در نخستین روزهای سال نو میلادی (2011) ویدئویی کمدی از مهران مدیری و گروهش در هجو شبکههای موسوم به لسآنجلسی بر روی وب منتشر شد که به سرعت مورد توجه قرار گرفت و تنها در طول چند هفته نسخههای بدون مجوز آن تا بقالیهای شهرها و روستاهای ایران هم راه پیدا کرد. این یعنی سودی صدها میلیون تومانی برای کسانی که از نوک هرم انتشارِ بدون مجوز نسخه اصلی در این ماجرا دخیل بودهاند تا دکانهایی که با روزی چند صد کپی بیشتر بر روی سیدیها و یا موبایلها رونقی گرفتهاند و به قاعده این هرم نزدیکند. ماجرا میتوانست به همین سادگی و در ردیف هزاران محصول مالتی مدیایی باشد که در طول این سالها به بازار درز کردهاند، از آلبومهای موسیقی ستارگان پاپ گرفته تا فیلمهای جنسی از زندگی خصوصی بازیگران دست سوم؛ و بسته به این که موضوع و کیفیت کارِ “از پرده برون افتاده” چه بوده، میزان آسیب دیدگی از هدر رفتن زحمات گروهی موسیقیدان جوان که امید به گرفتن مجوز و برخورداری از سود مادی فروش اثرشان داشتهاند تا به خاک سیاه نشستن کسی که راز مگویش شهره کوی و بازار و البته بلوتوثِ مترو و مدرسه و دانشگاه و حوزه شده؛ متغیر بوده است.
اما در شرایط ایران امروز، ورود به مساله حساسیتزایی مثل سیاست و آن هم از طرف آدمی موفق در حوزه کار خود، انگیزههای احتمالی مادی انتشاردهندگان را تا حدود زیادی در نظر ناظران عصبانی، محو میکند. همزمانی انتشار این کارِ پیشتر ضبط شده با پخش مداوم سریال “قهوه تلخ” مدیری که این روزها همچنان ادامه دارد هم حاسیت ماجرا را بالاتر میبرد.
سریالی کمدی برای اولین بار به جای رادیو و تلویزیون (در این سی سال: صدا و سیمای نظام) در سوپر مارکتها پخش میشود و کارش گرفته، آنهم در دورهای که برای دیدن هر فیلم و سریالی فشار دادن چند تکمه کافیست. سرعت اینترنت اگر کفاف ندهد قیمت هر سی دی خام دویست تومان بیشتر نیست و دستگاه کپیکشی بر روی کامپیوتر هر بچه مدرسهای نصب است. تا همینجا به اندازه کافی مشکوک نیست؟
بالاتر رفتن نسبی فرهنگ عمومی برای رعایت حق مولف که قانونیست مدرن، و نیز خواهش و تمنا و “من بمیرم کپی نکن” مدیری که سنتیست ایرانی، هیچکدام علیالظاهر جماعت مشکوک را در قبال اقبال قهوهتلخ مجاب نکرده بوده که با انتشار این ویدئو اینچنین موج “همه چی از اول مشکوک بود… حالا معلوم شد” به راه افتاده است. آن هم در برابر اثری که اصولا چیز خاصی نیست: نه در مقابل سایر کارهای مدیری و گروهش کیفیت خاصی دارد، نه چیز ناگفتهای را افشا میکند و نه بر روی خط قرمزها انگشت گذاشته است. البته چند صحنه مشمئز کننده دارد اما بعید است در مملکتی که حتی آدم حسابیهایش وقتی از کوره درمیروند به “خاهر مادر” مغضوبٌ علیه، اعضای جنسیشان را حواله میدهند یا –بدون چک کردن حتی یک آزمایش سلامت- پروانه روسپیگری برای آنها صادر میکنند؛ صرفا تماشای چند ثانیه مادر فروشی مهران مدیری در نقش یک نفر دیگر یا به زبان آوردن چند فحش و شوخی جنسی، باعث موضعگیریهای شدید و غلیظ علیه این کمدی انتقادی شده باشد. قهر کردن سمبل تِله-مبارزات لسآنجلسی و خالی کردن صحنه به خاطر چند ثانیه شوخی و حتی توهین هم خودش جُکیست جداگانه.
