از امروز، هفدهم مرداد 88، روزنامهی تهران امروز با شکل و شمایل و محتوای تازهای منتشر میشود. طبعا این تغییرات محصول تلاش مدیران و خبرنگاران و پرسنل تازهایست که تا آنجا که من میدانم بعضی از آنها (از جمله آرش خوشخو و پژمان راهبر و شهرام فرهنگی) جز حرفهایهای ژانر خودشان هستند . تهران امروز از امروز در 24 صفحه منتشر میشود و در صفحهی آخر آن من ستون طنزی دارم با نام منوریل. این اولین تجربهی روزانهنویسی من در رسانههای کاغذی است. امیدوارم تجربهی ملالآوری از کار درنیاید.
اولین یادداشتم را اینجا میگذارم. برای خواندن بقیه اگر لطف کنید و 300 تومان به روزنامهفروشی محلهتان بدهید هم او خوشحال میشود هم ما سپاسگزار. تازه خودتان هم بعید است با این پولها بتوانید کاری بهتر از خرید یک روزنامه 24 صفحهای تمام رنگی بکنید!
چرا الان؟ چرا اینجا؟ چرا منوریل؟
محمود فرجامی
برای آغاز به کار یک ستون طنز هیچجا بهتر از «اینجا و اکنون» نیست. اول اینکه شک نداشتهباشید تهران امروزی که با آن مواجه هستیم بیشک بهترین جا برای طنازی است. همه جا تمیز، همه جا امن، همه جا شاد، همه پرامید. کافیست آدم سرش را مثلا در خیابان آزادی از پنجره ببرد بیرون تا روحش به پرواز درآید و بر خلاف بعضی از پرندهها که در تهران به پرواز میآیند و در حوالی قزوین یا مشهد سقوط میکنند، تا خود عرش اعلا به صعود خودش ادامه دهد. این از مکانش که به اینجای بحث مربوطه مربوط بود.
و اما مسالهی زمان که به «اکنونِ» بحث مربوط است: امروز هفدهم مرداد است و در سالهای اخیر روز خبرنگار نام گرفته است که انصافا از نظر مناسبت تاریخی بهترین روز برای یک رویداد مهم در عرصهی روزنامهنگاری است. اتفاقا همین پریشب درب انجمن صنفی خبرنگاران ایران در فضای آزادی نسبتا مطلقی پلمب شد که هیچ بعید نیست آن رویداد مهم هم در راستای ارج و قرب نهادن به این روز فرخنده باشد.
خب حالا که همهی مسائل حل و مورد پاسخگویی قرار گرفت برویم سراغ نام این ستون تا هیچ مورد مبهمی باقی نماند و هیچ بهانهای به دست آشوبگران که از فرط رفاه و بیبهانهگی ممکن است ستون ما را بهانهی آشوب خودشان قرار دهند ندادهباشیم.
اسم این ستون را گذاشتهام منوریل به چند دلیل:
1- بهترین نام برای یک ستون طنز نامیست که مابهازای خوشمزه و مضحک و خندهداری داشته باشد و در سالهای اخیر بیشک منوریل با ماجراهایی که داشته از این جهت پیشتاز بوده است.
2- منوریل همانگونه که از نامش پیداست فقط یک خط دارد. انتخاب این نام به ما کمک میکند که خط مشی سیاسی واحدی در این ستون را دنبال کنیم و هر وقت خواستیم مثل بعضی از سیاسیون یکی به نعل بزنیم و یکی به میخ و چند هویت سیاسی متفاوت و بعضی متضاد برای خودمان درست کنیم؛ با عنایت به نام همین ستون لااقل از خودمان خجالت بکشیم.
3- قرار شده مدیر مسئول بزرگ روزنامه تهران امروز، با نظارت دقیق خود بر همهی اجزای روزنامه سوار باشد. با توجه به مشخصات فیزیکی دکتر (ما از این به بعد از ایشان با این اسم یاد میکنیم؛ با تشکر از دکتر رحیمی، دکتر کردان، دکتر بذرپاش، دکتر محسن رضایی، دکتر پورمحمدی، دکتر بهبهانی و سایر دکاتیر) که یادآور فیزیک بدنی محمدعلی ابطحی قبل از حوادث فیزیکی اخیر است، بعید است ایشان بتواند بر منوریل سوار بشود و از این رو احتمال منوریل ما دستخوش سانسور بشود کمتر می شود.
