ریاست کبرای شهیددزدان تهران و حومه
آقای حسین ش
در تاریخ یکروز پیش از دهم اسفند سال حصر خانگی موسوی و کروبی، در جریده تحت تیول شما که همنام با روزنامه معروف و معتبر کیهان، یکی از پرافتخارترین روزنامههای تاریخ مطبوعات ایران است، مطلبی در مورد محمود ف، یعنی من به چاپ رساندید که پیش از هر چیز باعث سرفرازی اینجانب شد. اعتراف میکنم که خود را شایسته آن نمیدانم که در جایگاهی مورد پروندهسازی و هتاکی قرار گیرم که برای حمله به مشاهیری چون احمد شاملو و داریوش مهرجویی و محمود دولتآبادی وداریوش آشوری و ایران درودی و سیمین بهبهانی و شیرین عبادی و محمدرضا شجریان و… در یک کلام تمام روشنفکران و هنرمندان و اندیشمندان این سرزمین طراحی شده بود. از این بابت از شما سپاسگزارم هر چند که به نظر نمیرسد تعمدی در این لطف اجباری دخیل بوده باشد و بیشتر شبیه آن است که آن جناب بر بالای دروازه شهر ایستاده باشد و سر تکلول خود در دست، روی سر همهی مردم ادرار بپاشد. با این حال برای من رد شدن از زیر دروازهای که آن بزرگان رد شدهاند هم افتخار است.
در بخشی از مطلب نسبتا بلندی که در آن به مطلبی از من اشاره شده، آمده است “به عنوان مثال شبكه صهيونيستي بالاترين در مطلبي به قلم «محمود-ف» – يكي از روزنامه نگاران كلاهبرداري كه با ژست مبارزه و اپوزيسيون بازي توانست پناهندگي بگيرد- مي نويسد…” که توضیحات زیر را برای بهرمندی از ثواب خواندن یاسین به زیر گوش حضرتعالی لازم می نماید:
1- “بالاترین” یک وبسایت از نوع شبکه اجتماعی است. اینکه وظیفه دارید همه مخالفان و منتقدان را “صهیونیستی” بنامید و اصولا مورد استعمال افرادی چون شما در مطبوعات ولایی اعمال همین جور کارهاست، قابل درک است اما اینکه پس از چند سال پرونده سازی برای این سایت و کاربران انبوهش، هنوز نمیفهمید که کسی در بالاترین چیزی نمینویسد و در این سایت صرفا لینک و توضیح مختصری از مطالب سایتهای دیگر منتشر میشود دردناک است. مدتها پیش مطلبی با عنوان “خانه عنکبوت” درباره فعالیت معترضان در اینترنت با امضای شما به چاپ رسید که در آن علاوه بر به نسبت دادن فانتزیهای سکسی خود به فعالان اینترنتی، در باب هاستینگ “وبسایتهای معاند” در خارج از کشور هم اظهار فضل کرده و نوشته بودید: دلیل اینکه فیلترینگ بر آنها کارساز نیست این است که خارج از کشور قرار دارند! (عوضی گرفتن شحنه با فیلتر برای جناب متخصص) آن ماجرا سرآغازی شد بر مجموعه سوتیهای اینترنتی در آن جریده که هربار تذکرات بسیاری از جانب دوستان و دشمنانتان را به همراه داشت که اشتباهات مضحکتان درباره چیزی که اینترنت نامیده میشود را گوشزد میکرد. بیگمان اگر یک جلبک با آیکیویی در حد خرسنگ در این شش سال فقط همان مطالب را میخواند حالا به درک درستی از فضای وب رسیده بود یا لااقل به نقل از منابع اینترنتی اوباما را بوشهری نمیکرد و خود را مضحکه خاص و عام نمیساخت.
