درگذشت آيت الله مرواريد – از معاريف مكتبي كه “تفكيك” خوانده مي شود- سببي شد تا نگاهي از سر تامل (هر چند شتابزده) به مكتب تفكيك كه سخت در نزد گروهي از دينداران (عموما سنتي) ساري و جاري است داشته باشم و طي مقالاتي كه به مرور در همين سايت منتشر خواهد شد ضمن معرفي اين مكتب، نقدي بر آن داشته باشم. اميدوارم دوستان فرهيخته اي كه وقتي را صرف مطالعه اين مطالب مي كنند، نگارنده و ساير خواننده ها را از دانستن نكات و دقايقي كه به ذهن ايشان مي رسد محروم نكنند؛، چرا كه هدف از انتشار مطالب علمي در چنين جايگاهي، باز كردن باب گفتگو و نقد فروتنانه است نه تك گويي فاخرانه…
————-
مقدمتا بايد گفت شيوه تفكري كه بعدها “مكتب تفكيك” خوانده شد، براي اولين بار توسط ميرزا مهدي اصفهاني و در مشهد پايهريزي و تبليغ شد.
آنگونه كه گفته و نوشته شده، تحصيلات ميرزا مهدي در نجف بوده است اما بعدا حوزه درسي او در خراسان برگزار شد. او در ابتدا اخلاق و علم اصول تدريس ميكرد و سپس اندك اندك به مسائل معارفي پرداخت. وي سلسله افكاري را مطرح كرد كه تا امروز نيز ادامه يافته و طرفداراني نيز يافته است.
شد. نيز اجتماعي آثار منشاء فكري فقط در مرحله تئوري نماند و جريان ايندر طول سالها
تفكيكيها را اهل حوزه و علاقمندان فلسفه اسلامي بيشتر با صفت “مخالفت با فلسفه” ميشناسند وگرچه اين عامل در سخنان و نوشته هاي ايشان به وفور يافت ميشود، اما تمام سخن آنها اين نيست. همچنين مخالفت ايشان با فلسفه دقيقا از همان جنس مخالفت پيشينيان، مثلا ابن تيميه يا غزالي نيست و عقايد ايشان در برخي موارد ويژگيهاي منحصر به فردي دارد.
دكتر ابراهيمي ديناني كه در جلد سوم از كتاب “ماجراي فكر فلسفي در جهان اسلام” خود، اين مكتب را جزو مكاتب فكري مسلمانان درج كرده است؛ در مصاحبهاي كه دراين باره انجام داده است، ميگويد:
“آنها معتقدند رشد فهم فلسفي دين، فهم عرفاني دين و ساير فهمها اوضاعي را بهوجود آورده كه ميان ما و دين اصيل فاصله افتاده است. حال ما بايد بياييم و با يك راستكيشي ديني به اصل دين باز گرديم و با استفاده از متون اصلي دين و بدون استفاده از پيشفرضهاي ديگر دين را بفهميم.” (ابراهيمي ديناني، غلامحسين؛ در نقد مكتب تفكيك؛ ماهنامه همـــشهري، شماره10، دي1380.)
بررسي دقيق تاريخ پيدايش و پرورش اين مكتب فكري- عملي به خوبي نشان ميدهد كه اصحاب تفكيك در دورههاي مختلفي عقايد بعضا متفاوتي داشته و از ادبيات متنوعي استفاده كردهاند، تا آنجا كه بجاست كه تفكيكيان را به دودسته “تفكيكيان نسل اول” و “تفكيكيان نسل دوم” (يا نو تفكيكيها) تقسيم نمود.
