میرحسین موسوی و مهدی کروبی عملا دستگیر و محبوس شدهاند و این یعنی اجرای سختترین مرحله از مبارزه با جنبش آزادیخواهی مردم ایران و رد کردن آخرین خط قرمزها توسط حکومت. پیشتر هم نوشته بودم؛ موسوی ناموس جنبش سبز است و به هیچ قیمتی نباید به دست لاشهلاتهای حکومتی بیفتد. شریفترین و نجیبترین و صلحجوترین آدمها هم خط قرمزهایی دارند که بر سر آن حاضرند از آن جان بگذرند. اصلا شرافت و نجابت و حتی صلحجویی مستلزم آن است که آدم بعضی اوقات خون بدهد و خون بریزد. اسم کسی را که در حضورش به مادرش تجاوز شود یا فرزندش به قتل برسد و واکنش درخوری نشان ندهد را چه میگذاریم؟
“واکنش در خور” در چنین مواقعی نصیحت، دعوت به مذاکره و حتی تهدید متجاوز نیست. پیش از آن شاید اما آن هنگام، باید کارد کشید و کشت یا کشته شد. مسالمتجویی در چنین مواقعی نام دیگر یا توجیهی برای ترس و بیشرافتی است.
موسوی و کروبی به هر صورتی که هست باید از حبس درآیند. دعوت به خشونتی در کار نیست. خشونت آن است که عدهای کافه و کتابفروشی و سینما آتش بزنند و پلیس بکشند و کلفَت مقامات را با پسگردنی در شهر بچرخانند، کارهایی که انقلابیون مسلمان کردند، نه آنکه عدهای خواهان رفع حصر دو آدم آزادیخواهی بشوند. و البته دعوت به مسالمتی هم در مقابل متجاوزان در کار نیست. بسیجی یا هر کس دیگری که بخواهد علیه این حرکت دست به خشونت زند باید با خشونت متقابلی مواجه شود.
در لیبی صدهاتن تا کنون به دست مردک صحرانشین نیمهدیوانهای که سال هاست این کشور را به خاک سیاه نشانده کشته شدهاند و معمر قذافی رسما اعلام کرده است که با مسلح کردن هوادارانش به هر تعداد که لازم باشد باز هم آدم خواهد کشت. دیده نشده که جز همتایی مثل هوگو چاوز، در جهان کسی معترضان را سرزنش کرده باشند. آزادیخواه ایرانی هم لیبیاییهای معترض را تشویق میکند و در دل و بر زبان از آنها میخواهد که کوتاه نیایند.
اما اینسو، در ایران، همینکه کسی معترضان را تشویق کند که در مقابل چند الدرم و بلدرم سرداران ولایی و آیتاللههای شیشلولبند کوتاه نیایند، یقهاش از همه سو چسبیده میشود که آیا میداند جوانها مردم را دارد به کجا میفرستد… آیا میداند عواقب حرفش چیست…. میداند حریف چقدر پرزور و بیرحم و خشن است… چرا و به چه انگیزهای مردم را به خشونت تشویق میکند (با لحنی که گویی داشتن هر نوع خیرخواهی، وطندوستی و دانشی مترادف است با تشویق مردم به پرهیز خشونت، و البته از نوع “اوا بچهها اگه شمام بخواین با بسیجیها دست به یقه بشین پس چه فرقی دارین با اونا؟”. تعجب از چیزی در مایههای اینکه مربی بهداشت مدرسه به بچهها بگوید حتما دستهایشان را پیش از غذا خوردن نشویند و حمام نروند) و بچهگانهتر: اصلا اگر راست میگوید چرا به خودش نارنجک نمیبندد در یکی از خیابانهای تهران منفجر کند که به همه ثابت کند خشونت چیز خوبی است!