اینکه مهران مدیری با کدام ارگان اطلاعاتی همکاری میکند یا با کدام سردار سپاه زد و بند دارد در تخصص کسانیست که بخارات مغزیشان عینهو جام جهانبین همه دنیا و مافیها را به آنها نشان میدهد. تا اینجای کار اشکالی ندارد اما برای اثبات ادعا، به غیر از عصبانیت نیاز به سند هست که تا به حال ارائه ندادهاند. با منطق “اگر دستش با آنها توی یک کاسه نیست پس چرا کار این مجوز میگیرد اما کار فلانی نه؟” هم کاری از پیش نمیرود. یا در واقع زیادی پیش میرود: میتوان آن را در مورد هر هنرمند و نویسنده و شاعری که کارش مجوز میگیرد به کار برد و او را -به جای دولتیان مملو از حماقت و جنونی که از هر صد کار آماده انتشار به نود و نه تای آنها مجوز نمیدهند- متهم و محکوم کرد.
گذشته از این اگر آنطوری که بعضی از دستندرکاران ساخت این ویدئو گفتهاند، و شواهدی هم فعلا در رد ادعای شان وجود ندارد، کار چند سال پیش ساخته شده و در همان زمان از سوی مدیری بایگانی شده باشد، ربط دادن آن به “قهوه تلخ” درست نیست. اگر ربطی هم درکار باشد بیشتر از آنکه به “خوشرقصی مدیری” که برخی اشکالگیران عنوان میکنند مربوط باشد به کینه کشی از قهوه تلخ و سازندگانش شبیه است. وقتی که مجوز پخش مجموعه صادر شده و ماهها از انتشار مداوم و موفقیتآمیز آن میگذرد چه نیازی به انتشار چنین ویدئوی جنجالآمیزی بوده که طبعا گروهی را آزرده خاطر و دشمن دستندرکاران ساخت آن خواهد ساخت؟ دستندرکارانی که تقریبا همگی در سریال قهوه تلخ هم حضور دارند و “تبادر ذهنی” را تقویت میکنند.
اگر قرار به گمانهزنی باشد آیا منطقیتر نیست گمان کنیم مهران مدیری که به خاطر حاضر نشدنش در هیچیک از مراسم بصیرتفروشی (رهنمود و تحلیف و دیدار و امثال این قبیل شوهای پرسود برای شرکتکنندگان و ملالآور برای باقی مردم) از شمول عنایتِ خاص، خارج و به عموم مغضوبان داخل شده بوده؛ میبایست قبل از انتشار و حتی اعطای مجوز چنین کاری را به قصد قربت میکرد؟ و منطقیتر نیست گمان کنیم درز دادن این کار بایگانیشده و درست کردن این همه دشمن در دورهای که منتشر کردن بیمجوز محصولات چندرسانهای به راحتی آب خوردن است بیشتر برای ضربه زدن قهوه تلخ و سازندگانش بوده باشد؟
افزون بر این، کمتر آدمی را میتوان یافت که در حوزه هنر و ادبیات مشغول به تولید باشد و بخشی از کارهایش را خودش به بایگانی نسپرده باشد. بسیاری از این کارهای بایگانی یا دور ریخته شده، بیش از هر دلیلی به این خاطر حذف شده اند که صاحب اثر آنها را شخصا نپسندیده و انتشار چنان آثاری را دون شان و نام خود دانسته است. دستبرد زدن به انباری یا بازیافت سطل زباله و انتشار اثری -که پدیدآوردهاش آن را غیرقابل ارائه تشخیص داده بوده- به نام صاحب اثر با هر هدفی که صورت گرفته باشد یک کار غیراخلاقی است و مسئولیتی را متوجه وی نمیکند. حتی میتوان خوشبینتر هم بود و احتمال داد که مدیری پس از ساخت آن ویدئو متوجه اشکالات هنری و اخلاقی اثر خود شده و آن را غیر قابل انتشار تشخیص داده است. به هر روی با سختگیرانهترین دیدگاههای حقوقی هم نمیتوان صاحب اثری را به خاطر کاری که ارائه نداده است محاکمه کرد.
