دیروز به نماز جمعه رفتم. برادرم (که صبح از مشهد رسیده بود) و دوستش هم بودند. ما از ساعت 11 و نیم آنجا بودیم اما تا ساعت 12 و نیم نسبتا خلوت بود. خیابان قدس (مجاور غربی دانشگاه تهران) نشسته بودیم. یک حصیر برده بودیم و اول توی پیاده رو توی سایه نشستیم. بعد رفتیم توی خیابان.
از ساعت یک و نیم به بعد یک دفعه جمعیت آمد. برادرم که سری تا خیابان انقلاب زده بود میگفت مردم جمع میشدند تا عدهشان زیاد شود بعد به صورت گروهی با هم میآمدند. هنوز نماز شروع نشده بود که سر خیابان گاز اشک آور زدند. باد با خودش آورد سمت ما. تحملش کردیم. سخنران پیش از خطبهها بالاخره حوالی ساعت 1 رضایت داد که تریبون را بدهد به امام جمعه. هاشمی شروع کرد.
**********
هاشمی همانطور ظاهر شد که انتظارش را داشتم. حرفهایش را بسیار هوشمندانه و البته چند پهلو انتخاب کرده بود. خطبه اول را که اختصاص دارد به مسائل مذهبی به زندگی امام هفتم شیعیان پرداخت که بیشتر در زندان بوده و شکنجه دیده و خیلی روی "ظلم" تاکید کرد. به پیامبر اسلام هم به مناسبت این روزها پرداخت و البته روی توصیه ایشان به امام علی مانور داد که گفته بود اگر مردم نخواستند حکومت کنی نکن!
در خطبه دوم هم که به سیاست اختصاص دارد به حوادث اخیر پرداخت. بر خلاف برخی، هیچ اسمی از کسی نبرد و خودش را به هیچ گروهی پیوند نزد. فقط یک بار اسم رهبری را برد و آن هم وقتی بود که می خواست بگوید شورای نگهبان از فرصت 5 روزه ایشان برای رسیدگی به تخلفات بهره نبرد! او خواستار آزادی زندانیان سیاسی و آزادی مطبوعات هم شد و از صدا و سیما انتقاد کرد.
در زیر حرفهای محافظهکارانهاش چند مفهوم تند و تیز نهفته بود. مثلا آنجایی که گفت همین مردم در اعتراض به ظلم شاه به خیابانها آمدند و آن حکومت را سرنگون کردند! تیکههای بامزه -ولی به نظر من حسابشده- هم چندتایی گفت. مثلا یک جا گفت "مردم… یعنی همین به اصطلاح معترضان!…" البته همهی اینها در حالی میتواند برای مخاطب جالب باشد که اولا بدانیم رفسنجانی اصولا محافظهکار است و ثانیا او هیچگاه عضو جنبش سبز یا حتی اصلاحطلبان رسمی (یا به عبارت بهتر: اسمی) نبوده است که از او انتظار موضعگیریهای تند و تیز داشته باشم. شاید همین نکته بود که باعث شد چند نفری بعد از تمام شدن نماز به او اعتراض شدید کنند. اما بیشتر مردمی که من دیدم راضی بودند.
************
دو تا آخوند سن و سالدار آمدند و توی خیابان جلوی ما نشستند. هرچه تعارف کردیم بیایند روی حصیر گفتند همینجا خوب است. با این قشر از لحاظ فکری خیلی مشکل دارم ولی اینها خیلی دوستداشتنی بودند. یکی شان نه فقط شعار می داد که وسط نماز مثل همهی ما احساساتی می شد و کف هم میزد. یکبار هم که ما داشتیم انتقاد می کردیم برگشت و حکومت را با لفظی توصیف کرد که صلاح نیست اینجا بنویسم. آن یکی دیگر خیلی ملیح بود. یکی از صف ما بهش گفت حاجآقا شاه رو بردید که اینجوری بشه؟ برگشت لبخندی زد و گفت صلاح آنوقت این بود که باید شاه را میبردیم… خیر و صلاح البته حالا به دست شما جوانهاست!
**************
اواسط نماز، وقتی که بعض گلوی رفسنجانی را گرفت احساس کردم دارد اشکهایم سرازیر میشود. اول جلوی خودم را گرفتم اما بعد ریخت. نگاهی به برادرم انداختم که مبادا مرا ببیند و بعدا مسخرهام کند دیدم او به پهنای صورت اشک میریزد!
وسط نمازی که هیچ کس هیچ کاری جز گوش دادن نمیکرد، یک گاز اشکآور انداخته بودند! از داخل دانشگاه به آنجایی که ما نشسته بودیم… خیابان قدس سر کوچهی آذین.
دائمي شد؟ نشد به مولا!
دهه…پس تو هم بودی…؟ چقدر پشت سرت فحش دادم…خانم شين ميگفت با محمود فرجامی اينها برو که اگر بلايی سرت آمد کسی باشد که خبرت را برايم بياورد…!يک چيزهای بدی گفتم و توضيح دادم که آقا ميخواهند بروند کوه…!