2- من نه کلاهبرداری کردهام و نه در جایی پناهنده هستم که ربطی به “اپوزوسیونبازی” داشته باشد یا نه. دانشجوی مقطع دکتری خارج از کشور هستم و پاسپورت ایرانی دارم. اطلاعات بیشتر و دقیقتر را میتوانید از برادران گمنام و انونیموس مستقر در وزارت اطلاعات بگیرید. هرچند که بعید است آنها تمایلی داشته باشند با آدم بیآبرو و آدمفروشی مثل شما سروکار داشته باشند. لابد خودتان بهتر از من میدانید که وقتی پس از آنهمه لطف و محبت سعید امامی به شما، به محض دستگیریاش او و همسرش را عامل موساد معرفی کردید و برای خودکُشانده شدن او و فجایعی که بعدا بر همسر بیگناهش رفت زمینهسازی کردید؛ چنان کینه و نفرتی بر دل همکاران امامی –اعم از موافقان و مخالفانش، محافظه کاران و اصلاحطلبان- کاشتید که اگر به ثریا هم بروید روزی به دنبالتان خواهند آمد و بلایی به سرتان خواهند آورد که تمام نورهخواران عالم را خوشبخت بدانید که چه راحت مردند. هرچند که بعید میدانم چنان بیشرافت باشند که بلایی که شما و رفقا سر همسر سعید امامی آوردید را سر همسرتان بیاورند.
3- اباطیلی که از قول من نوشتهاید کاملا نوشته من است! مثلا اینها « موسوي و كروبي ناموس ما بودند و عملاً دستگير شده اند. آنها خط قرمزها بودند. بايد كارد كشيد يا كشت و يا كشته شد. اما همين كه كسي مخالفان را تشويق كند كه در مقابل رژيم كوتاه نيايند، يقه او را همه مي چسبند كه جوان مردم را كجا مي فرستد. يا به طرفي كه تشويق مي كند، مي گويند او چرا به خودش نارنجك نمي بندد و نمي آيد در يكي از خيابان هاي تهران خود را منفجر كند تا به همه ثابت نمايد، خشونت خوب است. بيچاره فعال سياسي و وبلاگ نويس و روزنامه نگاري كه دعوت به مبارزه كند. اگر در داخل باشد و با اسم فعاليت كند كه دستگير مي شود يا اگر با هويت مستعار فعاليت كند، از سوي مخالفان هو مي شود كه چرا وقتي خودت جرأت نداري اسم و رسمت را علني كني، ديگران را به خيابان دعوت مي كني؟ و اگر خارج نشين است برچسب مي خورد كه «خارج گودنشين است و مي گويد لنگش كن». عجيب اينكه در فضاي وب، بعضي از ناراضي ها و اپوزيسيون همين انگ را به ما مي زنند.» اما همانقدر نوشته من است که عکسی واقعی از شما را بردارند، قطعه قطعهاش کنند و هر قطعه را جایی بچسبانند. مثل گوش چپتان را روی چشم راستتان بگذارند، پای چپتان را در گوش راستتان فرو کنند، کفشتان را به مچ دستتان پیوند بزنند و مچتان را لای پایتان جاسازی کنند.
هرچند که تمام اجزا متعلق به شما هستند و تغییر داده نشدهاند اما نتیجه مضحک و غیراخلاقی خواهد شد (البته نه به اندازه کارت بسیج صانع ژاله) و مصداق “تجزیهاش خوب است مردهشوی ترکیبش را ببرد”. هرچند که در مورد تجزیهتان هم اتفاق نظر وجود ندارد و برخی فضلا معتقدند دست کم دو عضو در مناطق فوقانی و میانی حضرتعالی کلا فاسد و پلشت هستند و چه در تجزیه و چه در ترکیب به عالمی گند میزنند.
در پایان این نوشته از شما خواستار هیچ چیز نیستم، نصیحتی برایتان ندارم و هشدار هم نمیدهم. چاپ این جوابیه هم در آن جریده دریده که تا به حال کمتر آدم متشخصی برای آن جوابیه نوشته یا اگر نوشته چاپ نشده، موجب بدنامی نویسنده خواهد شد و از این رو ممنوع است.
به امید دیدار نزدیک!
م ف
————————————–
آدرس اصلی نوشتهای به صورت کوژ و کولاژ، بخشی از آن به چاپ رسیده و در آن سخن از ایستادگی است نه دعوت به خشونت: http://www.debsh.com/1389/12/07/2188
بنده رجاء واثق دارم که کیهان اشغالی ،پایه گذار سبکی نوین در تاریخ “روزنامه نگاری ” است که تا قبلا از ظهورش، همتا و مانندی نمی توان برایش متصور بود .یقینا روزنامه ای که بدون مدرک و سند ،به آدمها اتهام و افترا میزند و با عطف به همان اتهامات آنها ترور و یا دستگیر ، زندانی ، شکنجه و نهایتا اعدام میشوند ،آیا کسی قادر است تنها یک نمونه مانند کیهان اشغالی ،پیدا بکند که قبل از پیدایش این پدیده شوم در عرصه مطبوعات ،وجود داشته باشد ؟