اینکه یک خارجی غیرمسلمان پس از سفر به ایران مسلمان شود هیچ چیز غریبی نیست. طبیعیست با دیدن این همه آبادانی، آزادی بیان، رواداری دینی، پیشرفت در همه زمینههای فرهنگی از کتاب گرفته تا موسیقی و هنرهای تجسمی، صلحجویی، حفظ محیط زیست، قانونمداری، رعایت حقوق زنان و دهها مورد دیگر که در سایه عمل به دستورات متعالی انسانساز اسلام به دست آمده تحت تاثیر قرار بگیرد و مسلمان شود. نکته عجیب این است که چرا از میان همهی غیرمسلمانانی که گذارشان در این سالها به ایران افتاده این توفیق فقط نصیب سرمربی تیم بیلیارد شده؟ خبر را که شنیدهاید؟ نه؟ این تیتر خبر:
سرمربی انگلیسی تیم ملی ایران سنت و مسلمان شد
این لیدش:
سرمربی انگلیسی تیم ملی بیلیارد ایران طی مراسمی امروز به دین مبین اسلام مشرف شد و سنت اسلامی ختنه را هم انجام داد. به گزارش ایسنا، ” دیوید جان رو ” كه از قهرمانان جهان در رشته بیلیارد است، امروز در مراسمی كه با حضور علی سعیدلو رئیس سازمان تربیت بدنی و حجت الاسلام و المسلمین سیدرضا تقوی رییس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه كشور برگزار شد، با گفتن شهادتین به دین اسلام مشرف شد. او بعد از این مراسم نام “داوود” را برای خود انتخاب كرد.
این هم عکسش:
این لینکش:
http://ayandenews.com/news/19255/
این هم برهان ربوبیه بنده که به قول جناب صدرالمتالهین از نوع براهین اشراقی است و افرادی که آن را می فهمند و قبول میکنند نوری بر دلشان تابیده و آنهایی هم که نمیفهمند یا قبول نمیکنند جزو تاریکدلانند که ما را با آنها کاری نیست:
به نظر من، علاوه بر دلایل فوق، یک دلیل تکنیکی هم این اصرار سر مربی انگلیسی تیم بیلیارد به مسلمان و ختنه شدن دارد. آقا داوود سابقا جانرو که گویا خودش هم روزگاری بیلیارد بار قهاری بوده، طبعا بهتر از من و شما میداندکه بیلیاردبازها برای اینکه بهتر نشانه بیگیرند و توپ را توی سوراخ کنند دائما سر چوبشان را به چیزی به نام “چاک” میمالند. این هم عکسش که سو تفاهم نشود:
چاک مالیدن و تیز و تر و تمیز کردن چوب بیلیارد اینقدر مهم است که همین الان اگر گوگل کنید هزاران سایت و صفحه درباره اش پیدا میکنید. اصلا علمیست برای خودش. بعدد نفوس خلایق هم راه دارد. مثلا بعضیها نوآوری کرده و از کنار چاک میمالند:
اخیرا حتی تلاشهایی برای تیزکردن سر بعضی از اعضای بدن با چاک بیلیارد هم انجام شده که بی نتیجه مانده:
گویا بییاردبازها فکر میکنند قواعد بیلیارد را روی خودشان هم صادق است. فلذا هیچ بعید نیست این برادرمان در روزگار میانسالی و پیری خواسته روشهای بیلیارد را روی بیلیاردباز آزمایش کند اما چون دیده خود چاک جواب نمیدهد به روشهای شرقی روی آورده. هیچ هم عجیب نیست. چطور وقتی یک عده دماغشان آنقدر برایشان مهم است که زیربار قرض میرند تا آن را خوشتراش کنند یک عده برای تراش یک عضو خیلی مهمترشان دست به اقدام نزنند؟ خرج که ندارد هیچی، کلی هم منافع دارد. نهایتا اینکه بعدا اگر پشیمان شد میتواند دوباره برگردد به مسیحیت. نه مسیحیها به عنوان ارتداد و توهین به مسیحیت اعدامش میکنند و نه مسلمانها (چون از اول کافر ذمی بوده و این لطفی که مسلمانها به خودشان دارند که از دین برگشته ها را اعدام میکنند به کافرانی که مسلمان میشوند و بعدا پشیمان میکنند ندارند). حالا از این معقولات بگذریم تا سر و کله یک بنده خدایی به نام آقای امیر ع (احتمالا با باس) ریاضی پیدا نشده و برای صدمین بار من را به مطالعه بیشتر و عدم تقلید از دیگران و تفکر عمیق و از این دست کارهایی که آقا دکتر مهندس های مذهبی متخصص آن هستند نکرده است. برویم سر همان مبحث دماغ و چماغ. ببینید بیدلیل حرف نمیزنم. یک بار دیگر به عکس نگاه کنید.
میبینید؟ برادرمان اینقدر نگران است که -مثل دخترکان تازه دماغ تراشیده که روزی ده بار میروند جلوی آینه- حتی وسط همان مجلس هم دارد تست میکند ببیند حاصل عمل چه بوده است. لامصب اینقدر هم با فرهنگ ما آشناست که مثل یک مرد ایرانی دست در جیب مشغول است. شاید هم چاک توی جیبش دارد. به هر حال بیخود نیست حاجآقا تقوی اینقدر با افتخار به برادر دینیاش نگاه میکند.
قصد توهین ندارم اما از شما بعید است که متنی به این سبکی بنویسید.
صد البته که مقصر خودتان هستید. سبک و سیاق نوشته های گذشته خودتان ما را پر توقع کرده!
سلام اخوی
یه زحمتی بکش بده به این برادران سبزنامه
http://www.sabznameh.com/
بگو آدرس تو رو هم بگذارن تو لیستشون
نوشته هات بیاد تو ایمیلمون ثواب داره
اینقدر هم وبلاگ عوض نکن زابراهمون کردی
Chalk be maany-e Gach-e va baray tiz kardan nist, baray nachasbidan va rafa-e estekak azesh estefade mikonand. Ishoon tiz karde ke khoday nakarde parcham-e kond-e kofr ro too zamin-e eslam nakoobe. Be jash parchamesho tiz va sharay karde.
آقا کلا بی مزه شدی بنظرم یه چند وقت بگیر بخواب دیگه ننویس
این خیلی باحال بود
عالی بود :))
سلام. مطلب خوبی است. گردن اونهائی که میگن. بعد از اینکه این آقا را بیهوش کرده و سنت می کنن چون نمی توانند شلوار پایش کنند یا لنگ به کمرش ببندند ناچار یک دامن زنانه تن او می کنند. بیچاره وقتی به هوش می آید و دامن را تنش می بینند فریاد می زند: آخه نامردا مگه چقدش رو بریدین؟