خب مرد ناحسابی تو که میخواستی بیایی حداقل ميگفتی با هم میرفتیم که من هم اينجور مثل يهودا سرگردان نشوم و به هوای شما هم که شده چند ساعتی کونمان را ميگذاشتيم روی زمين…
مگه بنده مسئول آن عضو شریف شما هستم که جمعهها کجا می خوای روی چی بگذاری؟
دائمی نشد ولی فکر کنم دائمی رو لرزوند
جاودان شد … ما رو روسفيد کرد انصافاْ
از ادم هاي بزرگ توقع رفتارهاي اينگونه ميتوان داشت غيز از اين هم انتظاري نمي رفت . از صداو سيما و ادمهاي حقير كه از هر واقعيتي مي ترسند هم بيش از اين توقع نبايد داشت . گاز اشك اور كه خوب بود اخرش كار به باتوم بزن بزن مردم رسيد .اشكال نداره خدا نظاره گر همه چيز است و هرگز ظلمي پايدار نمانده است
ميگم عمو، قشنگ توضيح بده چه حرفايي زد خوب…
ما كه نبوديم چي كار كنيم خوب؟
تقبل الله
ما که به علت حملات ددمنشانه و شرایط اضطرار نماز را با کفش خواندیم . یک لحظه یاد نمازگزاران فلسطینی و برگزاری نمازهایشان در میان سربازان مسلح اسراییلی و تحت تدابیر شدید امنیتی افتادم
هم فایل خطبه ها هست هم تحلیل نصف و نیمه من!
http://mjmahdavi.mihanblog.com/post/27
سلام راستش من هم خوشحالم و هم ناراحت ! خوشحال از اينکه هاشمی بر خلاف تصورم اينبار اساسی حرف زد و ناراحت از اينکه در اين مراسم نبودم . خودمانيم حاضر شدن در نماز جمعه با مچ بند سبز و … خيلی حرکت عظيمی بود يعنی رفتن درست به دژ اصولگرايان افراطی !! سنگر بعدی که قرار است از دست افراطیونی که انقلاب رو به انحراف بردند و مردم رو به خودی و غیر خودی تقسیم کردند فتح بشه کجاست ؟ ولی دم آقای هاشمی گرم ! واقعا ديديد فرق گريه ی از ته دل و از روی دلسوزی هاشمی رو دز قیاس با با گريه ای که بعضی ها میکنند اونهم ییهو بی هوا !!…. همينجور بيخودی عده ای پاچه خوار مسخره بشينند واسه اش زار بزنند و آدم رو هاج و واج کنه ؟
سلام
ما از ساعت 10 جلوی دانشگاه وایستادیم تا رفتیم تو. جمعیت زنونه بیشتر از 2000نفر نشده بود . هنوز یه عالمه جای خالی بود.رفتم دم میله ها ببینم چرا هیشکی نمی آد دیدم ملت پشت درها معطل وایستادن . نگهبانها هم در ها رو بسته بودن میگفتن داخل جا نیست. بیشتر از 90%زنهایی که داخل بودن یه علامت سبزی داشتن حتی بعضی ها یه برگ رو جانمازشون گذاشته بودن!!
این چه وضعشه اینجا!
گفتیم 4تا آدم حسابی این جاست!
آقا محمود شما انگار کارد به استخوان نرسیده از سر وظیفه؟نه؟
دم هاشمی گرم. تقریبا همه جملاتش نکته بود. چین، شاهی که با افزایش قیمت نفت مغرور شده بود، اون معترضین یهنی مردم رو هم فکر کنم چند بار گفت. عالی بود.
چه جاني داد به اين حركت سبز.
اين عنوان ِ متن شما يعني اينكه شما خيلي بيشتر از ما هاشمي رو مي شناسيد وگرنه با شناختي كه به سن من قد مي ده بعد بيرون اومدن از نماز، عنوان متن ام رو گذاشتم هاشمي مردي فراتر از حد انتظار. به نظر فاصله ي اين دو عنوان جالب بود و معنا دار.
(در مورد اين انسانهاي مليح بايد بگم يكيشون از كنار ما رد شد، متلك ميگفت به خانمهاي كم حجاب ِ سبز. من كه چشام گرد شده بود. مونده بودم كه چرا هيج كس تو اون پياده رو هيچي بهش نگفت و همه فقط نگاش كردند
پیشنهاد برای نماز جمعههای بعدی
دوستان عزیز
در تجربه موفق نماز جمعه گذشته نشان دادیم که جنبش سبز زنده است و منتظر فرصت هایی این چنین برای قدرت نماییست. بدون شک نماز جمعه ۲۶ تیر ماه به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی دارای ویژگیهای منحصر به فردی بود، اما با این وجود به نظر میرسد که حضور جنبش سبز در نماز جمعههای هفتههای بعدی صرف نظر از اینکه امام جمعه چه کسی است دارای فواید زیادی است از قبیل:
۱- نماز جمعه تنها فرصتیست که ما میتونیم بدون ممانعت نیروهای دولتی در تعداد زیاد دور هم جم شده و حضور خود را به حاکمیت نشان دهیم.
