاه لخت است. واقعیت را او کشف نکرد، اما به رو آورد و همهمه آورد و شد آنچه شد.
5- فراموش نکنید که اگر نام موسوی یا هر کس دیگری به عنوان رئیس جمهور بعدی ایران از صندوق درمی آمد او بلافاصله رئیس جمهور نمیشد. احمدی نژاد در هر حال تا شهریور ماه امسال رئیس جمهور بود و طی این مدت بلایی به سر بنگاه های اقتصادی و شرکتهای عظیم صنعتی ایران میآمد که فقط و فقط با عقبنشینی زمانمند نظامی قابل مقایسه است. در یک عقبنشینی نظامی که زمان معینی برای آن در اختیار است، اصل بر این است که هیچ چیز قابل استفادهای به دست «دشمن» نیفتد. از این رو یا تجهیزات غنیمتی به همراه نیروهای خودی به عقب برده میشوند و یا با آتش سوزی و بمبگذاری نابود میشوند. و فراموش نکنید که در نزد این دولت، همهی غیرخودیها دشمناند!
6- امسال نه از نفت 150 دلاری خبریست و نه از صندوق ذخیره ی ارزی پر و پیمان. میرحسین موسوی اگر رئیس جمهور میشد به معنای کامل کلمه به خاک سیاه مینشست. او نه فقط صنعت و اقتصاد ایران را – که به شرح فوق مشمول عقبنشینی قرار گرفته بود!- ویران تحویل میگرفت بلکه توان بازسازی آن را نمی داشت. بر طبق گمانهزنی های مدلل، صندوق ذخیره ارزی ایران تا اول مهر ایران کاملا تهی خواهد شد و دولت حتی برای تامین پرداخت حقوق کارمندهایش با مشکلات جدی روبرو خواهد بود. روستائیانی که در سال های اخیر عادت به گرفتن پول از دست رئیس جمهور کردهاند (گیریم هر دو سال یکبار) اگر با رئیس جمهور موسویِ کیسه تهی مواجه میشدند همه اشکالات را به پای او و همه ی خوبی ها را با هزاران آه و اندوه و نوستالژی به پای احمدینژاد می نوشتند. حتی شاید بسیاری از طرفداران موسوی هم در مقابل بحرانهای عظیم پیش رو و بوقهای رسانهای مخالف دولت فرضی (نظیر کیهان) در مورد توانایی و کفایت موسوی و تیمش به تردید می افتادند. اما حالا همهی توپها در زمین احمدی نژاد است که تا پیش از این با دادن پول و اضافه حقوق و وام رای جمع کرده است و مردمی را به این شیوه عادت داده.
7- فراموش نکنید که ما الان از میرحسین موسوی یک تصور بیشینه داریم که احتمال بسیار زیادی دارد با واقعیت منظبق نباشد. بی شک اگر در دوم خرداد خاتمی به ریاست جمهوری نمیرسید ما همین تصور را از خاتمی می داشتیم و گمان می کردیم اگر خاتمی ریس جمهور میشد ایران مدینه فاضله می شد یا دست کم جلوی بیقانونیها گرفته میشد. اما دیدیم چنین نشد و با اشتباهات، خیانتها و بیعرضگیهای فاحش بعضی از اصلاحطلبان (و با عرض پوزش: تا حدودی خود خاتمی) بخش اعظم دوران اصلاحات به فجایعی گذشت که هرکدام زمینهساز فجایعی بزرگتر شد. فقط در دوران رئیس جمهور 20 میلیونی بیعرضهای چون خاتمی ممکن بود گناه فاجعه ای چون 18 تیر در حد دزدیدن یک ریشتراش خلاصه شود، کسی که به صورت نایبرئیس شورای شهر تیرزده و به ترورهای دیگری هم اعتراف کرده است بعد از چند ماه نه فقط آزاد شود بلکه در طرشت به دانشجوها قمه بزند، ضاربان دو وزیر کشور هیچ عقوبتی نبینند (دستور دهنده که فیلمساز هم شد!)… و در نهایت مردم از شر اصلاحطلبانی که حتی در شورای شهر پایتخت نمی توانند با شهردار و وزارت کشور همسو با خودشان بسازند (با رای دادن یا ندادن) به دامن اقتدارگراهای متحجری پناه ببرند که همین مردم وقتی دوم خرداد 5 سال پیش به خاتمی رای میدادند امیدوار بودند آنها را به زباله دان تاریخ سپرده باشند.