4- میگویند میرزا آغاسی وزیر محمدشاه که به حفر قنات علاقهی زیادی داشت، یکبار مقنیای را به چاهکنی در منطقهای که به آب نمی رسید گمارده بود و بر سفارش خود اصرار داشت. مقنی مربوطه که از اصول مدیریت امروزی اطلاعی نداشت به او گفت این چاه برای شما آبی نخواهد داشت و میرزا جواب داد برای من آب نداشته باشد برای تو که نان دارد! در پروژهی منوریل هم اگر هیچکدام از شهروندان هیچگاه با منوریل به مقصد نرسیدند اما خوشبختانه بار بسیاری از طراحان و مجریان این طرح به منزل رسید و الان توی گنجه یا گاوصندوق (یا هر چیز دیگری که با گاف شروع شود!) محفوظ است. از این رو با انتخاب این نام مبارک و میمون برای این ستون و تکرار هر روزهی آن امیدواریم لااقل برای نگارنده نان داشته باشد؛ والا هم من می دانم و هم شما که از یادداشت و مقاله و طنز و نوشته و حرف و انتقاد و این جور چیزها برای جماعتی که مستحق کتک و کشیده و کوبیدن (یا هر چیز دیگری که با کاف شروع شود!) باشند؛ آبی گرم نخواهد شد.
سلام محمود خان،
بسیار خوش حال شدم از این خبر مسرت بخش که شما هم بالاخره پای تان به روزنامه های کاغذی باز شد. و اما در باب این دغدغه که نکند بر اثر نوشتن همه روزه، مایه ملال خوانندگان شود، هیچ احساس نگرانی به خود راه ندهید چرا که با اوضاع و احوال امروزی و لطفی که به روزنامه نگاران به ویژه کاغذی اش می شود، هیچ بعید نیست که مدت طولانی بتوانید بنویسید (البته من دیگر به جزییات وارد نشدم که بگویم بعید نیست مدت طولانی بتوانید زنده بمانید… که این خود از بدیهیات است) و به انتفای مقدم، نگرانی شما هم خود به خود مرتفع می گردد. انتخاب نام منوریل هم اتفاقن از این نظر که از طرح های مورد علاقه جناب آقای احمدی نژاد بود، میمون و خجسته است. در انتها، برای علاقه مندانی مثل بنده که امکان پرداخت سی صد تومان پول ناقابل و دریافت روزنامه وزین 24 صفحه ای تمام رنگی تهران امروز وجود ندارد، می شود فکری کرد؟ نه از باب این که سی صد تومان روزانه مبلغ بالایی است، خیر.. بل که از این نظر که هم پرداخت این مبلغ و هم دریافت روزنامه به خاطر دوری مسافت کمی دشوار به نظر می رسد. باز هم ممنون به خاطر همه تلاش های تان و نوشته ها و سروده بسیار زیبای تان
مبارک باشد .
ان شاءالله که از حقیقت به مجاز هم خواهد رسید و ما اگرچه با تأخیر در وبلاگستان خواهیم خواندش.
سلام.
روزنامه اي که به خاطر يک عکس تاريک از رييس جمهور تعطيل مي شود، براي طنز شما جاي بسيار کوچکي است. بحث مونوريل و شهرداري تهران و سينه زدن زير علم همشهري مشهدي تان يا منجر به يک طنز بي خاصيت مي شود يا از کار بيکار شدن. از اين دو حال خارج نيست. طنزتان را خيلي دوست دارم علت جسارتم شايد همين باشد
به به ! آقا اینکه میگن سالی که نکوست از برف پارسالش پیداست همینه دیگه!!! نمی دونم طرفای ما هم توزیع میشه یا نه اما اگه بود قول میدم نهایت سعی و جهاد رو در مبارزه با نفس و پرداخت روزانه ۳۰۰ تومان ناقابل انجام دهم. ما این شروع توفانی را به فال نیک می گیریم. و امیدواریم با قلمتان همشهری خوش تیپ و افشاگر و احمدی نژاد قبول ندار شهردار تهران را به هر چیزی که به گاف شروع می شود ندهید.
التماس دعا… !!
طنزنویسی رسمی آن هم در فضایی که از مقامات بلندپایه اش تا دادگاه های رسمی اش فقط طنز تحویل جامعه می دهند خیلی سخت است. امیدوارم هیچ وقت سروکارتان با کمرگیری و کلانتری و کلا هرچیزی که به قول خودتان با کاف شروع می شود نیفتد.
آقا محمود ما هم حاضر به پرداختیم ولی مسافت هواییمون تا ایران 7 ساعته!! چه کنیم که این مواد نیروزا رو بتونیم از اینجا هم بخونیم
مبارکه!:)میگم حالا که مشغول طنزید یه مطلب هم بنویسید در مورد شاهکار حضرات که هرکی سفر حجش رو کنسل کنه جریمه اش میکنن=)) من امرو روزنامه خوندم!