ماجرای انتشار این ویدئو هرچه که بوده باشد نقد تلویزیونهای لسآنجلسی باید بسیار پیشتر از این شروع میشد. میگوییم “نقد” که البته میتواند طنزآمیز و در قالب هجو باشد و نه وقاحتنامههای متقابلی که بعضا از سوی صدا و سیمای جمهوری اسلامی به افق لس آنجلس پرتاب شده و میشود. با کلمات هم بهتر است بازی نشود و مثل علمای جدیدالاحداث به خوانندگان توصیه نشود “اول فرق بین طنز با هجو و تفاوت فیلم طنز با کمدی” را مطالعه بفرمایند.
تا آنجا که من میدانم اصطلاح “طنز” به معنای امروزی آن قدمتی کمتر از 50 سال دارد و در ادبیات کهن به معنایی دیگر به کار میرفته است. حتی گردانندگان روزنامه فکاهی توفیق هم همواره از اصطلاح “فکاهی” برای توصیف مجله خود استفاده میکرده و نه “طنز” که گویا بعدا به کوشش عمران صلاحی به معنای امروزی جا افتاد.
همچنین فیلم، سریال و تئاتر اگر خندهدار باشد در ژانر “کمدی” جا میگیرد و اصولا چیزی به نام فیلم، سریال یا تئاترِ طنز هم نداریم که خواسته باشیم آنها را صورت متعالی کمدی بدانیم. اینکه ادبای بخشنامهای مستقر در صدا و سیما برای پرهیز از کلمه فرنگی کمدی (که ژانر است) از کلمه عربی طنز (که ژانر نیست) استفاده میکنند هم نباید ملاک باشد. همانطور که یک غلط مصطلح در زیان عامه نباید مستمسک علمای مذکور برای ارزشگذاری و انتقاد باشد. تعداد قابل توجهی از انتقاداتی که این روزها بر این ویدئو میشود در واقع بازی با چنین کلماتی است که معانی اشتباه و ارزشهای عوضی بر آنها بار، و سپس به عنوان دلیل و شاهد از آنها استفاده میشود.
اینکه کار مهران مدیری “یک کمدی در هجو شبکههای لسآنجلسی است” بار معنایی منفی یا مثبتی ندارد که قابل نقد و نظر باشد. کیفیت هنری و چارچوبهای فکری و اخلاقی اثر است که قابل نقد است. کیفیتی که هرچند در مقایسه با کارهای پیشین مدیری بعید است بهتر از “متوسط” ارزیابی شود اما در حوزه نقد شبکههای یادشده، بهترین است. کاریست مفرح و خندهدار با نکتهبینیهای در خور اعتنا که اشکالات برجسته بسیاری از این شبکهها را تیتروار مرور میکند. از لاسزدنهای مشمئز کننده مثلا هنری تا فحش و فضیحتهای سیاسی و اعتقادی وقیح و برنامههای سرگرمکننده به شدت مبتذل از سوی عدهای لات و لوتِ خررنگکن که با تلویزیونهای حقیر –و بعضا یکی دو نفرهشان- به طور مداوم یا نوبتی به توهین به شعور مخاطبان و تحمیق آنها مشغولند. بعضا کار از توهین به شعور هم میگذرد – و مثل شبکه رنگارنگ که ذکر شرش در ویدئوی مذکور رفته- به سطح دادن فحشهای رکیک به مخاطبان میرسد.
مدیری و تیمش سعی کردهاند همه آنها را تا آنجا که در زمانی کمتر از یک ساعت میگنجد هجو و نقد کنند و این کاملا حق آنها و هر طنزپرداز دیگری است که نه چنین موضوعاتی و هر موضوع دیگری را، با در نظر گرفتن چند اصل کلی اخلاقی (مثل حفظ حریم خصوصی و پرهیز از تمسخر نقایص مادرزادی) هجو کند.
