بیانیه شماره 17 موسوی یکی از زیرکانه ترین بیانههای اوست. موسوی در حالی این بیانیه را مینویسد که تقریبا تمام مشاوران و اطرافیان او دستگیر شدهاند و حکومت تمام برگههایش برعلیه او را رو کرده است. در تمام شبکههای صدا و سیما به طور شبانهروزی حادثه عصر عاشورا به "شکستن حرمت امام حسین" توسط طرفداران او نسبت داده شده است و بسیاری از مردم مخالف موسوی به دشمنان خشمگین او بدل شدهاند. هرکسی از مسئولان نظام که اهل گرفتن موضع علیه او بوده به سخنرانی و مصاحبه علیه او –با سختترین و سنگینترین عبارات و تهمتها- واداشته شده است و علیه سایرینی که سکوت کردهاند شعار سر داده میشود. صدها هزار نفر از مخالفان به خیابان آورده شدهاند و بعضی از آنها خواهان اعدام او شدهاند. او به پشتیبانی از طرف آمریکا و انگلیس و اسرائیل متهم شده و رسانههای رسمی حکومت در تلاشند تا لقب "منافق" را این بار به او و هوادرانش اعطا کنند. تمام شبکههایی که امکان خبررسانی بیطرفانه از وقایع ایران را دارند، توقیف، فیلتر یا با ارسال پارازیتهای قوی مختل شدهاند.
در چنین حالتی بیاینه دادن موسوی به شیوه پیشین بسیار کمفایده بود. چنان بیانیهای اگر هم مجال انتشار مییافت صرفا در چند سایت فیلتر شده و سپس چند رسانهی مختل و زمینگیر شده منتشر میشد و عدهی بسیار کمی از محتوای آن باخبر میشدند. عدهی بسیار کمی که عموما یا طرفدار موسویاند و یا دشمن سرسخت او؛ و این درحالیست که در چنین موقعیتی هدف عامه مردم سردرگم، دودل و به شک افتاده هستند.
بیانیه شماره 17 اما طوری نوشته شده که از آن نرمش استنباط میشود و طبعا در رسانههای حکومتی و رسمی هم به آن پرداخته می شود حتی اگر شده به ناسزا و با تمسخر (آنگونه که امروز کیهان پرداخت). نامه محسن رضایی به رهبر در خصوص این بیانیه نیز (که حتی خبرگذاری فارس هم آنرا عینا منتشر کرد) به این وجه کمک کرد هرچند که همچون بیشتر کارهای محسن پخته نبود و همچون گذشته بیشتر در راستای مطرح کردن خود به عنوان یک مصلح خیرخواه و در نهایت سهمخواهی بیشتر در حکومت بود. اما هرچه هست چنین واکنشهایی در نهایت در آن مسیری قرار میگیرند که کمترین اثرشان برگرداندن فضا از فضای تند و خشونتبار روز چهارشنبه به فضایی معقولتر و انتقادیتر بود. مطرح شدن نام موسوی، آنهم در حد "یک طرف ماجرا" چندین گام از آن هم جلوتر بود.
میرحسین در این بیانیه توپ رابه زمین مخالف میاندازد. تلویحا میگوید باشد ما این دولت را به رسمیت میشناسیم اما برای آن شرطهایی میگذارد که خودش میداند قبول نمیشوند. شرطهایی که معقولند و نشانهای هستند از مسالمتجویی و خیرخواهی و بسیاری از آنها همان راهکارهای رئیس مجلس خبرگان و رئیس مجمع تشخیص "مصلحت" نظام هستند که در اولین و شاید آخرین نماز جمعهاش پس از انتخابات بر زبان راند.
تازه از همین فرصت هم استفاده میکند و بسیاری از نظرات و انتقادهای خود را دوباره و موجز تکرار می کند. ضمن آنکه شدیدا به صدا و سیمای نظام حمله میبرد تاکید می کند که از دستگیری و مرگ نمی ترسد و خودش را از دیگران جدا و برتر نمیبیند. از این سو به هوادارنش که تجربه مرد سازشکار و سست عنصری چون خاتمی در دوران 8 سالهی اصلاحات را دارند قوت قلب و اطمینان میدهد که هیچ اهل سازش نیست و از آنسو به مخالفان یادآوری میکند که این جنبش منتظر بیانیه او نمانده و نخواهد ماند. با اعتماد به نفس فراوان نه فقط به دام مجادله با حریف نمیافتد بلکه در کنار محکوم کردن حرمت شکنی (اگر واقعا حرمتی شکسته شده باشد)؛ مردمی که روز عاشورا به میدان آمدند و یک هفته تمام است که از سوی تمام تریبونهای رسمی "منافق، بی دین، توهین کنندگان به مقدسات، جیرهخواران آمریکا، اغتشاشگر…" خوانده شدهاند را «مردم خداجو» مینامد.
موسوی حتی آنقدر تیزهوش است که با نگفتههایش هم نکتههای زیادی را به مخاطبان زیرکترش میفهماند. هیچ اشارهای به برخی افراد نمیکند و حتی از قتل خواهرزادهاش کلمه ای نمی نویسد. این یعنی من به خیلیها کاری ندارم؛ یعنی خواهرزادهی من هم مثل بقیه، یعنی کنارگذاشتن من از فرهنگستان هیچ اهمیتی برایم ندارد… .
به نظر من این بیانیه چیزیست مابین اتمام حجت و مانیفیست؛ برای آنان که کار را تمامشده میپنداشتند.
——————
*** این یادداشت را شنبه نوشته بودم اما به خاطر فیلتربودن وبلاگم نتوانستم تا الان اینجا بگذارم. آپلود مطلب بر روی سایتی که فیلتر شده بسیار سخت تر از دیدن آن سایت است. لطفا از این پس سری به وبلاگ موقتی که روی بلاگ اسپات برای خودم دست و پا کرده ان بزنید. debsh1.blogspot.com
” از این سو به هوادارنش که تجربه مرد سازشکار و سست عنصری چون خاتمی در دوران 8 سالهی اصلاحات را دارند قوت قلب و اطمینان میدهد ”
خوب خیلی بی انصافیه که در مورد ریس جمهور اوون 8سالی که حالا حسرتشو میخوریم،اینطوری حرف بزنیم. هر کس ضعف ها و قوت هایی داره که بر اساس اوون عملکردش سنجیده میشه،اما اینکه ما چقدر منصفانه گذشته رو نقد کنیم هم مهمه!
جالب