احتمالی هم وجود دارد که موسویِ بیحزب و بی استراتژی و خط فکری مشخص در صورت رسیدن به ریاست جمهوری؛ اشتباهاتی مشابه همانها را تکرار می کرد که در نهایت به ضرر کشور و اصلاحات منجر میشد و این احتمال وقتی شدت می گیرد که بدانیم موسوی پیروز تمام بازندگان دولت نهم، شورای نگهبان، راستهای سنتی و طیف وسیعی از سپاه را در مقابل خود و به عنوان اپوزوسیون داشت. اما اکنون و بدون آن هزینهها، بسیاری از شعارها و انتظارات اصلاحطلبانه به وجود آمده که به جای صبر و مداراها و توجیهات بی مورد دوران 8 سالهی خاتمی، بسیار صریح و روشن به پیش میروند….
كاملاً موافقم كه در عرض فقط چند روز، ميليونها نفر از خواب بيدار شدند و آنچه كه سالهاي بسيار طول مي كشيد اتفاق بيفته، در كوتاه ترين زمان ممكن رخ داد، يعني آگاه شدن بخش عظيمي از مردم از وضعيت بغرنجي كه در كشور وجود دارد.
ممنون از مطلبی که گذاشتی .حالم خیلی بد بود اینقدر بد که اشکم را دراورد اما با خوندن مطلب شما کمی اروم گرفتم.فقط متاسفم برای همه اون جوونایی که کشته شدن وخانواده های غزادار متاسفم خیلی متاسف از اینکه باز هم فریب این اصلاح طلبان را خوردیم ای کاش همه انتخابات را تحریم کرده بودیم تا این فرصت را برای انها ایجادنکرده بودیم که ارا مردم را به نام حمایت از حکومت اسلامی اعلام کنند.
تحلیل بی نظیری را خواندم و با آن کاملا موافقم
حق است.لاکن برخی ديگر از جنبه های مثبت از جنسه مگو هستند ونميشود اينجا عنوان کرد.
سلام نظر و تحلیل خوبی بود ولی باید یک نکته رو هم در نظر داشت که اگه اوضاع آروم بشه این ا.ن و دارو دسته اش به احدی از مخالفان و معترضان رحم نمی کنن و یک به یک و بی سر و صدا سراغ همه می روند و خلاصه دمار از همه در میارن، باید فکری به حال این کرد.
وگرنه همه می دونیم که شرایط خیلی برای موسوی مهیا نبود و چه بسا آبروش رو سر مدیریت و حل مشکلات می گذاشت!
پاسخ به شهروند: در مورد تحریم با شما موافق نیستم. اگر رای نمی داديم به هيچ کدام از اين نتايج نمی رسيديم.
سر مسأله روابط خارجی اشتباه تحلیل کردی ؟ دقیقا رئیس جمهوری محبوب خارج از ایران احمدی نژاده !
همه تلاششون رو برای تکثیر امثال احمدی نژاد می کنند!
مسأله بعدی در داخل اوضاع با 4 سال قبل تفاوت بنیادی می کند و اختلافات بنیادی جبهه اصول گرایی است که فوران می کند که این بستگی به سکوت عمیق اصلاح طلبان دارد که لازمه 4 سال آینده است.
باید به بعضی ها بعضی مسائل اثبات شود و این زمانی اتفاق می افتد که به جای اتحاد در برابر خارج از اصول گرایان اختلافات درون گروهی از درون ایجاد شود
محمود خیلی با حال گفتی .یادمون نره تو جاده های ایران روزی ۷۲ نفر کشته می شن.احتمالا؛ ندای ما هم اگه می خواست سفر بره مشهد همین قدر براش پر خطر بود . محمود جون یادم بنداز اگه دیدمت روی سیا هتو ببوسم .
همکلاسی نابغت تو دانشگاه جواد
این ها را نگوییم چه بگوییم؟
امروز منوچ محمود اینا داشت تو مجلس به سوال کواکبیان پاسخ میداد. در بخشی از پاسخ استدلالش این بود: «این دولتی که مقام معظم رهبری فرمودند افکارش به من نزدیکتر است…»
شما و نوشته ها و نظراتتون خیای برای من قابل احترام هستید اما متاسفانه افسردگی من به این راحتی ها درمان نمیشود…در مورد قضیه اقتصاد کاملا با شما موافقم اما موضوع اصلا رییس جمهور نشدن موسوی و رییس دولت شدن ا.ن نیست موضوع نحوه اجرای این انتصاب است.موضوع این است که زندگی همه ما برای همیشه تغییر کرده است موضوع این است که حالا مطمینیم همان امنیت نیمبندی هم را که احساس میکردیم داریم ،نداریم.موضوع این است که دوره حاکمیت دروغ و تقلب و بی شرمی رسما آغاز شده است و ما در این میان ضعیف و بی پناه رها شده ایم. موضوع این است که آینده ما و ایران سیاه و سرد است.
