ویدئوی کوتاهی که به «دوشواری» معروف شده و ظاهرا جزو گفتگوهای پخش نشدهی تلویزیون دولتی ایران است به عنوان قطعه فیلمی طنزآمیز و خندهبرانگیز دست به دست میچرخد، کارش بالا گرفته و به ایجاد صفحه پرتعدادی از هواداران در فیسبوک و خواندن ترانه هم رسیده است. همزمان، به دستمایهی شوخی و طنز قرار دادن پیرمردی که در آن «دوشواری»ها را انکار میکند اعتراضهایی هم شده است. از پیرمردی درباره مشکلات محله و طرح شهرداری برای خراب کردن خانههای محل سکونت او سوال میشود و پیرمرد -با لهجهی ترکی- منکر هرگونه مشکلی میشود، در حالیکه در تصویر پشت سرش ویرانهها دیده میشوند آنجا را «یکِ یک» توصیف میکند و موضعی تهاجمی علیه مصاحبهکننده میگیرد. آنها که معترضند غالبا بر این گمانند که خندهزنندگان بر این ویدئو، لهجهی ترکی پیرمرد را مسخره میکنند. پاسخ کوتاه میتواند این باشد که خندهدار بود این گفتگو نه به واسطهی لهجهی ترکی پیرمرد، بلکه به خاطر تعصب شدید او در پنهان کردن مشکلاتِ عیان است و موضعگیریاش علیه کسانی که (در حد یک گزارش کوتاه) قصد کمک به او را دارند. لجبازی آشنایی که نوعی اپیدمی در میان بسیاری از ایرانیان است، فقیر و غنی و پیر و جوان و بیسواد و باسواد هم گویا ندارد.
اگر داستان فقط بر سر لهجه ترکی بود، تصور حرفهای پیرمرد با لهجهای دیگر باید خندهانگیزی آن را از میان میبرد حال آنکه اینطور نیست و تصور همان حرفها با همان ژست و همان لحن تهاجمی، با لهجهی مثلا مشهدی یا اصفهانی یا لری، اگر بیش از گفتگوی فعلی خندهدار نباشد کمتر نیست.
سالها پیش، در اوایل دهه هفتاد، وقتی بحث ماهوارهها بالا گرفته بود، یک گزارشگر تلویزیونی در گفتگویی مشابه به سراغ چند پیرمرد در پارکی رفت تا از آنها نظرِ (طبعا منفی)شان درباره تهاجم فرهنگی و ماهوارهها را بپرسد. یکی از پیرمردها با لهجهی غلیظ مشهدی پرسید «مَهوَره؟!… مَهوَره دِگه چیه؟… مو چمدِنُم مهوره چیه!» و چند بار همین را در پاسخ به کوشش گزارشگر مفلوک -که سعی داشت در چند جمله به او مضرات ماهواره و تهارجم فرهنگی را حالی، و بعد همانها را به عنوان جواب ضبط کند- تکرار کرد. آن زمان اینترنت و یوتیوب و شبکههای اجتماعی و موبایلها در دسترس نبودند اما همان یک بار پخشِ گفتگو هم طرف را تا مدتی نقل محافل ما کرده بود. مایی که مشهدی بودیم و طبعا نه لهجهی خودمان به نظرمان خندهدار میآمد و نه مشهدی بودن را حقارت آمیز میدانستیم.
قهرمان ویدئوی «دوشواری» هم اگر با لهجهی آقای «مَهوَره» حرف میزد بعید بود اعتراضی بالا بگیرد، ای بسا خود مشهدیها در شوخی با آن پیشقدم میشدند. اما میتوان انصاف داد و پرسید اگر نیمی از آن جُکهایی که با مطلع «یه روز یه ترکه…» هر روز در ایران ساخته و نقل میشوند، با همان محتوا برای « یه مشهدیه یه روز…» ساخته میشدند، مشهدیها باز هم همین قدر درباره شوخی با خودشان و لهجه شان «ظرفیت» داشتند و «کول» بودند؟
ترکان و ادبیات طنزآمیز فارسی
در کتابهای تاریخ و ادبیات کلاسیک ایران «تُرک»به معنایی که امروزه بکار برده میشود وجود ندارد و اشارات فراوان به ترکها در کتب کهن، غالبا به ترکها و ترکمانهای آسیای میانه و ماوراالنهر و نیز مغولان اشاره دارد. از جمله معروفترین ترکان در تاریخ ایران، ترکان سلجوقی و غزنوی بودند که بر ایران حکمرانی کردند و برخی از آنان از غلامی به سرداری سپاه و سپس سلطنت رسیدند. راوندی، مولف راحه الصدور، از نویسندگان عهد سلجوقی در توصیف دیدار باباطاهر همدانی و سلطان طغرل بیک مینویسد باباطاهر «او را گفت ای تُرک با خلق خدا چه خواهی کرد؟»
در غالب آثار ادبیات کلاسیک فارسی و به ویژه در آثار سعدی، عبید و حافظ، سه شاعر-نویسندهی بزرگ دوره پس از اشغال ایران توسط مغولان، ، تُرکها به زیبارویی، دلبری، خونریزی، غارتگری، ساقیگری و غلامی متصف یا مشهورند. حماقت یا سادهدلی هرگز جزو صفات آنها نبوده است.
