تا روز سه شنبه سخت مشغول آمادهسازی دفاع از یک پروپوزال کیفی بودم. بعدش هم رفتیم کولالامپور برای چند روزی. در این ایام یکی از این سادیستهایی که سایتها را گروهی هک میکنند وبلاگ من را هم انگولک کرده . قبلا هم این کار را کرده بود: یک پست به زبان ناآشنایی مثل چِکی با چند لینک. البته دفعه قبل همزمان یک سایت دیگر را هم که تازه راه انداخته بودم کلا خواباند که موجب تلف شدن کلی وقت و هزینه و اعصاب شد. با مزه این بود که کامنت زیر، زیر همان یادداشت کذا آمد:
نمی دانم این فلسفه نوشتن به زبان های دیگر چیست ؟ این زبان بالای همین صفحه را که نمی دانم مال لهستان یا چک یا کدام کوفت و زهرماری است که اصلا هیچ نمی فهمم .آن یکی که به زبان انگلیسی نوشته بودی تقریبا …س شعر بود.کاش قبلا می دادی به یک آدم انگلیسی دان تا برایت راست و ریست کند. عقلت و سنت بالاتر از این حرف ها باید باشد.
با چنین خوانندهها و کامنتگذارهایی، باید آدمهایی خیلی خوشحال (خوانده میشود: الکیخوش) باشیم که پول به هاست و دومین میدهیم، ساعتها برای جفت و جور کردن همین چیدمان نه چندان حرفهای وقت میگذاریم، هر هفته چند یادداشت و لینک آپلود میکنیم و تنها عایداتی که داریم قطورتر شدن پروندهها و دریافت کامنتهایی از این دست است: پرت، طلبکارانه، عقل کل مابانه…
یک بار که به وزارت اطلاعات احضار شده بودم، طرف که اتفاقا آدم مودب و -ظاهرا آنطور که میگفت- بسیار علاقهمند به طنزنوشتههای سیاسی – مطبوعاتی من بود میگفت من هیچ اشکالی در نوشتههای شما در وبسایتها و روزنامههای داخلی و حتی خارجی ندیدهام اما در وبلاگت علیه نظام چیزهایی مینویسی که هر کس دیگری جای من مسئول پروندهات بود به خاطر آنها بازداشتت میکرد.
فکر کردم بلوف میزند. گفتم مثلا چه چیزهایی؟ از لای پوشه کلفتی که روی میزش بود پرینت یک شعر را درآورد. پرینت یک یادداشت. حتی پرینت یک لینک را.
حکایت برادران با خواننده های واقعی و پر و پا قرص فرق داره
از فتا که خبر دارین؟ قرار نیست خیلی تابلو بیان فحش بدن. به صورت نامحسوس آدمو ناامید می کنن.
آقا شما بنویس. خوش فکر ترین وبلاگ نویس فارسی هستی شما. بی خیال خوانندگان مشنگ گذری. من از زمانی که دبش گروهی بود و امید مهرگان و مراد فرهادپور دیگران مینوشتند دبش را می خونم.
خداقوت
من فکر کردم تریپ این مهاجرین قدیم ایرانی رو برداشتی و داری به زبان مالایایی ؟! می نویسی که گفتگوی تمدنها شده باشه!
آقا آن کامنت “فلسفه نوشتن …”رامن گذاشتم. شرمنده ام و می بخشید که اسباب ناراحتی شدم. قصدم توهین نبود. مدت هاست نوشته های شما را میخوانم بدون سوءنیتی. قلم شما را هم تحسین می کنم .راستش توی ذوقم خوردکه به جای به روز شدن به زبان دیگری نوشته شده است که من سر درنمی آورم. دیگر به عقلم نرسید که هک شده است.همه حرف ها از سر خیرخواهی بود نه چیز دیگر. فکر می کنم یک مقدار زیادتر از حد انصاف فحش خوردم. بگویید نوش جانم که …
جناب سلام. نمیدانم من را به یاد می آورید یا خیر. من عمادالدین قرشی هستم. طنز می نویسم. لینک آی طنزتان هستیم. در سمنان نشریه چنته را داریم. چند باری همدیگر از دور شما را دیدیم. برای شماره اردیبهشت ماه نشریه قصد داریم صفحه ای را به مینیمال اختصاص بدهیم. پرونده اصلی مان موضوع عشق است. تنی چند از دوستان مطلب دادند. بجاست اگر شما هم افتخار بدهید و به ما مطلبی بدهید
خواهشمندم هر چه سریعتر ما را مطلع بفرمایی.
به امید دیدارتان
عمادالدین قرشی
ایمیل بنده
seagh823@yahoo.com
وبلاگ
seagh.blogfa.com
فکر کنم کسی که این نظر را گذاشته بی شعور بوده شما این طور فکر نمی کنید.