باهات موافقم.قبل از انتخابات وقتی می شنیدم بعضیها گول حرفای ا.ن رو (در رابطه با مبارزه با فساد و ما جرای هاشمی) خوردند میگفتم از جهاتی دوست دارم که او دوباره رییس جمهور شود تا بعد ار 4 سال همینهایی که الان طرفدارش هستند بشن دشمن خونیش.چون بعد ار اینکه اسم هاشمی رو توی مناطره اورد برای عده ای عوام شده بود قهرمان ملی و من دوست داشتم که این چهره درهم بشکنه که البته با این تقلب و مهمتر از اون جنایاتی که در این مدت کرد این بت رو خیلی زود شکست .منتهی من الان خیلی نگران زندانی ها هستم و اینکه فکر می کنم با این اتفاقات خود اینها از قدرت مردم ترسیدند و بخوان دیکتاتوری و سرکوب و جنایاتتشون رو بصورت پنهانی تر و البته گسترده تر ادامه بدن.
از بالاترین (منبع http://chebaayadkard.blogspot.com/2009/06/18_30.html) (برنامه سراسری ۱۸ تیر، خیلی مهم):
دوستان گرامی
موسوی و افراد دیگری که گوشتشون مستقیما زیر دندون خامنه ای است نمی تونند در مورد 18 تیر حرفی بزنند یا هماهنگی بکنند. خودمون بین هم باید هماهنگ بشیم و بیش از همه این بار روی دوش شما دوستانی هست که نفوذ بیشتری دارد حرفهاتون.
دو نکته هست
یکی اینکه همین الان باید در مورد 18 تیر حرف بزنیم. هدف که این نیست که دور روز قبل یک برنامه ای اعلام بشه و مردم رو بکشونیم تو خیابون و زخمی و کتک خورده بدهند. هدف اینه که رژیم امروز بفهمه این بلوا تمومی نداره اگر کوتاه نیاد. لذا خیلی مهمه که از امروز در مورد یک برنامه خیلی توفانی مثل بهمنی که رو سرشون خراب میشه اگر کوتاه نیان و به حرف مردم توجه نکنند صحبت کنیم.
دوم اینکه متاسفانه جو هیجانی و عطشی که برای خبرهای تازه وجود داره اجازه نمیده روی برنامه های بلند مدت تر تمرکز بشه. پیشنهاد برای برنامه 18 تیر راهپیمایی در چند منطقه تهرانه به صورت همزمانه که امکان تمرکز بسیج وجود نداشته باشه و حضور در راهمپیمایی هم با توجه به مختل شدن امکانات حمل و نقل و ترافیک در روز راهپیمایی برای مردم اسون باشه.
اگر 18 تیر مجبور به حکومت نظامی نشند ما باختیم. بهترن گزینه اعلام رسمی ترسیدن اینها و حکومت نظامی است. هم هزینه مردمی اش پایینه و هم قدرت در هم کوبیدن قداستشون. هدف ما باید به سمتی باشه که امروز با ارائه برنامه هایی که غیر قابل پیش گیری باشند مجبورشون کنیم اعلام حکومت نظامی کنند. لکه ننگ کامل میشه و رنگ حرکت از بحث بر سر تقلب مستقیما به سمت آقای خامنه ای منتقل میشه.
یک نقشه کامل گوگل برای راهمپیایی در چند منطقه تهران با ذکر محلهای دسترسی اماده کردیم در این ادرس
http://chebaayadkard.blogspot.com/2009/06/18.html
متاسفانه اون وبلاگ تازه تاسیسه و برد کافی نداره. به کمک شما و دوستان مثل شما که نفوذ بیشتری دارند خیلی نیاز هست برای اینجاد هماهنگی بین مردم.
پیشنهاد من اینه که همه وبلاگ نویسهایی که نفوذ کافی در فضای وب دارید همزمان برنامه 18 تیر رو به صورت پیشنهاد مشترک یا پیشنهاد یک شهروند که شما پسندید اعلام کنید.
مسیر های برنامه رو من با دقت تنظیم کردم که امکان فرار از کوچه های زیاد برای مردم فراهم باشه و منطقه نسبتا مسکونی باشه و امکان فیلم برداری از خونه ها میسر باشه. بعلاوه استفاده از گاز اشک اور هم در مناطق بیشتر مسکونی سخت تره.