در اين تقسيم بندي كه احتمالا اول بار توسط سيد علي طالقاني، مدير مركز پژوهشهاي كلامي مشهد، مطرح شد؛ تفكيكيهاي تندروي نظير ميرزامهدي اصفهاني و شيخ محمود واعظ تولايي (معروف به حلبي) در يكسو و تفكيكيان معتدلي چون مجتبي قزويني و شاگردش حكيمي درسويي ديگر قرار ميگيرند. طبق اين مرز بندي ميرزا مهدي سرسلسله طيف نصگرا و شيخ مجتبي قزويني سرسلسله طيف ميانهرو يا عقلگراي مكتب تفكيك را تشكيل ميدهند.
طالقاني در مقاله نسبتا كوتاهي كه به همراه مصاحبه اي از اينجانب با آيت الله سيدان در روزنامه همشهري به چاپ رسيد (قسمت اول، قسمت دوم)، به درستي يادآور شده بود: جريان ميرزاي اصفهاني اعتماد به عقل انساني را از بنيان ناصواب مي داند و تنها راه وصول به معارف ناب را توسل و آويختن به دامان اهل بيت عصمت و وحي مي داند. اين در حالي است كه شاگرد مبرز شيخ مجتبي، آيتالله سيد جعفر سيدان –همانگونه كه خواهد آمد- مكرر تصريح مي كند كه هرجا دليل عقلي قطعي در ميان باشد، بايد متون ديني متعارض را تاويل نمود و شايد از همينروست كه وي به جاي عنوان “مكتب تفكيك” تعبير “شيوه فقهاي اماميه” را پيشنهاد مي كند. وي معتقد است آنچه كه مكتب تفكيك ناميده شده است، همان شيوه فقيهان شيعه است كه سالياني دراز از عمر آن ميگذرد. براين اساس اختلاف آنان با فيلسوفاني چون صدرالمتالهين و علامه طباطبايي كبروي نيست، بلكه صغروي است. اختلافات تنها در مصاديق است و نه در روش؛ اختلافات بر سر اين است كه آيا بر فلان مطلب، دليل عقلي قطعي در دست داريم تا متون ديني را تاويل كنيم يا نه.
بر اين پايه است كه پيروان اين جريان وارد بحث هاي عقلي مي شوند و چون و چراي عقلي مي كنند، چرا كه مي خواهند نشان دهند كه آنچه امثال ملاصدرا گفته اند و با ظواهر متون ديني ناسازگار است، حكم عقل نيست، صرفا توهم است و خيال، و از همين رو است كه مرحوم شيخ مجتبي خود متون فلسفي تدريس مي كرده است و به احتمال قوي به همين دليل است كه اگر مكتب تفكيك توانست در گستره اي وسيع معرفي شود و كنجكاوي ها را برانگيزد به يمن و همت جريان عقل گراي تفكيك بود؛ جرياني كه عقل را تخطئه نمي كرد، بلكه تعارض اش را با ظواهر متون ديني انكار مي كرد.
در برابر جريان عقل گرا، جريان نص گرا قرار دارد كه اساسا عقل را تخطئه مي كند. اين جريان از استدلال عقلي اجتناب مي ورزد و به جاي آن روايت مي خواند و تلاش عقلي براي درك حقيقت را عبث مي داند.
شاگردان جوان جريان ميرزامهدي اصفهاني كه محضر كساني چون حلبي را نيز درك كرده اند، تنها راه وصول به حقيقت را باب معصومان مي دانند؛ عقل را چونان نردباني به شمار مي آورند كه تنها ما را تا رسيدن به اين باب ياري مي دهند و پس از آن بايد رهايش ساخت. اين جريان نيز بيشتر ترجيح مي دهد خود را مكتب معارف اهل البيت، بنامد تا مكتب تفكيك.