۲- حضور معترضین در نماز جمعهها باعث میشود که دولت کودتا از یکی از مهمترین تریبونهای تبلیغاتی خود محروم شود.
۳- حضور سبز ما و شعارهای حساب شده ما از طریق صدا و سیما به مردم در همه جای ایران نشان داده خواهد شد و اخبار سراسری را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
۴- بعد از نماز جمعه با توجه به حضور پر شمار ما امکان راهپیمایی مسالمت آمیز با ضریب امنیتی بالا وجود دارد.
بنا بر این به نظر میرسد که حضور هفتگی ما در نماز جمعه تهران و شهرهای بزرگ دیگر راه حل خوبی برای تحت فشار قرار دادن حاکمیت تا نیل به هدف اصلی می باشد. هدف ما سرنگونی دولت کودتا تا قبل از پایان تابستان است، هدف را فراموش نکنیم. اطلاع رسانی به عهده شماست.
دقيقا.ضمنن بحث جمهوريت و اسلاميت هم خيلی عالی بود.ما توی جوب نشسته بوديم.پيش از شروع خطبه ها حرف جمهوريت و اسلاميت رو می زديم و م ص ب ا ح … وقتی هاشمی اين رو گفت آدمهای که دور و برمون بودن هوشيار شدن و … حرف آخر هاشمی عالی بود: مردم(=معترضين) در صحنه باشيد.
جمعه ، به نماز جمعه ترغیب شدیم
يك عالمه فيض برده ، تهذيب شديم
از سوي برادران جان بر كف خود
البته پس از نماز تعقیب شدیم
“بعض گلوی رفسنجانی را گرفت احساس کردم دارد اشکهایم سرازیر میشود. اول جلوی خودم را گرفتم اما بعد ریخت”
خيلی رمانتیک بود! دل همه رو شکستي! ها ها ها
دوست عزیز اين حقه های سايتت ديگه قديمی شده… مثل حقه ها و تهمت هایی که سر انتخابات درست کردند و مردم رو به جان هم انداختند…
آقاي محسن خوب بود مي اومديد و مي ديديد و بعد قضاوت مي كردي
من بودم و از نزديك شاهد اين اشكها بودم اشكهاي همين دختران و زنان و پسران جواني كه هي تصاويرشان به عنوان بي دينان حااضر در صفوف نماز نشان داده مي شود
اينها دلهاي پاكي دارند به مراتب پاكتر از من و شماي مغرض! اشكشان زود جاري مي شود. به دل پينه بسته ي من و خودت نگاه نكن. بگذار تاريخ قضاوت كند بعدها…
(البته منظورم آقاي آقا محمود نيست ها. ايشون كه حس خودشون رو نوشتند و بي شك من و شما حق قضاوت در مورد اون رو نداريم ) اما نوشته احساس آقاي فرجامي نمادي بود از حس اون خيل جمعيت.
دو تا نکته ی محشر در نوشته ات بود که با خواندن هر دو تا حالی به حالی شدم و اشک به چشمم آمد:
1-انجا که از آخوندهای دوست داشتنی صحبت کرده بودی…من می دانم که بعضی از این بنده خداها چه روزگاری دارند هم از حکومت دل خونی دارند هم از مردم فحش می خورند مثلا مطمئنم همین دوتا که تو دیده ای چون اندکی اضافه وزن دارند بارها سرکوفت مال مردم خوری را به ناحق تحمل کرده اند…
2-وقتی که از بغض همولایتی”مرد” ما صحبت کردی وگفتی که خودت و داداشت اشک ریخته اید…به راستی در آن لحظه همه ی انها که کمی دلشان برای ایران می طپید اسیر بغض شدند وخیلی ها مثل من وتو خجالت کشیدند جلوی اطرافیان گریه کنندو…
راستی ممنونم که به من سرزدی…یک پست طوفانی دارم باز هم بیا
البته بعدا که نوشته ات را دقیقتر خواندم حدس زدم قصدت رمانتیک بازی نبوده بلکه مثل همیشه قصد شوخی داشته ای و می خواستی یک عده را سر کار بگذاری….از آخرین جملاتت پیداست که گریه ی تو وداداشت به خاطر گاز اشک اور بوده نه مثل من و رویاو…به خاطر احساسات رقیق و رمانتیک!؟..
دست همه هموطنای سبزم رو می بوسم و به تک تک تون افتخار ميکنم
داداش سيا ضاييييييع شد
خدامرگم بده به خدا من اينهمه خنگ نبودم هيچ وقت. نمي دونم چرا اين دوسه سطر اخر رو حاليم نشد چي چي رو گفتي آقا محمود.
ولي كلن از اين زاويه هم كه نگا كني بازم ما سهيميم در اين اشكها. با تموم همون دخترا و پسرا.
لامصصبا يه كاري مي كنن ادم دست به كاراي محير العقول بزنه. با چشاي بسته و اشكبار با سرعت دوي ماراتن بزاره با يه لشكر ادم…