مادرجان سلام
مثل همیشه دستبوس هستم و این روز فرخنده و مبارک را خدمت شما تبریک عرض میکنم. چند بار خواستم تماس بگیرم که میسر نشد. همانطور که میدانید خانهی ما میدان فاطمیست و چند روزیست که تلفنهایمان قطع است. پیامک هم که در کل کشور از روز جمله قطع است والا خدمت شما و زنداداشها و سایرین حتما پیامک میفرستادم.
اگر از احوالات حقیر جویا باشید ملالی نیست جز دوری شما و آقاجان. سهراب هم خوب و دستبوس است. فقط دیروز یک مقداری سرفه میکرد و چشمهایش قرمز شده بود که الحمدلله رفع شد. مادرش میگوید چون کودکستانش کنار خیابان ولی عصر است به خاطر گاز اشکآور اینطوری شده ولی من گمان میکنم از حساسیت بهاری باشد. به هر حال الان دارد استراحت میکند و حالش بهتر است. از فردا هم انشالله میفرستیمش کودکستان که از هم کلاسیهایش عقب نماند؛ و بتواند شعرهای مذهبی و احادیث و آیههای اخلاقی قرآنی، که به جای تئاتر و موسیقی یادشان میدهند را پابهپای سایرین یاد بگیرد.
پریسا هم بد نیست. دیروز میخواست برود دکترش که بیمارستان آریاست اما گفتند نیاید که خیابان ها شلوغ است. حالا جالب اینجاست که مریم (دختر حسن آقا) هم برای باباش میخواست با پریسا برود پیش دکتر متحدی. طفلک حسن آقا خیلی از عمل جراحی ضعیف شده بود مریم هم یک کار بدی کرده که روز جمعه ورداشته آن بنده خدا را با همان حال نزارش برده پای صندوق که رای بدهد. البته قبلش من رفتم توی آن دبستان گفتم صندوق سیار بیاورید اما گفتند نمیشود و نمی توانیم صندوق بفرستیم. مریم هم که از صبح سایتشان را توقیف کرده بودند و بیکار بوده برداشته آن بینوا را شال و کلاه کرده و بجای اینکه صندوق سیار را ببرند جای بیمار، بیمار سیار را برده پای صندوق!
به هر حال روزگارمان بدنیست. در مورد من هم زیاد نگران نباشید خیلی با احتیاط عمل میکنم. فقط عیبش این است که این خانهی ما دو کوچه با وزارت کشور فاصله دارد و دیروز مجبور شدم چیزی حدود دو ساعت پیادهروی کنم تا بتوانم از کوچه پس کوچهها یک طوری بروم که سالم برسم خانه. اولش از خیابان فلسطین رفتم که آنجا یک عدهای داشتند شعار می دادند و سطل آشغالها را آتش زده بودند. اینها به پلیسها سنگ میزدند و من ایستادم نصیحتشان کردم که این کار درست نیست و بگذارند من و امثال من رد شویم برویم دنبال کار و زندگیمان. اما بعد پلیسها هم شروع به سنگپرانی متقابل کردند. البته سنگ که چه عرض کنم بیشتر پاره آجر بود که به سمت جمعیت بی حفاظ و بی کلاه می آمد… این بود که این مسیر را بیخیال شدم و رفتم توی خیابان ولیعصر. آنجا هم بساط شعار برپا بود. می خواستم بایستم تماشا که یادم افتاد قسم دادهاید که به سهراب رحم کنم و قاطی این ماجراها نشوم. آمدم از خیابان رد بشوم که چند نفر آدم معمولی مثل خودم که البته ریش و باتوم اضافه داشتند گفتند نمیشود. من هم گفتم می خواهم بروم خانهمان که گفتند اگر یک کلام دیگر حرف بزنی "سرت را میکنیم توی جوب". بناچار رفتم توی خیابان تخت طاووس؛ همان که پایینتر از خانهی مرحوم داییجان سید حسین بود. خدمتتان عرض کنم که اسم این خیابان سالهاست که شده خیابان شهید مطهری که نویسنده کتاب داستان راستان بود که آقاجان در بچگی برایم خریده بود و یک بار هم در دوران دانشجویی توی آشپزخانه خدمتتان عرض کردم که ایشان معتقد بوده که حتی برای تدریس مارکسیسم باید از استاتید مارکسیست استفاده کرد و بعد برایتان توضیح دادم که مارکسیست یعنی کافر و شما هم گفتید عجب! و حواستان پرت شد و روغن پرید روی دستتان.
