اگر تا تاریخ چهارده اردیبهشت هشتاد و نه به لینک زیر با عنوان «شب پرحادثه در شهرستان مهریز» مراجعه کرده باشید، پیام فوق را مشاهده کردهاید:
http://yazdfarda.com/news/22685.html
اما سیستم گوگل کش، نشان میدهد که گزارش قبلا یک بار منتشر شده است و حداقل نه نفر هم آن خبر را مطالعه کردهاند:
«در پیِ به قتل رسیدن یکی از شهروندان شهرستان مهریز به دست دو کارگر افغانی، آشوب و هول و هراس شهر را فراگرفت. به گزارش خبرنگارِ یزدفردا از مهریز ، چندی پیش یکی از رانندگان یک واحد تاکسی تلفنی در شهرستان مهریز، در پیِ یک تماس تلفنی در نیمه ی شب، به قصد جابجایی دو مسافر از محل کار خود خارج شده و دیگر مراجعه نمینماید. با پیگیریهای به عمل آمده مسافرین مزبور که دو کارگر افغانی بودهاند بازداشت شده و پس از بازجویی به قتل راننده که با هدف سرقت خودروی وی صورت گرفته است، اعتراف نموده و محل پنهان نمودن جسد آن مرحوم را افشاء مینمایند.
انتشار خبر قتلِ شهروند یادشده به دست دو تن از افاغنه، خشم اهالی را برانگیخته و متأسفانه تنی چند از جوانترها که قادر به کنترل احساسات خود نبوده، با هدایت و سردستگی برخی از فرصت طلبان و فتنه جویان، شبانه و به صورتی …..، نسبت به ضرب و شتم افاغنه ی ساکن در این شهرستان و تخریب و غارت اموال آنها و به آتش کشیدن منازلِ ایشان اقدام مینمایند.
بنا به گزارش آتشنشانی شهرستان، در پیِ این حوادث، تاکنون بیش از ده مأموریت اطفاء حریق توسط این واحد صورت گرفته است که همگی مربوط به آتشسوزیهای منازل افاغنه بوده است که خسارات بسیاری را به این خانه ها وارد نموده است.
همچنین از اورژانس بیمارستان حضرت فاطمه الزهراء مهریز خبر میرسد که تاکنون قریب ده تن از آسیبدیدگان این حوادث که عمدتاً افغانی و یا مهاجرین بلوچ میباشند، در این مرکز پذیرش و بستری شدهاند. عمدهی جراحت ها ناشی از ضربات چاقو و چوب و آجر بوده است.
حوادث فوقالذکر، فضایی از رعب و وحشت را در میان افاغنه و دیگر مهاجرین مقیم در شهرستان مهریز ایجاد نموده است به گونهای که اکثریت ایشان با برجای نهادن اموال خود، ……….. و شهرستان مهریز را ترک نمودهاند.
این حوادث در حالی اتفاق میافتد که دو افغانیِ جنایتکار به هیچ عنوان در این شهرستان ساکن نبودهاند و عموم کسانی که مورد هجوم آشوبگران قرار گرفتهاند افراد زحمتکش و بیآزاری بوده که سالیان متمادی با خانوادههای خود بدون ایجاد مشکل و دردسر در شهرستان مهریز سکونت داشتهاند. جالب اینجاست که بسیاری از افرادی که مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند از هموطنان بلوچ بوده اند! خواستهی اصلی آشوبگران اخراج دسته جمعی افاغنه و دیگر مهاجرین از شهرستان مهریز است»
من این گزارش را بی هیچ پیرایشی آوردم. حتا نقطه چین ها هم مربوط به خبر اصلی است. خواننده زیرکی که از احتیاطهای یک سایت خبرگزاری رسمی در ایران آگاه باشد، و همینطور از عادتهای متعصبانه و کورِ رخنه کرده در ناخودآگاه ما ایرانیان شناخت داشته باشد، حدیثی مفصل از گزارش مجمل فوق خوانده است.
این حدیث را می توان با مرور تظاهرات ۱۲ اردیبهشت در کابل، تفصیل بیشتری بخشید. تظاهراتی ضد حکومت ایران که به گفتهی نجیبالله کابلی، عضو پارلمان افغانستان و از برگزار کنندگان تظاهرات، با هدف توقف اعدام مهاجران افغان و نیز توقف به آتش کشیدن خانههای این مهاجران در ایران برگزار شده است. کابلی معتقد است: «ایرانیها در شهرستان مهریز در یزد مرتکب جنایت جنگی شدهاند و قتل عام کردهاند». به گفتهی او، در ایران افغانها را میکشند و یا خانههایشان را به آتش میکشند. (1)
گزارشی ابتدای مقاله از خبرگزاری یزدفردا به صورتی فرافکنانه از هدایت و سردستگی برخی از فرصت طلبان و فتنه جویان خبر میداد. چون مدتی است کلماتی نظیر فتنهگر، اغتشاشگر و سرخود معنای خود را از دست دادهاند، یک سرنخ هم غنیمت است. شاید بتوان به عنوان یک مثالِ بزرگنمایی شده، معرفی کردن یک قتل به طمع دزی به منزله ی یک نبرد قومی عقیدتی را مصداق فتنه جویی دانست:
«كسي كه در كشور اسلامي ايران به جان يك جوان شيعه علي جسارت كرده و او را به فجيعترين شكل ممكن به قتل رسانده است بايد قصاص شود. شما اگر جان و مال و ناموس خود را ميخواهيد و ميخواهيد در كشور خود در امان باشيد بايد در اعدام قاتلهايي همچون جانيان كه در مهريز دست به جنايت زدند، وارد شويد و از دستگاه قضايي اين مسئله را درخواست كنيد. من … خواستار قصاص قاتلان هستم زيرا اگر شيعهكشي در اين شهر باب شود، فرداروز به سراغ ما و شما نيز ميآيد.»