برای روز برنامه پیشنهاد سبز کردن کف خیابونها با رنگ سبز هست. اینطوری لازم نیست مردم زیاد در یک میدان بمونند و قبل از متفرق شدن می تونند کل میدون را مارک کنند.
امیدوارم درنگ نکنید. فضای وب به هدایت شما ها نیاز داره. وقت تنگه. اگر این فضا بخوابه دیگه برگردوندنش خیلی سخته. صدای شما خیلی مهمه و به مردم برای توجهی که بهتون میشه مدیونید.
–پی نوشت:
پیشنهاد: میشه همین برنامه رو همزمان در شهرهای دیگه پیاده کرد. مخصوصا شهرهای بزرگ که دانشگاههای بزرگ هم دارند.برنامه ریزی با دوستان ساکن اون شهرها خواهد بود.
پیشنهاد بعدی این هست که هر کس میتونه از دوستانی که در شهرهای دیگه داره دعوت کنه که ۱۸ تیر به تهران بیان. یک شب مهمون شما دوست دعوت کننده باشن تا هم همدیگرو ببینین هم برای آزادی کشورمون کمکی کرده باشین.
دوستانی که وبلاگ دارند این مطلب رو به صورت یک پست رو وبلاگ شون بگذرند تا بتونیم تا اون روز هماهنگی لازم رو انجام بدیم.
همه ی این ها درست ولی اگه در این 4 سال با اسرائیل جنگ شد چه خاکی سرمون کنیم؟
سلام
عالی فرمودين …
با اجازه لينک مطلبتونو به دوستانم ميدم تا استفاده ببرن
برقرار باشيد
سلام آقاي فرجامي. خيلي عالي بود. فكر كنم اينجا يك اشتباه تايپي داريد: حالا او باید در حالی به سفرهای استانی برود که می داند مخالفانش که پیش از این نهایت اعتراضشان این بود که قاطی جمعیت مستقبلین او نشوند؛ حالا با انگیزهای بالاتر از “مخالفانش” به پیشواز او خواهند آمد!
گمانم اين مخالفان بايد تبديل شود به هواداران.
اقای فرجامی لطفا از شراگیم یه خبری بده ممنون
http://gpgir.blogfa.com/
دوستان هر چه سریعتر به این وبلاگ برید ؛ هر کسی رو هم که می شناسید ازش همینو بخواید. در دو نظر سنجی انتهای صفحه که یکی می پرسه در انتخابات به چه کسی رای دادید و دیگری نظرتون رو راجع به نظر عملکرد شورای نگهبان در بازشماری آرا می پرسه شرکت کنید. دومی تازه گذاشته شده و 66% گفتن ناعادلانه بوده ولی اولی که قدیمی تره آراء مهندس موسوی 41% و احمدی نژاد 53% هستش. تا اونجا که من دیدم هر چه قدر آراء موسوی بالا میره ؛ آراء احمدی نژاد هم به همون نسبت بالا میره تا درصد همچنان حفظ بشه ، گویا اینجا هم تقلبی تو کاره.
اگه دستم بهت مي رسيد دهنتو … طلا مي گرفتم! خودمونيم ترسيديا! من از قبل از انتخابات دارم مي گم بهتره ا.ن راي بياره ولي نمي تونستم بفهمونم چرا. همه چشماشونو بسته بودن و مي گفتن ا.ن نباشه. ديگه چي به سر موسوي مياد مهم نبود. اينجا
http://spidermard.wordpress.com/2009/06/04/6/
خوندم كه ا.ن …يد به موسوي و … . ولي من مي گم اين خيلي بهتره تا طرف خودش …ده باشه به خودش. حالا يا خواسته يا ناخواسته! با اجازه ت مطلبو لينك مي كنم
سلام من با شماهم عقيده ام و دوچيز ديگر را اضافه ميکنم که
اگر موسوی رئيس جمهور ميشد تازه اول بدبختی بود که مجلس بخواهد بلاهايی که سر خاتمی اورد را سرش بياورد رهبر هر روز بخواهد تحت فشارش بگذارد و هر روز يک بحران داشته باشد و در اين شرايط و با اين ميراث وحشتناکی که از احمدی نژاد باقی مانده بود عملا هيچ کاری نميتوانست بکند
دوم اينکه حالا بنشينيد و ببينيد خودشان چطور به جان هم می افتند. مطمئن باشيد که امثال لاريجانی و توکلی و حتی باهنر اصلا نخواهند توانست با رسائی و حسينيان بسازند و ما هرروز شاهد درگيری و افشاگری حاميان احمدی نژاد عليه يکديگر خواهيم بود.
شک نکنيم که در انتخابات ما از خيلی از تابوها عبور کرديم .
