یکی از کامنت هایی که اخیرا علاوه بر اینجاٰ در وبلاگهای دیگران(!) هم بر ضد من گذاشته میشود را بخوانید:
آقای محمود فرجامی! از همه اين ها که بگذريم راستی بلاخره ما نفهميديم که اخوی های شما مرحوم شده اند يا فارسی شما نم کشيده است. چون در شرح حال خود (در گوشه راست وبلاگتان) نوشته ايد: «در مشهد و در خانه كارمندي كه سه پسر ديگر هم داشت…». اگر «سه پسر ديگر هم داشت..» که پس هر چند دير اما به شما تسليت می گويم. ان شاءالله جزو خانواده شهدای جنگ تحميلی باشيد. و اگر «سه پسر ديگر هم دارد…». پس برويد کمی تا اندکی فارسی بياموزيد. البته يک حالت سوم هم امکان دارد و آن اين که اخوی های جنابعالی در اين ميان با جراحی پلاستيک يا چيزی نظير آن، تغيير جنسيت داده اند و الان بايد در شرح حال خود بنويسيد: «در مشهد و در خانه کارمندی که سه دختر هم دارد که قبلاً پس بودند…». به اين طريق به درستی «فرديت» خود را در مقابل جمعيتی که ما باشيم خيلی خوب و تميز «عريان» می نمائيد. دست خداوند باری تعالی پشت سر شما و برادرانتان (ببخشيد خواهرانتان) باد.
عزیزجان!
البته یکی از برادران من اخیرا مرحوم شده و از شما به خاطر تسلیتتان تشکر می کنم. اما نه مطلب من از نظر انشایی نادرست است و نه باقی برادرانم تغییر جنسیت داده اند. با این حال از آنجایی که آن نوشته کوتاه من آنقدر شما را عصبانی کرده که در وبلاگهای خلقالناس کامنت میگذارید عرض کنم که:
اینکه نوشته ام: «در مشهد و در خانه كارمندي كه سه پسر ديگر هم داشت…» متولد شده ام از نظر دستوری درست است چرا که در زمان تولد من شرایط آنگونه بود و بعد از تولد من هم به تعداد فرزندان افزوده شد. در نتیجه اگر بنا به رهنمود شما می نوشتم : «در مشهد و در خانه كارمندي که سه پسر ديگر هم دارد…» متولد شدم؛ مطلب اشتباه میشد.
امیدوارم شما با این سطح از زباندانی و با این همه ادعا، درافشانیهایتان منحصر به همین چهارتا وبلاگ باشد و یک وقت جدیجدی وارد ادبیات -مثلا حوزه داستاننویسی!- نشوید.
(از خوانندههایی که با خواندن جفنگیات من و این بابا وقتشان تلف شد معذرت میخواهم. ول كن نبود!)
علي همين كامنتو ميگفت.راستي نميخواي يه نظري راجع به وبلاگ من بدي؟ البته وبلاگ من در راستاي مانيفست نيست.چون اونا كه رفقامنو مي خوننش پاستوريزه اند.
منم با آقای فرجامی موافقم 🙂
maxaman