چند روز پیش، دوستی برایم کتاب “ماشاالله خان در دربار هارون الرشید” را آورد. قطعا اگر اسم ایرج پزشکزاد به عنوان نویسنده کتاب نبود، خواندن کتابی با طرح جلد آنچنانی و اسم اینچنینی از من عهده من یکی خارج بود! اما خواندن اثری از خالق “دایی جان ناپلئون” برای من که حوزه طنز برام جدیه (این “جدی بودن طنز” هم از اون اصطلاح هاست!) تقریبا واجب محسوب میشه.
این داستان بلند اولین بار به صورت پاورقی در دهه 30 در یکی از جراید منتشر و بعد از اون بارها و بارها تجدید چاپ شده. ماجرا داستان ماشاالله خان، دربان بانکه که خیلی شیفته تاریخ و به خصوص دوران هارون الرشیده و بالاخره توسط یک مرتاض هندی به اون دوران فرستاده میشه… .
داستان در مجموع از حد متوسط بالاتر نمی یاد و متاسفانه انتهای آبکی و باسمه ای داره هر چند که در بعضی جاها به راحتی می تونه یک لایه عمیقتر و تامل برانگیزتر داشته باشه (به خصوص اونجا که ماشالله خان به خاطر وخامت وضعیت شخصیش، تا مرز جاسوسی علیه جعفر برمکی – که خیلی دوستش داره- پیش میره) ولی متاسفانه پزشکزاد این موقعیت ها رو به راحتی رها کرده .
با این حال “ماشاالله خان…” عجیب توانایی به تصویر درآمدن رو داره و همونطور که خود پزشکزاد هم اشاره کرده، مناسب فیلمنامه است. با دستکاری و اصلاح بعضی از صحنه های منافی عفت (البته از نظر آقایان!) همین الان هم “ماشاالله…” به راحتی می تونه دستمایه یک فیلم کمدی درجه یک فارسی باشه، اون هم در شرایطی که اکثر فیلمسازان ما از کمبود فیلمنامه های خوب – به خصوص در عرصه طنز- نالان هستند.
Recent Comments