کاش امکان پرینت از مطالب را اضافه می کردید. من دوبار پرینت گرفتم هردو بار به شکلی مطلب ناقص پرینت شد
نگاه واقع بينانه و تحليل های موشکافانه شما از وقايع چه در اين پست چه پست های قبلي تحسين برانگيز است، واقعا مردم باید به جای سطحی نگری به همه این نکات توجه کنند.
میخواستم بگم دست مریزاد اما دیدم در قسمت شماره هفت واقعا خراب کردید.چه لزومی داشت اینجور داوری مستقیم کنید.نتیجه گیری مطلب به جای اینکه برقدرت آن اضافه کند کل مطلب را تار و مار کرده.واقعا متاسفم برای این قلم به هرز رفته.
فقط علت شماره 6 تا حدی خوشحالم کرد
آقا مسکن خوبی بود اما چه سود که کارد به استخوان رسیده !
موافقم..البته جا داشت به نقش خانمان سوز خامنه ای بيشتر پرداخته شود که در صورت پيروزی موسوی در راس اپوزوسيون قرار ميگرفت..
تحلیل هوشمندانه ای است. من نیز وضعیت کنونی را وضعیت بدی نمیدانم. تحلیل کوتاهی در این باب در وبلاگم نگاشته ام.
1 – تحليلت تا حدودي خوب بود و خوب تونستي مسائلو كنار هم بچيني .
2 – منم با pq موافقم اصلا شماره هفتت جالب نبود اون زمان ( زمان خاتمي ) همين مرتيكه خرفت خامنه اي اجازه نمي داد كاري انجام بشه خاتمي و بقيه هم به خاطر حفظ جونشون مجبور بودن هرچي كه اين مردك ميگفت قبول كنن پس اين قدر بي انصاف نباش .
3 خدمت اقا جواد كه گفته محبوب كشورهاي خارجي عرض كنم كه اگه محبوب بود اين همه گند تو اين 4 سال براي ايران تو جوامع بين المللي نميزد . در ضمن الان تمام كشورهاي اروپا كه البته بيشترشون نه تمامشون دارن ايران و اين اقا رو محكوم ميكنن . بالاترينشون گروه 8 هست كه صنعتي ترين كشورها وپيشرفته تزين هستن و همين 8 تا براي ايران بسه چون كشورهاي ديگه هم كه با اين كشورها در ارتباطن مجبور ميشن براي منافع خودشونم كه شده با ايران همكاري نكنن . كشورهاي افغانشتانو پاكستانو لبنان كه از دست ايران بيرون اومد فقط حزب اللهش با ايرانه و چنتا در پيت ديگه تو اسيا و افريقا امريكاي مركزي بدرد ايران نميخوره .
خوب يه مشكل خيلي بزرگ رو ناديده گرفتيد اينكه اين دولت ريا و تزوير يه رسانه 70 ميليوني داره و ما نداريم و همونطور كه الان تونسته دروغهايش رو به خيليها ثابت كنه بعدا هم ميتونه.
دوم اينكه ما اينقدر پروژه هاي عقب مونده از دوران سازندگي و اصلاح طلبي داريم كه اين دولت ريا بره نصفه و نيمه و به زور افتتاحش كنه و بعد بگه “ما تونستيم ولي اونها نتونستند”.
سوم اينكه سفرهاي استاني رو يه كاريش ميكنند كه اين بار به زور به خورد روستايي ها بدهند كه ما قرار است براتون اشتغال ايجاد كنيم و ….
چهارم اينكه الان ديگه داشتن يه ارتش و بسيج مسلح و … از لزوم انكار ناپذير حفظ اين ديكتاتوري و … هست. بنابراين امنيتي تر شدن فضا و بگير و ببندها بدتر و سخت تر هم خواهد شد.
پنجم اينكه ديگه حضور اصلاح طلب ها حتي در مسندهاي خيلي رده پايين هم يك خطر خواهد بود.
ششم اينكه آقاي الهام يا قاضي مرتضوي ميشود كانديداي دوره بعدي براي مبارزه با اشرافي گري و … بعد هم راي مي آورد و بعد هم هشت سال نابودي و ….
هفتم حالا به نظرتون 4 سال ديگه به فرض محال كشور به دست يه اصلاح طلب بيافته با اين وضع افتضاح بهتره يا الان يا اصلا؟؟؟؟
ما نيز به همراه شما خرسندی خود را از وضع موجود اعلام ميکنيم.
مطلب پيشيينتان ستودنی بود.
شماره ۷ زیادی سیاه شده بود . با بقیه موافقم . هر چند دلخوش کنک است !