همچنين ادبيات اين دو گروه نيز متفاوت است بطوريكه بزرگان جريان نصگرا از بكاربردن الفاظ تند و گاه دور از ادب و توهين مستقيم به فلاسفه دريغي نداشتهاند و به عنوان مثال ميرزا مهدي در تقريرات اصول خود، سخنان عارفان را مكرراً با عناويني چون خرافات، ترهات، ترهات وهميه، هذيان و وطي شيطان مورد حمله قرار ميدهد…! اما افرادي مثل شيخ مجتبي – كه از تفكيكيان عقل گرا محسوب مي شود- در رعايت ادب نقد وكلام كوشش داشتهاند و اين روش در بين شاگردان ايشان (نظير حكيمي و سيدان و مرحوم مرواريد) با همان وسواس به كار برده مي شود.
علاوه بر اينها در افراد هردو دسته نيز اختلاف نظرهايي ديده ميشود؛ اما با وجود اين، در برخي مسائل اصلي و اساسي تمامي تفكيكيها اتفاق نظر دارند و بر آن پاي ميفشارد. در ادامه به برخي از مسائل مهم تفكيك كه مورد اجماع ايشان است ميپردازيم اما قبـــل از آن ذكر اين نكته ضروري است كه بسياري از تفكيكيها، به ويژه محمدرضا حكيمي تعمدا از وجود اختلاف نظرهاي اساسي در ميان پيروان و شاگردان ميرزا مهدي و به ويژه واقعيت انتساب شيخ محمود حلبي و انجمن حجتيه به مكتب تفكيك و شخص ميرزامهدي و انديشههايش چشمپوشي ميكنند كه اين مساله بسيار مهم و قابل پژوهشي جداگانه است.
(ادامه دارد)
آقا عالیه ادامه بده ما هم شروع می کنیم.
سلام عليكم. نوشته بوديد «در برابر جريان عقل گرا، جريان نص گرا قرار دارد كه اساسا عقل را تخطئه مي كند. اين جريان از استدلال عقلي اجتناب مي ورزد و به جاي آن روايت مي خواند و تلاش عقلي براي درك حقيقت را عبث مي داند.» و مرحوم ميرزامهدي اصفهاني را سرسلسله آنان قلمداد كرديد. خوشحال ميشوم اگر مدارك وشواهد قابل اعتنايي ارائه دهيد چرا كه شخصا با شاگردان درجه دوم ايشان بحث كرده ام و آنان صراحتا با اين حرف مخالفت داشتند و تنها عقل را داراي حجيت ذاتي و مبدا حجيت براي انسان مي دانستند. باتشكر
براي اطلاع بيشتر از رندگي و افكار آيت الله مرواريد مراجعه كنيد به:
ayatollah-morvarid.persianblog.com
I must agree with this.
dunno what to say ..
void
When serotonin is released from the sending nerve cell, some of it is reabsorbed by an uptake pump.
lose fat fast
scared ?
huge savings
oh my
با سلام
با قلم نقد و اعتراض نوشته ايد:{در برابر جريان عقل گرا، جريان نص گرا قرار دارد كه اساسا عقل را تخطئه مي كند. اين جريان از استدلال عقلي اجتناب مي ورزد و به جاي آن روايت مي خواند و تلاش عقلي براي درك حقيقت را عبث مي داند.} اگر روايات را آيينه ي عقول كامله اي كه مؤيد به تأييدات خالق عقول است بدانيد. آن گاه بدين ترتيب عقل ژر اشتباه بشري را به عنوان كاشف معرفت خالق آن نمي پنداريد.
آيا شما با عقلتان مي توانيد از اين جمله نبيين صحيحي ارائه دهيد؟
{سبتا پمنل مرا علتق كرد!}
ولي راجع به هيمنت و جبروت خداي لا شريك له ميتوان داد سخن! سر داد!
بهتر نيست كه از عقلمان صرفا براي عجز از شناخت شخصي خداوند استفاده ي اقراري كنيم؟ و ساير تبيينات را با مراجعه به معصومين كه حجج خدايند بياموزيم؟
این مکتب توسط همان کسانی که بابیت وبهاییت را درست کرده اند خلق شده ومرحوم میرزای اصفهانی یا فریب خورده ویا مزدور بوده اند (خوارج مدرن)