یکی از سوالهایی که مکرر از من پرسیده شده: “ف م سخن خودتی دیگه؟”. وقتی هم که پاسخ منفی داده ام لابد پرسنده با خودش استدلال کرده “خب خنگ خدا، پس انتظار داشتی چی جوابتو بده؟ بره با هزار زحمت با اسم مستعار بنویسه بعد بیاد بهت بگه آره خودمم؟!” حرف حساب لابد.
این سوال وقتی در ایران بودم برایم نگران کننده بود، بعید نبود به پرونده من که به اندازه کافی چوبخطم پر بود چوب خط ف م سخن – که هر چند مودبانه و ملایم، اما شفاف و عمیق به نقد نظام میپرداخت- هم اضافه شود و در دردسری بیفتم که بیرون آمدن ازش کار حضرت فیل (علیه و خرطومه السلام) باشد. خوشبختانه در چند باری که “برای پارهای توضیحات” به وزارت اطلاعات احضار شدم این یکی جزو اتهامات نبود، آنهم اتهاماتی که از همکاری با رادیوی بیگا/زمانه را شامل میشد تا لینک دادن به فلان مطلب در وبلاگم. یک بار آخرش تسلیم کنجکاویام شدم و از طرف پرسیدم در لای این چند صد برگهای که جلویش گذاشته و هربار یکی را میکشد بیرون و بخش هایلایت شده را میخواند، “ف م سخن” بودن جزو اتهامات نیست؟! گفت بعد از سالها اینکاره بودن قلم آدمها را میتواند تشخیص بدهد و هیچ شکی ندارد که ما دو نفریم. از معدود تخصصهای مفیدی که بد نبود دیگران هم میداشتند.
از وقتی از ایران خارج شدهام و به تعبیر بعضی از دوستان “به سیم آخر زدهام” (که البته نزدهام، فقط از فضای آزادتر و امنیت – اندکی- بیشتر استفاده میکنم تا حرفم را صریحتر بزنم) چندان نگران اشتباه شدن با ف م سخن نبودهام؛ به جایش این موضوع توجهم را بیشتر از پیش جلب کرده. یعنی روی او و قلمش حساستر و دقیقتر شدهام و کنجکاوتر. و حاصل این دقتهای بیشتر تحسین بیشتر برای آدمیست که متعهد است به نوشتن، تمیز نوشتن، و انسانی و اخلاقی نوشتن.
او حالا برایم بیشتر شبیه خوشنویسی است که هر چند به خوشنویسی به چشم یک هنر نگاه میکند اما هرگز در آن غرق نمیشود. با کلمات بازی نمیکند. تفریحی نیست برایش این کار در این زمان و مکان، هر چند در شرایطی دیگر شاید در هنرش برای هنر فرو میرفت. اما حالا کارش شبهاست، روی دیوارهای شهر. شهری چون بهشت!
به نظرم ف م سخن، این پرپشتکار کم ادعا که از معدود – بسیار معدود- مستعار نویسانیست که نه برای فرار از مسئولیت اخلاقی بلکه برای عمل هر چه بیشتر به مسئولیت اخلاقی با نام مستعار و به صورت حرفهای سالهاست که مینویسد، و چه پخته هم مینویسد، اعتبار قلم است در دنیای مجازی. اعتباری که با تعهد به ارزشهای جهانشمول حقوق بشر و دموکراسی، همان ارزشهایی که تقریبا همیشه نوشتههای او حول آنها چرخیده، گره خورده. به سهم خودم از او سپاسگزارم و امیدوارم همچنان بنویسد.
دوست ندارم با کسی اشتباه گرفته شوم اما پنهان نمیکنم اگر قرار باشد با کسی اشتباه شوم آن کس ف م سخن باشد. با تاسی از دورانطلای راحل میتوان گفت ف م سخن نیستم اما ف م سخن را دوست دارم. ارادتمند آنهایی هستم که متین و آرام و نجیب و باسواد و با فرهنگاند اما بر عکس سکهی رایج روزگار، این خصوصیات را نه با تئوریزه کردن جبن و نان به نرخ روزخوری و به نرخ روز ایدهپردازی کردن اشتباه میگیرند و نه میگذارند از نوشته ها و گفتهها و کردارشان کسی به این وهم بیفتد. همانها که نه جنگطلبند و نه از دینداران نفرت دارند و نه اعراب را تحقیر میکنند… اما زیر بار عدم خشونت به هر قیمتی، و لاس زدن با مومنان و فراموش کردن آنچه گذشت و میرود، نمیروند…
این یادداشت را فقط برای ادای احترام به این دوست نادیده مینویسم به بهانه تعطیلی کشکولش در گویانیوز. فقط خستهنباشید و دمتگرمی سرسری و دوستانهای حساب شود.
برای کسی که سالهای سال، بی هیچ نفعی، نه مادی و نه نامی، اندیشهاش را در صدها هزار کلمه ریخته و فروتنانه در اختیار ما گذاشته، مقالهای بلند و دقیق کمترین چیزیست که سزاوار نوشتن است. لطفهای شخصی و خصوصی، و به ویژه دلگرمیهای کارسازش که حسابی جداگانه دارد.
خوب بود…
شما یه کم واسه خودت نوشابه باز کن!. می دونی داداش، من تلاش شما واسه خندوندن رو دوس دارم. البت فقط تلاشتو. که قلم شما بسیار خنک و لوسه. خداییش اصلن استعداد طنز نداری فرجامی جان. آی طنزتم دیدیم، اون کتابتم دانلود کردیم… دقیق بگم خیلی کم استعدادی تو این کار.
مطمئن باش هرکی گفته تو ف م سخنی، سرکارت گذاشته. شما هیچ ربطی به ایشون نداری
تشکر از شما و همچنین جناب سخن. زیبا بود