پاسخ به بهار: اگر موسوی هم رئيس جمهور میشد تقريبا وضع همين بود. مگر در دوران خاتمی صدا و سيما و نيروهای مسلح (حتی نيروی انتظامی) با رئيس جمهور هماهنگ بودند؟ منتها الان اصلاح طلبان به فکر رسانه خواهند افتاد و در مقابل آن بگير و ببندها به آلترناتيوهايی از جنس ديگر پناه خواهند برد. البته اگر عاقل باشند…
اما وضع مردم به کل چيزی ديگری خواهد شد. همين الان بسياری از مردم متوجه شده اند که اشکال از جای ديگریست…
مفهوم اين پست : بازنده قوی برنده است.
احمدی نژاد در اولین نطق رسانه ای خود پی از انتخابات گفت: من یک اصولگرای قایل به اصلاحات هستم!!!!!!!!!
شورای پول و اعتبار را با همان شکل سابق تشکيل دادند!!!!!!!!!
دارند زیر این حجم وسیع مخالف له می شوند
دوستان بیشتر از این را خواهید دید کمی سنسورهاتان را قوی کنید لطفن
سلام. با اجازه شما نوشته تون رو با ذکر منبع توی وبلاگم گذاشتم. بسيار عالی بود.
البته من منكر دستارودهاي خوب اين اتفاق نيستم. باورم نميشد اين وبلاگستان اينقدر بتواند موثر باشه و …. كمي دقت كنيد كافيه يه خبري تو وبلاگستان بپيچه و … سريع تو صدا وسيما تلاش ميكنند كه تكذيبش كنند و … در صورتي كه قبلا اينجوري نبود. كاش اين روند ادامه داشته باشه چون واقعا اگه اينجا بمونه و توقف كنه خيلي مايه تاسف هست. حتي طرفدارهاي دولت و الف نون و … هم سعي ميكنند از اين وبلاگها و سايت هاي خبري سر در بياورند و هي تلاش به توجيه و … كنند. اين خيلي خوبه. حتي خود اونها هم ديگه خيلي به صدا و سيما اهميت نميدهند و … و بر خلاف اتفاقهاي قبلي به نظرم صداي وبلاگستان و سايتهاي خبري و … هم داره به مردم ميرسه و موثرتر از قبل هست و اين خوبه.
اما نميدونم چهار سال ديگه باز هم مردم ميان پاي صندوق راي كه اصلاح طلبي رو انتخاب كنند يا الهام و قاضي مرتضوي ميشوند رييس جمهورمون؟؟؟؟ نميدونم واقعا نميدونم. اين يكي خيلي من رو ميترسونه.
قبول دارم كه صدا وسيما در زمان خاتمي باهاش همراه نبوده اما خاتمي هم ميتوانست با يه سري شلوغ كاري ها مثل الف نون و يه سري سفرهاي استاني و … اين فرصت رو به دست بياره. به نظرم آقاي خاتمي فرصت سوزي هاي زيادي رو انجام داد كه نتوانست قشر متوسط رو به پايين رو به سمت خودش بكشونه و الف نون در عوض تو اين زمينه باهوش برخورد كرده.
اميدوارم اتفاقهاي خوبي بيافته.
همين كه شوراي پول و اعتبار دوباره تاسيس شده يعني دولت فشار رو حس كرده ولي اين كمه به نظر من. چون به هر حال قراره زندگي آدمهايي كه تو ايران هستند رقم بخوره و چه بد مردماني ما هستيم كه اينقدر بد بختيم كه …. نميدونم چي بگم؟؟ شايد همه چيز به اين تاريكي هم نباشه اما من نميتوانم از اين بيشتر خوش بين باشم.
خوب باید بگم ما ایرانی ها همیشه از این تحلیل های خوب و با همین شماره گذاری های خوش آب و رنگ درست به مثال همین چای دبش ی که سر در دیفال خونه ات نوشتی رو داشتیم همی ..
هو..م ما ایرانی ها همیشه خدا پر مدعا بودیم .. درست مثل ریئس جمهور فعلی کشورمون و درست مثل گذشتگانمون که می گفتن : هنر نزد ایرانیان است و بس و سایر اقوام رو پشیزی داخل آدم حساب نمی کردن همی ..
هو..م ایرانی جماعت همیشه فک میکنه این یه موجه زود گذره که داره میاد طرفش و اصلن و ابدا غرق بشو نیست ، لامصبا اونقدر جون سختیم که نگو …
میدونی دبش جون ، من همه انا رو تحریم میکنم …
اونقدر تحریم میکنم که یه روزی نه من که حداقل بچه های من و نسل بعد از من بشن آدمایی مثله اون سه حزب معروف که با ائتلافشون بهمن 57 اتفاق افتاد …
البته من از اولش این فکر رو نداشتم ها ..
