من گه گاهی با فرم های خاص وبلاگی بازی می کنم. یعنی از آنها در خدمت موقعیت و یا سوژه یابی برای طنز استفاده می کنم. اون یادداشتی هم که درباره کامنت نوشتم از همین دست بود. یک شوخی بود با جریان کامنت و کامنت خواهی و یک جور طعنه به کامنت های پشمکی که فکر می کنم بامزه شده بود. علاوه بر این یک جور طنزِ باز بود (open humour اصطلاح من درآوردی است!)که همه می توانستند در آن شرکت کنند. اتفاقا بعضی از دوستان موضوع را فهمیدند و کامنت های بامزه ای هم گذاشتند بطوریکه الان تشخیص کامنتهایی که خودم برای خودم نوشتم با بعضی از کامنتهایی که دوستان گذاشتند برایم مشکل شده!
گفتم یادآوری کنم که برادران و خواهران وبلاگستانی (برادران و خواهران وبلاگستانی چیزیست تو مایه های برادران و خواهران ایمانی، منتها مجازی تر!) اینقدر دل داری ندهند. هرچند که خیلی ممنونم از دلسوزی و حسن نظر همگی. خصوصا خانم توحیدلو که انصافا ترکوند!
اونوقت من چی گفته بودم. خودم یادم نیست. شما یادتونه؟
اما یادمه اولای کامنت بازی اومدم. هنوز همچین طنز بازی شما باز نشده بود. 🙂
سلام/ جا داره که از خانواده محترم چاقوکش و آقای رجبی تشکر کنیم که در اون پست زحمتهای زیادی رو دوششون حمل کردن و اون نظرات رو اگه در جاهای دیگه صرف میشد به عنوان برترین وبلاگ در تکنوراتی شناخته میشد اما حیف حیف و دریغ از یک لینک دی دو تا نقطه
اسمایلی یادش بخیر چقدر نوستالژیک بود 🙂
ظاهرا اینجا باز قراره چاقو چاقوکشی راه بیافته 🙂