توی خیابان ایشان یک اتوبوس آتش داده بودند. خیلی منظرهی وحشتناکی بود. همنیجوری داشتم فکر می کردم چطوری بروم خانه که یک سرباز زرهپوشی که سه برابر مجید هیکل داشت ما را هل داد توی کوچهای که یک عده جوان میخواستند یک ماشین را آتش بزنند. فوری دویدم جلو و شیشه بنزین را از دستشان گرفتم اما نزدیک بود پاره آجری را که یک افسر پلیس به سمت مردم پرت کرد بخورد توی کتفم. الحمدلله و از دعای خیر شما که نخورد. بعد بناچار با جمعیت فرار کردیم به سمت بالا و نمیدانم چطور شد که از خیابان قائم مقام سردرآوردیم که یک دفعه یک چیزی سفیرکشان از بالای سرم خورد به دیوار. گاز اشکآور بود. عطسه و سرفهام گرفت اما خیلی طول نکشید. شاید به خاطر دود غلیط لاستیک ها و سطلهای آشغال بود یا به خاطر یک لیوان آبی که یکی از ساکنین آنجا بهم داد. به هر حال رفتیم توی عباس آباد که اسمش بعد از انقلاب شده شهید بهشتی و پسرش برای موسوی کار میکرد. نمیدانم او را هم گرفتهاند یا نه ولی به هر حال مهم این بود که از دعای خیر شما آنجا را هم رد کردم و آمدم توی خیابان ولی عصر. آنجا هم دست کمی از بقیه جاها نداشت. جز اینکه موتور یک پلیس را آتش زدند و وقتی باکش منفجر شد نزدیک بود دامن ما را هم بگیرد که با هم دعاهای شما کارساز شد…
مصدع اوقاتتان نشوم. به هر حال که با مصائب فراوان رسیدم خانه و حوالی ساعت نه با سردرد خوابیدم. شکر خدا که همه چیز قطع بود و آرامش نسبی برقرار اما تا صبح هی خواب می دیدم یک عده ژانگولر باز که به جای هولا هوپ توی کمرشان طناب دار میچرخانند دارند فریاد میزنند که البته خواب بی ربط و تعبیری بود. اما صبح پریسا گفت شاید به خاطر این بوده که واقعا یک عده موتور سوار هی بوق و داد می زدهاند "حزب الله… ماشالله" و نگذاشتهاند او و سهراب بخوابند.
ما در مجموع خوب هستیم. امیدوارم شما و آقاجان و داداشها و خانمها و بچههایشان هم خوب و خوش و خرم باشید. خصوصا این روز فرخنده را تبریک عرض میکنم و امیدوارم سالهای سال زیر سایه شما باشیم. ما را از دعای خیرتان محروم نفرمایید که اخیرا خیلی لازم میآید.
ای نامه که میروی به سویش از جانب من ببوس رویش
فرزند کوچک شما
محمود
روش نوین ارسال پیامک در شرایط موجود
http://www.tahieh.net/index.phtml?tsk=read&id=782
جای شکرش باقيست که در مجموع خوب هستيد راهی جز ادامه دادن نيست
سبز بمانيد
دوستان،
اگر امروز از پا بنشینیم الف نون رئیس جمهور مادام العمر ما خواهد بود. امروز یکشنبه ۲۴ خرداد از ساعت ۵ بعد از ظهر همه در میدان آزادی در اعتراض به این انتخابات تقلبی تجمع میکنیم. امروز با رنگ سبز بیرون بیایید. به همه اطلاع رسانی کنید.
دوستان عزیز،
آقای موسوی شدیدا تحت نظر هستند و کاملا کنترل میشن که کاری نکنن در رهبری مردم. اما به شدت به دنبال باطل اعلام شدن انتخابات هستند و اگر ما مردم که بهشون ری دادیم پشتشون باشیم قطعا موفق میشن. انقدر نگید چرا موسوی کاری نمیکنه. کودتا با این ابعاد وحشتناک انجام شده شما فکر میکنید ایشون رو آزاد گذاشتن که هر کاری کنه؟ الان این ما هستیم که باید در خیابونها اعتراض خودمون رو اعلام کنیم. امروز همه با لباس سبز به خیابونها بریم. در هر شهری که زندگی میکنید به همه اینو اطلاع بدید و توی خونهها نمونید.
بیانیه جدید میرحسین وسوی خطاب به مردم (میرحسین موسوی تریبونی نداره لطفا بیانیه رو برای همه بفرستید):
http://www.entekhabnews.us/portal/index.php?news=6327
هموطنان عزیز
از سراسر کشور اخبار بسیاری در مورد وقوع اعتراض نسبت به نتایج اعلام شده برای انتخابات اخیر به اینجانب میرسد.