بخدا اون وقتی که تو فرجه امتحانات که فقط چند قدم با اون مدرک کوفتی فاصله داشتم میرفتم تو ستاد دانشگاه و گلوم رو واسه موسوی از بین می بردم همی اصلن و ابدا همچین فکری رو نداشتم اما حالا …
من فک میکنم حالا ما خانواده ها و آدم های داغ دیده داریم که الکی بوجود اومدن و موندن رو دستمون و دارن به اون آدم ها و خانواده هایی نیگاه میکنن که میگفتن : ما هشت سال هزینه دادیم و دیگه نمیتونیم بچه مون رو بفرستیم تو خیابون همی …
مردم توی شهرستانها تحت تاثير صدا و سيما هيپنوتيزم شده اند ضمن اينکه مطالبات مردم در شهرستانها در سطح رفع نيازهای مالی و گذران امور زندگيست و مذهب به شدت در تصميم گيريهای آنها نقش دارد. متاسفانه ما در تهران نقش شهرستانها را دست کم گرفته ايم و من که با عده زيادی از آنها در تماسم گاهی از طرز فکر و برخوردشان حيرت می کنم. باور بفرماييد همه در همه جای ايران فکر نمی کنند تقلب شده.
بنابراين از بين تمام مواردی که شما فرموديد فقط اوضاع خراب اقتصاديست که ممکن است عامه مردم را تا حد زيادی از اين دولت برگرداند. ولی فراموش نکنيد اينها از اول مبنای اقتصادشان را توزيع فقر گذاشته اند.
تنها راه رهایی ما بالا رفتن سطح اگاهی و آشنایی با حقوق اولیه انسانی نظیر آزادی بیان است که متاسفانه در بخش اعظمی از این مملکت در وضعیت بسیار اسف باری قرار دارد.
به نظر من احمدی نژاد بزرگترین خدمت را به این مردم کرد . روئسای جمهور قبلی همه به نظام خدمت کردند ولی احمدی نژاد به مردم خدمت کرد .
اين جنبش فقط بايد تداوم داشته باشد ،نميرد ،با ديوار نويسی با پول نويسی با وبلاگ نويسی با …
تحلیل خیلی خوبی بود فقط با قسمتی که راجع به آقای خاتمی گفتی موافق نیستم نباید فراموش کنیم تفکر دوم خرداد مدیون خاتمی است
من ميگويم و شما اگر آزادي بيان ميدانيد نشان دهيد. شما هم همان اشتباه موسوي را تكرار ميكنيد. يك فضاي بسته براي خودتان ايجاد كرديد كه در آن خودتان از خودتان براي دلخوش كردن خودتان به نفع خودتان مطلب مينوسيد و خودتان براي خشنودي خودتان نتيجه گيري ميكنيد و براي خودتان هورا ميكشيد. به قول معروف خودتان ميبريد و ميدوزيد و البته ميپوشيد هم. اما شما شبيه آنهايي هستيد كه يك لباس ميپوشند و بعد از دوستانشان كه هيچوقت حاضر به شكستن دل دوستي نيستند نظر ميخواهيد و آنها هم هزار به به و چه چه ميكنند، اما وقتي بيرون ميرويد واقعيت زشت بودن لباستان آنچنان مانند پتك بر سرتان ميخورد كه از گيجي اش راه خانه را گم ميكنيد و به بيراهه ميرويد. لباسي كه در انتخابات امسال موسوي براي شما دوخت همين بود. در سايتهاي خودتان نوشتيد و اعلان پيروزي كرديد، فقط سبزپوشان زنجيره انساني تهران را ديديد و خود را حزب پيروز هميشگي ايران خوانديد. اما توده مردم را نديديد، آن روستايي، آن جنوب شهري، آن كارگر، آن يتيم و آن … را نديديد كه دل در گرو محبت احمدي نژاد و البته رهبري داده اند. و به هيچيك از رنگهاي شما و صداهاي شما توجه ندارند. چون آنها هشت سال به قول خودتان از دولت اصلاحات بي عرضگي ديدند و بس. امتياز دادن به خارجيان و امتياز نگرفتن ديدند و بس. و چه بجا به ياد دوران پهلوي ها افتادند كه همه اش امتياز دادن بود و توسري خوردن. كه همه اش بي بندوباري بود و فساد. و اما وقتي ديديد ورق برگشت