(بیچاره اکتیویست، روزنامهنگار، روشنفکر، وبلاگنویس یا هر موجود ایرانی که دستش برسد با انتشار چند کلامی مردمش را به ایستادگی دعوت کند. یا از شناخته شدههای داخل است که به طرفهالعینی دستگیر و ای بسا که جرم محاربه به اعدام محکوم شود. یا با هویت مستعار فعال است که هو میشود “چرا وقتی خودش جرات ندارد اسم و رسمش را علنی کند از “بچههای مردم” میخواهد بروند خیابان و کوتاه نیایند؟“ و یا خارج نشینیست که برچسب “خارج گود”نشین و “لنگش کن”گو میخورد.
عجیب آنکه علاوه بر سربازان انونیموس امام زمان مستقر در فضای وب، بعضی از ناراضیها و اپوزوسیون هم در این انگزنیها شریک میشوند. دلسوزان مردم! خردمندان مسالمتجو!)
واقعیت این است که چه در لیبی و چه در ایران و چه در هر جای دیگری که رهبران دیکتاتورش معترضان را به رسمیت نمیشناسند و اعلام میکنند به هیچ وجه جایی نخواهند رفت (یا ندارند که بروند) مسیر آزادی از خون میگذرد. تنها فرق ایران با لیبی و سایر جاها شاید در این باشد که در آن جاها تقصیر خونریزیها متوجه قاتلان و آمران است و در ایران متوجه آزادیخواهانی که طرفدار کوتاه نیامدن هستند!
وقت تنگتر از آن است که به چنین حرفهایی بگذرد. وقت “واکنش در خور” است. موسوی و کروبی باید به قیمتی که شده آزاد شوند. آنها نماد و نشانهاند؛ پرچمند و معنایی بیشتر و والاتر از دو فرد، دو نامزد انتخاباتی معترض و حتی دو رهبر دارند. دستگیری آنها و آنهم با این سهولت نه فقط به معنای مرگ جنبش سبز است که پیش قراول سرکوبهایی عظیمتر و دیکتاتوری مخوفتریست.
شورای هماهنگی جنبش سبز در اعتراض به حبس-دستگیری موسوی و کروبی مسیر امام حسین تا انقلاب را برای دهم اسفند تعیین کرده. در چنین بحبوحهای چه کار با امام حسین و آزادی؟ مساله فقط این نیست که نمیتوان در چنین شرایطی مسیری به این بزرگی را که صدها هزار نفر میطلبد پر کرد و این نیست که میدان آزادی جاییست درندشت و پرت در تهران (در اینباره قبلا نوشتهام) بلکه مساله این است که در چنین شرایطی لازمترین و حتی غریزیترین کار حرکت به سوی منزل رهبران جنبش است و برچیدن حصار خانههای آنها.
جو تهران هر چقدر که امنیتی باشد، با تقلبی چنان بزرگ در انتخابات، هجومی چنان وسیع به تمام ارزشهای شهرنشینان طبقه متوسط، شکسته شدن پشت خانوارهای کم درآمد با گرانیهای اخیر، جنبشهای آزادیخواهانه در منطقه، فجایع پس از انتخابات و آسیبرسانی مستقیم به جسم و جان هزاران شهروند و این خبط آخری یعنی تجاوز به حریم موسوی و کروبی؛ اگر این جنبش نتواند چند ده هزار آدم مصمم و “پای کار” برای اعتراض به حکومت و شکستن حصر به خیابانها بیاورد از همین الان باید آن را ورشکسته به حساب آورد.
دلخوش کردن به شعارهای بالاترینی و لایکهای فیسبوکی که 25 بهمن میلیونی بودیم و یک اسفند تهران پادگان شد چاره درد نیست. 25 بهمن البته مهم بود اما میدانی فتح نشد و یک اسفند حتی تجمعی شکل نگرفت. شکست و پیروزی را با نیرویی که صرف آن شده و انتظاری که از آن میرفته باید سنجید و گرنه حرفهایی نظیر “همینکه مجبور شدن برای کنترل ما صد هزارتا نیرو بیارن کافیه” مثل تیرانداختن ملا نصرالدین به وسط هدف است: هرجا که تیر افتاد دور آن جوری خط بکشیم که وسط دایره باشد!