این نقل قول هم ویرایش نشده است، منوط به این که به جای نقطه چین این کلمات را بگذارید: « به عنوان امام جمعه مردم مهريز». سیاست پیشه گانی کم حوصله ای که مایلند فاجعه انسانی رخ داده را به یک بحث تئوریک در باب حکومت دینی تقلیل دهند، بهتر است همین ایستگاه پیاده شوند چرا که مابقی مسیر به مقصد یک درک اجتماعی از رفتار جمعی خودمان است نه نقد سیاست ورزی دیگری، آن هم یک روحانی نامحبوب در شهرش.
آن چه امام جمعه مهریز گفته است صرفا تجسد کلامی خشم مردم است. غیر از این میگفت هم نمیتوانست جلو فاجعه را بگیرد. همانطور که فرماندار مهریز رنج بیهوده برد و سعی بیفایده کرد. فرماندار مهریز در مراسم ختم مقتول از حضار و مردم شهرستان خواستار حفظ آرامش و خویشتن داری پرهیز از هر گونه حرکتی شد که عواقب قانونی و اجتماعی به دنبال داشته باشد. اگر به منبع این خبر در لینک مقابل رجوع کنید (http://www.yazdfarda.com/news/22672.html) می توانید تنها کامنت (تا این تاریخ) را هم چنین بخوانید: «از کدوم قانون حرف می زنید بیگانگان بیان تو کشورت از امکانات کشورت شهرت استفاده کنند بعد هم قتل کنند و ما سکوت کنیم؟» جالب نامی است که نویسنده این کامنت برای خود انتخاب کرده: «شهروند».
طبعا جایی که شهروندش شکیبایی یک «سکوت» تا حل قانونی مساله را ندارد، جورش را باید فعالان حقوق بشری و جریان های دموکراسی خواه و روشنفکران و جنبش های مدنی و اصحاب رسانه و ارباب جراید بکشند. «سکوت» خبری حاکم بر چنین فاجعهای چنان است که حتا رسانههای مجازی افغانی نیز جز یک گزارش ناقص کلامی نگفتهاند (2). در این گزارش آمده است که در پی قتل یک ایرانی به دست تبعه افغانی:
«پولیس و نیروهای انتظامی ایران به خانه های افغانان مهاجر داخل شده، اموال ایشان را تاراج و به اذیت، آزار و توهین آنها پرداختهاند. گفته میشود که حتی بعضی افغانها را به آتش نیز کشیدهاند… عساکر ایرانی به خانههای مهاجرین افغان… یورش برده به چپاول، آزار و اذیت، لت و کوب و حتی سوختاندن افغانها آغاز کردند. که در اثر این حملات ده ها تن کشته و زخمی شده اند».
نگران بودم که طولانی بودن گزارش و لحن سرد آن باعث شود خواننده را نیمه راه از خواندن منصرف کند اما مخاطب این نوشته یک خواننده دمدمی مزاج نیست. می پذیرد که حادثه آنقدر تراژیک است که هرگونه شاعرانگی و مرثیهخوانی، حقیر و بیشرمانه به نظر میآید. تراژیکتر اما بیتوجهی آگاهانهی ماست. بلاگرها و گودربازها و فیسبوکنوردانی که در آوار پستان لرزه گیر افتادهایم با شیر کردن گزافهگویی ها و سوتیسراییهای رییس دولت راه به جایی نمیبریم. نشانهی نقد را به خودمان و جامعهمان که بگیریم میبینیم که او هم گل همین باغ است. جایی که نیروی انتظامیاش به لت و کوب مشغول باشد و شهروندش کار نیروی انتظامی را به دوش بکشد، و رسانهاش سکوت شهروندش را جبران نماید، و روحانیاش درغیاب رسانه به خبرسازی و تهییج بپردازد، طبیعی است که رییس دولتش هم هالهای روحانی گرد خویش ببیند.
میخواهم در انتها به سیاق نوشتههای کتابهای ادعیه و ایمیلهای فوروادری از شما درخواست کنم در نشر این خبر دردناک همت ورزید. قول نمیدهم که اگر به ده نفر بفرستید، خبر خوشحال کنندهای دریافت نمایید یا از دام فاجعهای شوم رها شوید. خوشبین نیستم که نظام اجتماعی بیماری شفا یابد یا حتا متجاوزی مجازات گردد. اما احتمال می دهم که جایی بذر امیدی در دل غمدیدهای کاشته شود. امید؛ حتا احتمالاش هم مغتنم است.
1- http://www.dw-world.de/dw/article/0,,5530008,00.html
2- http://da.azadiradio.org/content/article/2025738.html
———–
به نقل از مفیستو