به خيابان آمديد تا لباستان را به همگان نشان بدهيد و آمديد و ديديد كه همگان زشتي لباستان را فرياد زدند، و آنگاه راه را گم كرديد و به بيراهه رفتيد، آتش زديد، كتك زديد، شكستيد، توهين كرديد، كشتيد. و حالا هم در پي توجيه اشتباهاتان برآمده ايد و اما هنوز هم اشتباه ميرويد. ميگوييد اگر موسوي رئيس جمهور ميشد ويرانه را تحويل ميگرفت، خوب پس چرا آمد تا ويرانه را تحويل بگيرد. ميگوييد احمدي نژاد پايگاه مردمي اش را از دست داد، و اما نديديد 23 خرداد را در ميدان وليعصر (پاتوق شماها) كه مردم آمدند و با احمدي نژاد دوباره دست بيعت دادند. و نديدي سيل پيامهاي تبريك حتي از كشورهايي كه شما به دشمني آنها با احمدي نژاد دلخوش كرده بوديد. و گفتيد سئوالهاي زيادي در ذهن مردم شكل گرفته، بله گرفته، همه از هم ميپرسند اين موسوي همان موسوي دوران دفاع مقدس است؟ يك نفر اينقدر ميتواند سقوط كند؟ قانونگريزي كه موسوي ميگفت چيست؟ آيا آتش زدن و شكستن و غارت كردن بانكها قانونگريزي نيست؟ صندلي رياست جمهوري (همان ويرانه شما) انقدر اهميت دارد كه كسي بخاطرش دروغ بگويد؟ انقدر اهميت دارد كه كسي بخاطرش همه چيز نظام مقدس را از رهبري گرفته تا ارگانهاي قانوني و راي مردم، زير سئوال ببرد؟ انقدر ارزش دارد كه بخاطرش هموطنانمان كشته شوند؟ كه جانباز شصت درصد از عده اي اراذل كتك بخورند؟ كه بسيجي اش شهيد شود؟ كه مادر و دختر محجبه اش تير بخورند و بميرند؟ كه پدر و پسر حزب الهي اش بميرند؟ چرا حرفهاي خاتمي، موسوي، كروبي، كرباسچي، ابطحي، مهاجراني، الويري، كرباسچي، حجاريان، اعتماد ملي، قلم، كلمه، بي بي سي، فاكس، وي او اي، اوباما، كلينتون، براون، ميليبند شبيه همند؟ موسوي با اوباما چه شباهتي دارد كه هردو در مورد انتخابات ايران يك نظر ميدهند؟ موسوي چرا براي بازشماري سر صندوقها حاضر نشد؟ چرا هيچ شكايت جزئي نكرد؟ چرا از 5 روز مهلت اضافي اش استفاده نكرد؟ مي بينيد اينها سئوالهاي مردمند. و حرف آخر را رهبري زد كه: متن قضيه شركت كردن بيش از 40 ميليون نفر در يك انتخابات است، و راي دادن 24 ميليون نفر به يك رئيس جمهور، مابقي همه حاشيه اند، و آنچه ميماند متن است و آنچه ميرود و محو و نابود ميشود حاشيه است.
————-
محمود فرجامی: دوست عزیز احساس میکنم نرم افزار دبش دچار مشکلی شده و هرچه شما احمدینژاد تایپ کرده اید را موسوی نشان داده. از تذکرتان ممنون!
اوه! شما را چه فضایی گرفته. جالب اینکه همه هم اومدن گفتن به به! چه تحلیلی! فقط کاش بند چندم اصلاح میشد یا با اون نکتهای که در باب فلانی نوشتید مخالفم. آقایان و خانمها برید بیرون هوایی بخوره به سرتون. این تخیلات چیه به اسم تحلیل اون هم با این تفصیل به هم تحویل میدین؟
سلام .1:مگه خدمت سربازی ربطی به زنو بچه داره که ننه من غریبم بازی در میاری.انهای که شهید شدن زن یا بچه نداشتن.2:تو بهت میگم چون در مورد چیزی که نمیفهمی خوب جفنک می بافی. تا حالا یه روز یه پایگاه بسیج رفتی بشینی با چندتا بچه بسیجی 15 یا 16 ساله صحبت بکنی ؟ البته ببخشید یادم رفته بود که شما هم چیز بهتون وحی شده (همه چیزرو لود کردی)
[جوابیه 1:مگه شما سخنگوی همه هستید که از طرفشون صحبت میکنی .مثل چیز سرتو کردی زیر برف؟ خودتو سخنگوی رسمی میدو.نی مردم بارائ صحبت کردن گفتن چی می خوان.