منتقدان هم البته حق دارند به جای وارد شدن در مقولات افشاگرانه، جزئیتر وارد نقد کار شوند و مثلا بگویند مرتبط کردن رقاص بودن به مفعولِ همجنسباز بودن که چند بار تلویحا و سرانجام با “پارک دانشجو… یادت نمیاد؟… میمی و فیفی بازی میکنن خیلی قشنگ سرسرهبازی” در صحنهای از رقص میمی (بیژن بنفشهخواه) بر آن تاکید میشود حاوی نگاهی نه تنها عوامانه بلکه مشمئز کننده و غیرانسانی به دو مقوله حساس در کشور ماست: رقص که هنریست والا و همجنسگرایی که حقیست انسانی. درست است که هم رقص میتواند به ابتذال کشیده شود و هم یک همجنسگرا به خودفروشی برسد (همانطور که بعضی بازیگران جلفاند و بعضی زنان روسپی، که بدیهیست عمومیت ندارد) اما ربط دادن آنها به همدیگر در جامعهای که هنوز رسما نگاه احمقانه و تحقیرآمیزی نسبت به رقص و برخورد به شدت غیر انسانیای به همجنسخواهان دارد؛ تاسفآور است. آنهم نه به شیوهای هنرمندانه و شیرین، به بیانی که نزدیکترین ترجمه از چنین عبارتیست: “این رقاصا همهشون بچه (…)ونیان.”
یا مثلا بپرسند: در یک کمدی که نام تمام افرادی که هجو میشوند تغییر یافته است چرا از برخی آثار واقعی هنرمندان استفاده شده است؟ ترانهای مشهور از اندی که ترانهای محبوب و نسبتا خوب هم هست چرا مستقیما و با صدای خود خواننده در این ویدئو بکار گرفته شده است؟ آن هم با زمانی به آن بلندی و با اطوارهایی به آن بینمکی؟
و انتقاداتی از این دست که شاید به ارتقای سطح کار هنرمند و سطح فکر جامعه اندکی کمک برساند. اما در چنین حالت لنگدرهوایی که کاری منتشر شده اما مسئولیت هنری و اخلاقی آن را کسی قبول نمیکند، نقد جزئینگرانه کار مدیری شاید شبیه زیرذرهبین بردن تابلویی حاوی صحنههای جنسی از روسپیان شهر باشد که از زیرزمین نقاش مشهوری به سرقت رفته و با نام او توسط اشخاص ناشناسی وسط شلوغترین میدان شهر به نمایش درآمده است.
——————–
این یادداشت به دعوت بخش فارسی رادیو دویچه وله نوشته شد. محمود فرجامی
Jenabe aghaye Farjami,
Chera kami mosefane be asle inke karhaye Modiri ke serfan noskhehaye vezarate ETELAAT mibashad chizi eshare nakardid? mesle rooz roshan ast ke Modiri bekhatere madiat az har khte ghermezi ke baraye mardom mohtaram ast oboor mikonad.
جناب چرا آسمان ریسمان می بافید.مهران مدیری معیار ها و مبانی ابتدایی هنر را زیر پا گذاشته و این کاری که او ساخته حتا قابل پیگرد قانونی است.مقوله اینکه چگونه و چرا این ویدئو منتشر شده اهمیت ندارد و مسئولیت خود او بوده است که اگر اینکار برایش قابل قبول نبوده آنرا محفوظ نگاهدارد. به لحاظ هنری نه تنها اینکار بقیه کار های دیگرشش هم جای بحث،نقد و انتقاد بسیار دارد. ایشان چه شما دوست داشته باشید یا نه پاچه خوار است. شما فکر می کنید با دسته کور ها طرفید.یکی از دوستان من بخاطر نوشتن یک سناریو که در آن به موضوع فقر پرداخته بود،سه سال زندانی شد و چند بار تا پای اعدام هم پیش رفت. به عیان ایشان ارتباطات حسنه ای با حکومت گران اسلامی دارد. مدرک و سند می خواهید:آثار خود مدیری!!!!به شرط آنکه قدرت تشخیص داشته باشید.مهران مدیری البته در هنر های نمایشی با استعداد است و اما چگونه از این استعداد استفاده کرده و می کند،پرسش برانگیز است. آقا کاخ کلستان را برای فیلمبرداری قهوه تلخ بطور کامل در اختیار ایشان گذاشته اند. ج ا خو نه خاله نیست و …
من شخصا این برنامه هجو مدیری را پسندیدم و هم انتقاداتش را وارد دانستم و هم کلی بهش خندیدم (برخلاف قهوه تلخ که نه خنده دار است نه نکته دار)
اما این جا شما واقعا به چرت و پرت گفتن افتادهاید!
لازم نیست مدیری را از نزدیک بشناسید تا بفهمید که چه آدم زرنگ و چه موج سوار قهاری است اما اگر کنجکاوید از هر کدام از همکارانش که دوست دارید بپرسید.
