خیلی وقت بود که دلم می خواست یه جای مجزا برای دل خودم و احتمالا چند تا دوست و رفیق داشته باشم . اما چون دبش رو طوری طراحی کرده بودیم که به طور خودکار، آخرین یادداشت هر وبلاگ روی صفحه اصلی قرار می گرفت و خوشبختانه یا متاسفانه، بقیه بر و بچه های دبش خودمونی نمی نوشتند؛ من هم خجالت می کشیدم وسط اون همه نوشته فلسفی و فرهنگی و ادبیِ مهرگان و فرهادپور و رهبر و که و که… برای دل خودم بنویسم. این بود که از آرمان انزانپور خواهش کردم براده ها رو راه بندازه برای یادداشتهای کوچیکتر و پراکنده تر و البته خودمونی تر. تا چه شود…
Previous Article
سر نافریبای دلبران!
Next Article
فکرخوبی کردین ,هرازگاهی یک تغییراین چنینی برای فرارازیک نواختی لازمه .درضمن نگران “حاشیه “ای بودن مطالبتون نباشید,یه وقتهایی همین “حاشیه” هامیتونن تاثیرگذارت از”مرکز”باشن….!!!