عبید زاکانی، برجستهترین طنزپرداز و فکاهینویس ادبیات فارسی نیز فصل دوم رسالهی تعریفات را به «ترکان و اصحاب ایشان» اختصاص داده و روی سخنش با مغولان است. با این حال ترکان هرچند موضوع طنز قرار گرفتهاند اما در «لطیفههای ابلهان» حضور ندارند. در رسالهی دلگشا و بعضی دیگر از آثار فکاهی و طنزآمیز عبید زاکانی، لطیفههای ابلهان معمولا درباره قزوینیان است. خود عبید هم اهل (حومه) قزوین بوده است.
با مروری بر مشهورترین مجموعه لطایف فارسی یا ایرانی (که به زبان عربی نوشته شدهاند) مثل نوادر راغب ، زهر الربیع و لطایف الطوایف میتوان با اطمینان گفت که ترکها (با هر مصداقی) دست کم تا اواخر دوران قاجار در لطیفههای ابلهان حضور نداشتهاند. در یکی از متاخرترین نمونهها از این دست، ریاضالحکایات، تالیف حبیبالله کاشانی (از نویسندگان عهد قاجار و احتمالا همعصر محمدشاه قاجار) لطیفههای ابلهان مربوط به مازندرانیهاست.
طنز معاصر و ترکهای معاصر
در فرهنگ عامه امروز ایران، به کسی که «ترکزبان» باشد، یعنی زبان مادریاش ترکی باشد، «ترک» گفته میشود چه زادهی تبریز آذربایجان باشد چه قزوین و چه قوچانِ خراسان. تلاش بعضی رسانهها و نهادهای رسمی نیز برای جا انداختن «آذری» به جای «ترک» به همان میزان که اشتباه است به نتیجه نرسیده است و به نظر میرسد اتصاف میلیونها نفر به زبان نسبتا مشترکی که با آن سخن میگویند، هر چند دقیق نیست، بهتر از اشتباهِ آشکار در انتساب آنها به دو استان غربی یا کشوری شمالی باشد.
با پذیرفتنِ مسامحهآمیزِ چنین تعریفی، باید گفت نقش تُرکها در طنز معاصر ایران (دوران مشروطه تا امروز) بینظیر بوده است، البته نه به عنوان قربانی و موضوع خنده بلکه به عنوان طنزنویس و فکاهی ساز.
از اواخر دوران ناصرالدین شاه، ترکها با قوت در طنز و شوخ طبعی فارسی ظاهر میشوند. کتابهای طنزآمیز، انتقادی و روشنگر طالبوف و زین العابدین مراغهای و نوشتهها و کمدیهای فتحعلی آخوندزاده که همگی ایرانی الاصل و ترک زبان بودند آغازگر جریانی بود که بعدا با مطبوعات طنزآمیز ترکی و فارسیای که از مناطق ترکزبان به ایران میرسیدند نقش بینظیری در پا گرفتن طنز انتقادی در هنر، ادبیات و مطبوعات مطبوعاتی ایران داشتند. در یک قلم، فقط روزنامه طنزآمیز “ملانصرالدین” که به ترکی منتشر میشد چنان تاثیری داشت که بعضی از بهترین کارهای طنزآمیز دهخدا و نسیم شمال، دو تن از بهترین طنزپردازان دوران مشروطه، ترجمه یا اقتباسهایی از کارهای جلیل محمدقلیزاده و علیاکبر صابر، دو تن از نویسندگان ملانصرالدین بود. در آثار بجامانده از این دوره، شوخی یا لطیفهای دربارهی ترکها، شبیه به آنچه امروز هست، دیده نمیشود.
احتمالا نخستین کسی که اصطلاح اهانتآمیزی علیه ترکها (با مصداق امروزی) را رسما مکتوب و در یک دیوان اشعار منتشر کرد، شاعر مشهور ترک زبان ایرانی، محمدحسین شهریار، باشد. بخشی از آن شعر با ترجیع بند «الا تهرانیا انصاف میکن خر تویی یا من؟»:
تو اي بيمار ناداني چه هذيان و هدر گفتي
به رشتي كله ماهي خور به طوسي كله خر گفتي
قمي را بد شمردي اصفهاني را بتر گفتي
جوانمردان آذربايجان را ترك خر گفتي !