«موسوی و کروبی باید آزاد شوند»: هدف این بار پیشاپیش معین است و از خطی سرخ گرداگردش، خون شُره میکند.
خون شره می کند! حتما هم خون ما بدبخت بیچاره ها که نتونستیم مثل جنابعالی شهروند مالزی بشیم! در رفتی بعد ادعای شرافت می کنی! اگه راست میگی برگرد بعد از این نصایح عالمانه نطق بفرما! ادعای شرافت جنابعالی رو در میدان آزادی خریداریم
//
پ.ن: به نظر من حصر بودن یا نبودن موسوی تاثیر آنچنانی در موفقیت جنبش نداره
قطعا خیلی از کسانی که الان در زندان های ایران ملوم نیست در چه وضعیت ناگواری به سر میبرند اگر در خارج از کشور بودند تاثیر بسزایی داشتند. و قطعا خون آن خط سرخ از خون آدم های بدبخت و بیچاره که نتوستند بروند خارج از ایران نخواهد بود بلکه خون انسان های شجاع تر و آزاده ای را میطلبد.
ما به این امید پیرو ولیمان حضرت آیت الله العظمی خامنه ای هستیم . شما چطور؟
امام :
بعد از من كسي خواهد آمد كه پرچم را به دست حضرت مهدي خواهد داد …
http://salehat.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=60:1389-06-01-14-26-04&catid=42:agha-va-mahdi
دو صد گفته چون نیم کردار نیست.
عزیز من یک بلیط بگیر فردا صبح بیا تهران دیگه. من هم شما رو در حین عملیات آزاد سازی چوب خشک جنبش تشویق میکنم. اینکه اینهمه آسمون ریسمون بافتن نداره!
من فردا عازم تهرانم، در زندگی ام هرگز خشونت نکرده ام. اما اگر کسی در مقابلم بایستد از خودم دفاع می کنم به هر قیمتی که شده است.
آدم شجاع و باشرافتی هستی. درود بر تو باد.
واقعا نمی دونم چی بگم. چه فایده ای این حرفهای شما داره، فقط جبهه واحد مقابل حکومت رو شقه شقه می کنه. متاسفانه ایرانیها هنوز کار گروهی و منظم رو یاد نگرفتن، به جای اینکه از این تریبونتون استفاده کنید پیشنهاد بدین که شورای سبز راههای مقابله و دفاعی رو بررسی کنه دارید هی خون خون می کنید.
می خواهید یک سازمان مجاهدین دیگه درست کنیم، اینبار با قلب های سخت تر از آهن شده مردمی مثل شما. به به، چه شود.
یه فصل در کتاب “بی شعوری” (همون بی شعوری های مختص ایرانیها) برای خودتون کنار بگذارید لطفا.
عزيزم اينقدر از اين ناموسهايمان را كشتند ولى ما هيچ كارى نكرديم بازهم اين كار را تكرار ميكنند باز هم ما بدنبال ناموس ديگرى ميگرديم خوش بغيرت ما كه نواميسمون را پر پر كردن ماهم نظاره گر
محمود آقا
بفرمایید وقتی می ریم تو خیابون ولی تا تعدادمون از 3 تا بیشتر می شه یا صدامون یک ذره بلند تر. می ریزن سرمون و می زنن و اسپری می زنن تو چشمامون خوب چکار کنیم؟ اگه حالا یک وقتی هم تونستیم گروه بشیم با گلوله می زنن.
ببین تطلاع رسانی کن که روز سه شنبه ملت/ کیسه زباله سبز رو با گاز شهری پر کنن و بفرستن هوا. یا رو خود کیسه حرفشون رو بنویسن یا یه تیکه کاغذ سبک بهش وصل کنن بفرستن رو هوا. بجنب تا این سربازان گمنام امام زمان نریختن تو سوپر ها و کیسه سبز ها رو جمع نکردن.
به بچه های سیگاری هم هشدار بده که موقع پر کردن گاز احتیاط کنن.
خودت هر جا صلاح می دونی که پر خواننده است اینو اعلام کن.