اطمینان دارم که این واکنشها نه به خاطر شخص من ، بلکه از سر نگرانی نسبت به روش جدیدی از زندگی سیاسی است که دارد بر کشور ما تحمیل میشود.
اقداماتی که در طی این چند روز شاهد آن بودهایم تاکنون در جمهوری اسلامی سابقه نداشته است.
اگر مردم با اضطراب تحولات فعلی را دنبال میکنند به خاطر نگرانی شدیدی است که نسبت به در خطر قرار گرفتن دستاوردهای عظیم انقلاب خود دارند.
ما به عنوان کسانی که به نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن پایبندیم اصل ولایت فقيه را یکی از ارکان این نظام میدانیم و حرکت سیاسی را در چارچوبهای قانونی دنبال میکنیم.
امیدوارم روند آتی حوادث نادرست بودن این برداشت را نشان دهددر عین حال هشدار میدهیم که در این کشور هیچ یک از کسانی که به انقلاب اسلامی علاقه دارند چنین روندی را نخواهند پذیرفت این چیزی است که خون صدها هزار شهید ما را به مسوولیت پذیری در قبال آن فرا میخواند.
مردم عزیز
اینجانب امروز طی نامهای تقاضای خودرا مبنی بر ابطال نتایج انتخابات اخیر به شورای نگهبان ارایه کردم و این کار را تنها راه حل برای بازگشت اعتماد عمومی و حمایت مردم از دولت میدانم.
توصیه موکد و مجدد این خدمتگزار شما آن است که به صورت مسالمت آمیز و با رعایت اصل عدم برخورد مخالفتهای مدنی و قانونی خود را در سراسر کشور ادامه دهید.
ما از مسوولان درخواست کردهایم که مجوز برگزاری یک راهپیمایی بزرگ در تمامی شهرهای کشوربه ما داده شود تا در طی آن مردم فرصتی برای نمایش مخالفت خود با شیوه برگزاری انتخابات و نتایج آن پیدا کنند. موافقت مسولان با این امر میتواند بهترین راه حل برای مهار هیجانات فعلی باشد.
از رنگ سبز که نماد معنویت و آزادی و عقلانیت دینی و مداراست و شعار الله اکبر که حاکی از ریشههای انقلابی ماست دست بر نداریم. این رنگ و شعاری است که همچنان وحدت بخش صفوف ملت ما و بهترین وسیله ارتباط دلها و خواستههای ما با هم خواهد بود.
متاسفانه تلاش گستردهای برای قطع تمامی امکاناتی ارتباطی ما با هم صورت میگیرد و به این نکته توجه نمیشود که قطع این مجاری تنها منجر به آن خواهد شد که واکنشهای موجود از شکلی هدفمند و مهار شده تغییر ماهیت پیدا کند و خدای ناکرده به حرکات کور تبدیل شود.
اطمینان دارم که خلاقیت شما راه حلهای ارتباطی جدید و موثری را پایه ریزی خواهد کرد تا بتوانیم از اقدامات خود نتایجی مفید به حال کشور و نظام و انقلاب بگیریم.
به عنوان یک علاقمند به نیروی انتظامی توصیه میکنم از برخورد خشن با حرکتهای خودجوش مردم خودداری کند و اجازه ندهد که اعتماد مردم نسبت به این نهاد ارزشمند خدشه دار شود.
این مردم برای احقاق حقوق خود و حقوق شما در صحنه حاضر شدهاند و برادران و خواهران شما هستند. قدرت نیروهای نظامی و انتظامی کشور ما همواره در وحدت آنها با مردم بوده است و درآینده نیز چنین خواهد بود.
دیروز شوکه شده بودم.. ولی امروز وقتی مصاحبه مخملباف تو روزآنلاین رو خوندم دیگه ناامید شدم… تنها کاری که میشه کرد مرثیه خوانی برای دموکراسی از دست رفته و آماده شدن برای دوران استبدادیه که امیدوارم صغیر باشه…
in neveshteh bi nazir bood, bi nazir.
زنده باشی. متن زیبا و گیرا و گزندهایست.
بابا کی می خواهيد از توهم بياييد بيرون. خود خاتمی هم گفته موسوی رای نمياورد.
آقای موسوی می دانیم که سخت است آدم در هفتادسالگی بازیچه خاتمی شود فکر کند همه در عطش آمدن او می سوزند. اما این توهمات در هفتاد سالگی طبیعی است خیلی خودتان را ناراحت نکنید برگردید نقاشیتان را بکشید آن هم پرتره ای از خاتمی ….
امروز ساعت ۱۶ تا ۱۸ انقلاب-ازادی
شب ۲۱ تا ۲۳ الاه اکبر
تلخ ترين متن دلنشين روزهای اخير را نوشتی!