تو را آتش زدند و خود بر آن آتش زدي دامن
الا تهرانيا انصاف ميكن خر توئي يا من ؟
(ديوان شهريار، انتشارات زرين و نگاه، چاپ ١٦، جلد ١، صفحه ٦٨٥).
هر چند تاریخ سرودن شعر در دیوان وی مشخص نیست اما از آنجا که شعر از زبان یک سرباز آذربایجانی سروده شده و در آن به حمله متفقین ( “به شهریور مه پارین که طیارات با تعجیل، فرو میریخت چون طیر ابابیلم به سر سجیل”) اشاره شده، میتوان نتیجه گرفت در اوایل دهه 20 شمسی، آن اصطلاح کلیشهای که پایه جکهای ترکی امروزی است در آن زمان در تهران رواج داشته است. و می توان حدس زد که چنین کلیشهای فقط در طی سه چهار دهه بین انقلاب مشروطه و اوایل دهه 20 به وجود آمده باشد.
تحقیقی جامع دربارهی چرایی و چگونگی پیدایش این کلیشه انجام نشده اما حدس و گمان زیاد زده شده است. از جمله: نقش ترک زبانها در انقلاب مشروطه و کینهی مستبدین از آنها، مهاجرت گسترده از مناطق ترک زبان به تهران در دوران رضاشاه و در نتیجه احساس خطر تهرانی ها از اشغال وسیع مشاغل توسط ترکها، ساختار متفاوت زبان ترکی با فارسی که باعث میشود ترکزبانها در فهم فارسی تا حدودی مشکل داشته باشند، نقشه استعمار برای کینهورزی میان اقوام و در نتیجه تجزیهی ایران… . حدس و گمان هایی که به راحتی قابل ابطالند و به سختی قابل اثبات.
برای خندیدن نه قضاوت
احتمالا این کلیشه فقط برای بکارگیری در جکها بکار گرفته یا حتی ساخته شده باشد، چه آنکه با وجود اینهمه ادیب و دانشمند و فیلسوف و هنرمند و سیاستمدار و مدیر تُرک در ایران، بعید مینماید آدمی منصف و عاقل واقعا معتقد باشد که ترکها واقعا از قماش “یه روز یه ترکه” باشند (همچنان که میتوان به سلامت عقلی کسی که با شنیدن جکهای مربوط به قزوینی فکر کند مردان قزوینی از دم بچهباز و لواطکارند، شک کرد). تبعیض البته هست اما در نظام مقدس جمهوری اسلامی چنان است که وقتی بلوچهای سنی و درویشان کرد و ارامنهی مسیحی و ترکمنها و… (تقریبا همهی مردم، بجز چند میلیون نفری از هواداران نزدیک به حکومت) را در نظر آوریم، میتوان گفت وضع ترکها “نسبتا” بد هم نیست و در صف تبعیض زنبیلشان آن وسط مسطهاست.
با این اوصاف، ای بسا که بخش بزرگی از دلخوری ترکزبانها -از آنچه که آنها «فارس«ها میخوانند- و به بهانههایی مثل اعتراض بر سر ویدئوی «دوشواری» یا شورش عظیم و حیرتآور به خاطر کارتون «سوسک» روزنامه ایران ظاهر میشود، به خاطر همین جکها باشد و نه واقعا تبعیض و تحقیر برنامهریزی شدهای علیه ترکها، چنان که بعضا گمان و ادعا میشود (در کدام سیستم؟! سیستمی که رهبر حکومتش ترک است و رهبر اپوزوسیونش ترک است و دهها وزیر ترک هستند یا بودهاند و صدها مدیر ارشد ترک دارد؟ و در مملکتی بسیاری از قهرمانان ملیاش ترکند و تقریبا برای هیچکس مهم نیست که یک هنرمند یا ورزشکار یا نابغهی علمیاش ترک است یا نیست…؟)
غرض دفاع از شوخی با زبان ترکی و ترک زبانها نیست، تلاش برای کاستن حساسیت بسیار زیاد بر روی یک لهجه و تفسیرهای خصمآلود از شوخطبعیهایی است که تقریبا همه جا مرسومند. جکهای قومی تقریبا در بین تمام اقوام و ملل و نژادها سابقه دارند و الزاما برای توهین و تحقیر و تبعیض استفاده نمیشوند. جک یا لطیفه، به علت ساختار بسیار پیچیده و فشردهاش، معمولا نیاز به پسزمینه دارد و این پسزمینه به راحتی با کلیشه (یا پروتوتایپ) تامین میشود. پسزمینهای که یه قزوینیه، یه رشتیه، یه اصفهانیه، یه آبادانیه، یه عربه ، یه ترکه و یه آدمی که میتواند از هر کجای دیگر باشد و هر شغلی داشته باشد، آن را تامین کند. و این متضمن هیچ واقعیتی مبنی بر احمق، بچهباز، بیغیرت، لافزن و شهوتران بودن آدمها نیست.
