عرفات مرد. زياد غمگين نيستم. خوشحال هم نيستم. همانطور كه وقتي حافظ اسد مرد. اين دو مرداني بودند كه به ما مربوط نبوده و نمي شوند. آنها گاندي نبودند، هر چند سياستمداراني بزرگ بودند. شايد سياستمداراني خبره و شايد شجاع هم بودند؛ اما گاندي نبودند. گاندي بزرگتر از هند و به بزرگي انسانيت پاك بدون خشونت بود. اهميت و بزرگي اش هم – براي ما، غير هندي و انگليسي ها- به خاطر مبارزه با استعمار انگليس و استقلال هند نبود. اگر به صرف اينها بود، او هم سياستمداري مشهور بود مثل عرفات. اما او به انسانيت، به صداقت و به عدم خشونت (اهيمسا) مي انديشيد و به همين خاطر براي ما كه بسيار بيشتر از هند و انگليس، اين مقولات انساني برايمان مهم است؛ گاندي مهم و فراتر از «يك سياستمدار با شهامت» بوده وهست. اما ابوعمار چنين نبود و به همين دليل است كه در آينده اي نه چندان دور –در گستره جهاني- فقط نامي از او باقي خواهد ماند فوقش در حد چه گوارا. نامي سرشار از شهامت و ماجراجويي خودخواهانه و ناسيوناليستي.
اگر از چيزي به نام «استقامت» صرفنظر كنيم، او نه تنها پرچمدار هيچ ارزش اخلاقياي نبود، بلكه دورويي ها و حق كشي هاي فراواني مرتكب شد كه از ديد تاريخنگاران بي طرف و تحليلگران منصف – آنگاه كه اين امواج احساساتي فرونشيند- بدور نخواهد ماند. او هماني بود كه مفتخرانه قباي ناسيناليسم عربي ناصر را به تن كرد و افكار ساده لوحانه ضد ايراني او را ترويج كرد و دقيقا به همين خاطر بود كه بناحق از «برادر صدام حسين» در جنگ او بر عليه ايران حمايت كرد. اما اينكه مي گويم عرفات به ما مربوط نيست، نه از اين جهت (موضع او در مقابل ايران) است؛ بلكه كلا افرادي چون عرفات، اسد و چرچيل همه و همه را چون منسوجي مي دانم كه هر روي آن نقشي و نگاري دارد.او دقيقا همچون همتاي سوري خود مزورانه با دوست و دشمن مي نشست و بر مي خواست و لبخند مي زد و در عين حال خنجرش را – به سود ملتش- در مشت مي فشرد. به همين خاطر هم بود كه اين اواخر، علي رغم نفوذ و محبوبيتي كه او همچنان در بين فلسطينيان داشت ديگر نه امريكايي ها رويش حساب مي كردند، نه اسرائيليها، نه اروپا و نه حتي اعراب.
با اين حال او براي مردم فلسطين بزرگ است و تنها مرز چنين قضاوتي و چنان ارادتي «فلسطيني بودن» است. او تمام كارهاي خوب و بدش را به خاطر فلسطين مرتكب مي شد و به خاطر فلسطين عواقب آنرا هم متحمل مي شد. گاندي به انسان و انسانيت مي انديشيد و براي آن مرارت ميكشيد پس اكنون در دل انسانها جاي دارد. عرفات فقط به فلسطين مي انديشيد و صرفا براي وطنش عمل مي كرد، پس جايگاهش در دل و روان آنهاست.
جايگاه ما كجاست؟
سلام.
قولی هست از بن گوریون که در باره فلسطینی ها میگوید: «پیرهای آنها می میرند و فرزندان آنها فراموش میکنند». عرفات نگذاشت که فلسطین فراموش شود. و اگر بدانیم که طرف مقابل فلسطینی ها چه کسانی هستند و این قوم دوست داشتنی با چه نیروی مخرب و وحشتناکی درافتاده است و خود را نباخته است و سرخود را بالا گرفته است (برعکس ایرانی های مزور که از ماتحت اروپایی ها می خورند و خود را زرتشتی معرفی میکنند)، وضعیت عرفات را بهتر درک میکنیم. می نویسید: اگر از چيزي به نام «استقامت» صرفنظر كنيم … این حرف شما کاملا بی معنی است. فلسطین مترادف مفهوم مقاومت است. لزوم مقایسه عرفات با گاندی هم به نظرم اساسی ندارد.
به نظر من ابو عمار ها در جهان کمند. و مقایسه او با گاندی قیاس مع الفارغ است. همان گونه که مقایسه استعمار با اشغال قیاس غلطی است. ابو عمار قطعاً تا ابد در ذهن هر انسان ازاده ای نقش خواهد بست. ( شاد باشید)
چند سال تفاوت سن، چقدر ديدگاهها را گونه گون می کند!
lose fat fast
hehe
never do this
ditto
mataranga
do I deserve ?
one of the best,dude