واقعا عالی نوشته بودید و نکات جالبی را مطرح کردید. دست مریزاد! 🙂
با سلام،
نوشته زیبایی بود با این حال فکر می کنم غرب نشینی کمی از فضای ایران شما رو دور کرده. همجنس گرایی (یا همون همجنس بازی) از نظر اکثریت قریب به اتفاق ایرانی ها امری غلط و از سر تنوع طلبی جنسی هست. برای همین اگه این مسئله رو یک هنرمندی به دید تمسخر امیز و تحقیر آمیز دیده باشه با نظر اکثریت قریب به اتفاق ایرانی ها هماهنگی داره و انتقادی به اون نمیشه داشت. همینطور ترانه ها و رقص های جلف – حتی در صورتیکه مردم اونها رو دیده باشند – دلیل بر نقد ناپذیر بودن نیست. اکثر مردم هم اعتقاد دارند بسیاری از ترانه ها و رقص ها لس آنجلسی زشت و حقیر موجب آبروریزی فرهنگی هست. به نظر من پاراگراف مذکور دفاع خیلی بدی از منتقدان کار آقای مدیری بود. انتقاد اصلی به برخی از سکانسها من جمله مادر فروشی بود …
حالا با این همه خودت را به در و دیوار زن چی می خواهی گیرت بیاد من نمی دونم ولی درک اینکه مدیری و کارهاش خیلی تابلو رژیمی اند کار چندان مشکلی نیست!
به نظر من مهران مدیری فقط ادای آنها را درآورده. این پروژه دستهای پشت پرده و رشوه دادن به سپاه و اطلاعات همین قدر در درون ما ایرانیان همیشگی ریشه گرفته که رهبرمان هم برای خودش دشمن فرضی همیشگی دارد.
برنامه 90 برنامه مورد علاقه من است در سیمای جمهوری …. ولی اگر روزی مهران مدیری ادای عادل را هم درآورد من به چشم طنز به تماشا خواهم نشست و لذت خواهم برد.
با سپاس از شما
منصفانه ترين نوشته اي بود که در باره کار اخير مهران مديري خوانده ام. کسي مثل محمود فرجامي که حب و بغض ندارد، راحت تر مي تواند يک اثر را نقد کند، تا کسي که دوربين تعصبش را کلوزآپ وار بر روي يک جريان زوم کرده و زحمت يک «پن» کوچک را از مخاطب دريغ مي دارد.
دست آقاي فرجامي درد نکند. زيبا بود و خواندني. براي من که نه اهل برمک هستم و نه قوم جعفر، نوشته اي بسيار منصفانه و زيبا بود.
من با این نوشته موافقم، تقریبا با همش. ما نقد بلد نیستیم فقط می توانیم با برچسب حریف را مرعوب کنیم و از دور بیرون بیندازیم. می گویند مدیری چرا اینهمه سوژه در داخل هست به بیرون بند کرده می خواسته اپوزیسیون رو خراب کنه. یعنی این تلویزیون ها اپوزیسیون هستند، پس ما خیلی بدبختیم. می گویند منظورش همه ی خارج کشوری هاست، نه اینطور نیست شماره تلفن پایین هر کانال با 818 شروع شده پس منظورش فقط همون تلویزیون های 24 ساعته ی لس آنجلسی ست. همانها هستند که با برنامه های سخیف خودشان به شعور مردم ایران دارند توهین می کنند و شمایی که مدیری را می کوبید حالتان از این توهین کردن ها به هم نخورده و صدایتان درنمی آید. یک نفر نوشته که مدیری در این برنامه اش از زبان یکی از این تلویزیون ها پفیوز به کار برده، آی پفیوز بار جنسی دارد و چه و چه … در حالی که خود این تلویزیون ها مثل نقل و نبات دارند پفیوز را استفاده می کنند باور نمی کنید این هم لینکش
http://www.youtube.com/watch?v=2hml3BHNdb0
در ضمن مدیری یکی از کارهای زیبایش در مرد هزارچهره در نقش افسر بازپرسی بود که از آدم بیسوادی به ضرب کتک و شکنجه یک پرونده ی قطور اعتراف گرفت… اگر اینها را نمی فهمید که دیگر مشکل خودتان است.