بزرگترین طنزنویس زبان فارسی، عبید زاکانی اهل قزوین بود و لطیفههای بسیار در مورد قزوینیان ساخت و نوشت. نه او را هیچ زمان در قزوین به این خاطر سرزنش کردند و نه امروز از آن کلیشه خبریست. قزوینیان را امروز طور دیگری در جکها تصویر میکنند که هرچند اخلاقی نیست اما به نظر میرسد مورد اعتراض قزوینیها هم نیست. شاید چند دهه بعد هم یه روز یه مشهدیه در جکها جولان بدهد. میتوان در مقام گوینده بیشتر محتاط و مودب بود و در مقام شنونده زیاد جدی نگرفت.
—————-
بازنشر از بیبیسی
خیلی عالی بود. کاملاً منطقی
با سلام .راستش ترک ها کم ظرفیت یا شایدهم خسته شده اند. فعلا” دور دور لرها و لک هاست وخودمان داریم برا خودمان میسازیم.هیچکس هم تعصب نداره حداقل روزی ده تا جوک لری برای من ارسال میکنند.باورکنید بعضی هاشان یکهفته مرا خندانده اند .درکل فکر میکنم ترکها زیاد سخت میگیرند.با اجازه
خیلی منتظر این مطلب بودم. ممنون.
البته از منظر یک فارس زبان ، شما درست گفته اید.
البته از منظر یک فارس زبان ، شما درست گفته اید.
من این را نوشتم و این پاسخ را گرفتم “دیدگاه تکراری شناسایی شد؛ شما پیش از این هم چنین چیزی گفته بودید” . ؟؟؟
بهتر بود کمکم یه خورده بیشتر تحقیق میکردید و دایرهی متون رو کمی گستردهتر میکردید پیش از آنکه بگید «در کتابهای تاریخ و ادبیات کلاسیک ایران به معنایی که امروزه بکار برده میشود وجود ندارد» و منکر اشارهای به «حماقت یا سادهدلی» ترکها در «غالب آثار ادبیات کلاسیک فارسی… پس از اشغال ایران توسط مغولان» بشید. برخلاف ادعای شما شهریار «نخستین کسی که اصطلاح اهانتآمیزی علیه ترکها (با مصداق امروزی) را رسما مکتوب» کرد نیست. این نقل قول از /مقالات شمس/ است:
«آن از خری خود گفتهاست که تبریزیان را خر گفتهاست. او چه دیدهاست؟ چیزی که ندیدهاست و خبر ندارد چگونه این سخن میگوید؟ آنجا کسانی بودهاند که من کمترین ایشانم…» (ص. ۶۴۱).
و البته میشه – ملانقطیوار – «تبریزیان» را ترک ندانست و به گزارههای شما بازگشت.
شمس دربارهی تبریزیان میگوید و نه ترکها.
نوادر راغب ، = نوادر راغب، 🙂
تجزیهی ایران… . = تجزیهی ایران…
یه عربه ، = یه عربه،
———–> ?! 🙁
نشانی فیسبوک ایشان
http://www.facebook.com/dooshvari
salamm.. aghaye farjami..:eee!mage inja hanoz hast?pas blogeton to blogfa chi? onam male shomas? aya baran dar dahan.. modati baste bud..ya filter shode bud..???mrc
عبدالله مستوفی استاندار آذربایجان در زمان رضاشاه سرشماری جمعیت تبریز را “خرشماری” مینامید. [ستاره، 3 آذر 1320، در “گذشته چراغ راه آینده است”، پژوهش گروهی: جامی، یکی از بازنشرهای بیشمار، این بار: انتشارات نیلوفر، تهران، چاپ دوم پاییز 1371، ص 262]
باسلام
جناب اقای فرجامی با تشکر از لحن نوازش گرانه حضرت عالی (که بعضی را عصبانی میکند) بعرض میرسانم که گروهی معتقدند حنجره بچه های ترک پس از بالغ شدن در اذربایجان بسختی قادر به ادای بعضی حروف مثل تهرانیها میباشند.لذا ماها برای پرهیز از تمسخر وتحقیر یا باید فارسی حرف نزنیم که نمیشود و یا دنبال زمینه سازی برای وضعی باشیم که مجبور به فارسی حرف زدن نشویم.راه حل دیگری بذهن زنگ زده من نمیرسد.احساس تحقیر شدن در نوجوانی و جوانی کشنده است.
سپاس. البته در تمام جهان ميان ترك و آذرى تفاوت قايل مى شوند جز ايران. ترك زبانى (turcophonie) ديگر است.