معمولا اوقاتی که از لحاظ روحی و روانی میزان نیستم یک بیماری جسمی شدید هم به سراغم می آید که چیزی کم و کسر نباشد! در مجموع می‌توانم روزهای گذشته را اینطور توصیف کنم.

نمی‌دانم آنفولانزایی که گرفتم خوکی بود یا نه ولی هر چه که بود خیلی سخت و عجیب بود. بعضی وقت‌ها جدی‌جدی فکر می‌کردم که دارم می‌میمیرم. الان هم حسابی کوفته و خسته‌ام.

جالب اینجاست که در تمام این مدت یک نفر هم حالم را نپرسید. البته اگر نخواهم دروغ بگویم بجز حمید خوش‌کردار که به طور اتوماتیک هر هفته یا ده روز یک بار تماس می‌گیرد و احوالی می‌پرسد. البته حمید دامپزشک است که این هیچ ربطی به موضوع بحث ندارد.

می‌گویند ویتگنشتاین به یکی از شاگردان یا همکارانش که در توصیف بدحالی‌اش گفته بود "حالم مثل سگی‌ست که زیر ماشین رفته باشد" گیر داده بود که مگر تو می‌دانی سگی که ماشین زیرش گرفته چه حالی دارد که درباره آن حرف می‌زنی؟

گوش ویتگنشتاین کر می‌خواهم بگویم حالی دارم که انگار ساعت‌ها در مخلوط‌کنی برقی گیر کرده باشم.

0 Points


10 thoughts on “مخلوط‌کن”

  1. بهتر است توی مخلوط کن برقی گیر کنی اما جای دیگه گیر نکنی.
    آنفولانزا برطرف میشه، خوکی باشه یا غیرخوکی. اما درد بعضی چیزها برطرف نمیشه.

  2. وفا says:

    امیدوارم به زودی از توی مخلوط کن در بیاید و حالتون خوب خوب بشه .

  3. ناهيد says:

    توكل به خدا، انشاء الله خيلي زود خوب مي شي.

  4. حنيف says:

    از خوانندگان هميشگي شما هستم. اميدوارم هميشه سلامت باشيد و بيشتر بنويسيد

  5. آرش مشهدی says:

    یکی از علما گفته کسی که آنفلونزای خوکی داره نجسه! شرمنده محمود جان من از ایشان پیروی می کنم دوروبره ما پیدات نشه که مجبور میشم تو آب کُر بشورمت!!!

  6. فاضل ترکمن says:

    آخی! خدا شفا بده الهی! بعدشم بی‌مرامی خودتو پای ديگران نذار من صد بار آن که بودی اومدم حالتو پرسيدم!

  7. شراگيم says:

    اين خانوم شين اتفاقا چند روز پيشا داشت سراغ تو رو از من ميگرفت…منم الکی گفتم خوبه…روم نشد بگم الان دو سه ماهی هست ازش بی خبرم…!
    تقصير تو هم هست…وقتی وبلاگ داری در حال موت هم باشی همه انتظار دارن که بيای بنويسی که دقیقا کی قراره تموم کنی…وقتی توی وبلاگ خبری نيست معنيش اينه که همه چيز رو به راهه و صاب وبلاگم چسبيده به کار و زندگی و زن و بچه و حوصله رفيق بازی و رفت و اومد و تعارف تشريفاتو هم نداره…صبح میره سر کار و شبم میاد خونه دست زن و بچه ش رو میگیره میره فرحزاد…
    خب ببدیهیه که همه ميگن بذار تو خودش/خودشون باشه/باشن…!

  8. 30 says:

    آقا، ما هم حال شما را مىپرسیم. فقط شما نمىفهمید!
    از شما چه پنهان، من هم حال بدی دارم. اما از نوعی که انگار توی ماشین لباسشویی انداخته باشندم!
    حالا همه چیز به کنار، کاش این کمک فنرهای این لباسشویی را عوض کرده بودند، که صدایش این قدر اعصاب آدم را خرد نکند!!

  9. سلام
    بلات بخوره تو سر دشمنت
    انگار هر چی موجز مينويسی مزه ش بيشتره

  10. مينو says:

    سلام
    ما جويای احوال بوديم! به عرض نرسوندن؟

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *