همهچیز را البته همگان دانند اما تا آنجا که من میدانم تحقیقات آکادمیک با موضوع طنز در ایران چندان جایگاه خوبی ندارد. تعداد -به نسبت- اندک پایاننامهها یا مقالات تحقیقی فارسی درباره طنز و همچنین کیفیت پایین آنها گواه این مدعاست. از میان محققین شاید رویا صدر از معدود کسانی (بلکه تنها کسی) باشد که “به طور مداوم” درباره طنز مقاله و کتابهایی مینویسد که میتوان صفت پژوهشی را دربارهی آنها به کار برد.
امکانات پژوهشی دانشگاهی که در آن درس میخوانم فرصتی فراهم کرد که برای مقالات انگلیسی زبان با موضوع طنز فارسی در میان ژورنالهای معتبر علوم انسانی موسساتی مثل راتلج، سیج، آکسفورد و امثال آنها جستجو کنم. متاسفانه تعداد آثار چاپ شده با این موضوع در ژورنالهای معتبر بسیار کمتر از حد انتظار است و تازه همانها هم که چاپ شدهاند ربطی به همدیگر ندارند. یعنی lمنطبق نیستند با سنت دانشگاهی که موضوع مقالات و تحقیقها با نگاهی به کارهای پژوهشگران قبلی انتخاب میشوند و با نقل چکیدهی پژوهشهای قبلی سعی میشود چند گام در همان مسیر به جلو برداشته شود، اینها کارهایی هستند بیشتر ذوقی و منفرد. (مثلا دو دانشجو بعضی از شمارههای گلآقا را با بعضی از شمارههای توفیق مقایسه کردند و نتایج حاصل را در قالب یک مقاله به چاپ رساندهاند.) در نتیجه به ندرت در مقالات بعدی پژوهشگران به عنوان منبع مورد استفاده قرار گرفتهاند یا منجر به جلو رفتن در یک مسیر روشن شده اند.
مشکلِ بزرگِ نداشتنِ یک روش درست در نقل منابع و فهرست کردن دقیق منابع در بخش منابع و مآخذ هم یکی دیگر از اشکالات رایج در این زمینه است که از ارزش بسیاری از کارهای پژوهشی در حوزهی طنز میکاهد و استفاده از آنها را برای پژوهشگران بعدی سخت میکند. گویا محققان ما بخش منابع و مآخذ را بخشی زاید یا زینتی میدانند.
دست کم در خاورمیانه، طنز فارسی قوی و استخواندار است. چه در دوران پیش از مدرنیته که ادیبان بسیاری دستی هم در هجو و مطایبه و هزل داشتند و چه پس از آن که سابقه ی طنز مطبوعاتی ما دست کم به صد سال میرسد. از گروه نخست، اگر از نادر نمونههایی مثل درخت آسوریک که به پیش از حملهی اعراب میرسد هم بگذریم، از طنز ظریف حافظ، هجو اجتماعی بینظیر عبید و هزلیات سعدی نمیتوان گذشت. و به اینها اضافه کنید انبوهی از شاعران و ادیبانی که یا هجو گفتهاند یا مطایبهها و لطیفههای دوران خود را جمع آوری کردهاند.
جریان طنز اجتماعی- مطبوعاتی ایران احتمالا نخستین بار تحت تاثیر طنز روسی و از طریق فارسیزبانانی که به منطقهی قفقاز رفتند پا گرفت. میرزا فتحعلی آخوندزاده (1812-1878) یکی از مهمترین و تاثیرگذارترینِ این افراد بود که پس از عهدنامهی ترکمانچای و جدا شدن بخشهای از ایران، توفیقی اجباری یافت که در فضای آزادتری رشد یابد و با ادبیات روس آشنا شود. هر چند که بیشتر آثار او غیرفارسی است اما اغلب ایران را مد نظر داشت، اشعاری فارسی در آثار و نمایشنامههایش وجود داشت و از همه مهمتر: برای ایران مینوشت. آثار او جریانی را در طنز انتقادی (یا انتقاد اجتماعی آمیخته به طنز) در ادبیات و روزنامهنگاری فارسی به وجود آورد که در دوران مشروطه به اوج رسید.
از آن هنگام به بعد به انبوهی از نامهای معتبر در زمینهی طنز (که آن زمان به این معنا به کار نمیرفت) برمی خوریم. چه شاعری مثل ایرج میرزا که هر چند با مشروطهخواهان نبود اما ماندگارترین هجویهها را سرود -و در شعرطنزآمیز، چه از حیث سهل و ممتنع سرودنش و چه از لحاظ وارد کردن الفاظ و مضامین نو در اشعار همچنان صاحب سبک و کمنظیر است- و چه ادیبی چون دهخدا که با تسلط کمنظیرش بر نظم و نثر فارسی از فولکلور ایرانی بهره گرفت و بهترین نقدهای سیاسی-اجتماعی را در دوران خود پدید آورد.
نشریات فکاهی هم در ایران تاریخی دراز دارند از شاهسون، طلوع، چهرهنما که عمدتا خارج از ایران چاپ میشدند گرفته تا نشریات که گه گاه در آنها به مناسبتی مطالب فکاهی چاپ میشده. چند سال قبل که به طور اتفاقی به دورههای مجلد روزنامه مجلس دست یافتم در بعضی از شمارههای آن مطالبی طنزآمیز دیدم. در مورد قدمت آنها باید اشاره کرد که انتشار این روزنامه با به توپ بستن مجلس توسط محمدعلی شاه متوقف شد.
این جریان تا امروز ادامه داشته است و هرچند که در بعضی دورهها مثل سلطنت رضاشاه یا دوران جنگ ایران و عراق با سانسور شدید دولتی، کم رونق شده اما هیچگاه متوقف نشده و نشریات طنز بسیاری چه به صورت مستقل و چه به صورت ضمیمه منتشر شدهاند. معروفترین آنها توفیق و گلآقا. به ویژه توفیق که نگاهی به هر یک از شمارههای دوران سوم آن (از سال 37 تا 50) نشان میدهد این نشریهی پیشرو و جریانساز چنان استاندارد کیفی بالایی داشته که با معیارهای امروز هم نو و خواندنی مینماید.
به اینها اضافه کنید حجم انبوهی از کتابهای طنزآمیز و نمایشهای رادیویی و صحنهای و فیلمها و سریالهای کمدی را. فقط در یک قلم، «سریال داییجان ناپلئون» که بر اساس رمانی بر همین نام ساخته و برای نخستین بار نزدیک به چهل سال پیش از تلویزیون ملی ایران پخش شد چنان به ادبیات سیاسی و اجتماعی ما راه یافته که بسیاری بدون آنکه حتی آن را ببینند از آن نقل قول میکنند. (آقای حسین توفیق یک بار گفت: در زنده بودن نشریهی توفیق همین بس که بسیاری از مردم کوچه و بازار چنان از توفیق حرف میزنند و بعضا داستانهایی خیالی را به آن نسبت میدهند که گویی توفیق را دیده و خواندهاند در حالی که عمر بیشتر آنها به دیدن و خواندن توفیق نمیرسد و هیچ شمارهای از آن را هم ندیدهاند. این یعنی یک نشریه در حافظهی یک اجتماع تهنشین شده است)
در سالهای اخیر هم طنز و کمدی ایرانی چه در مطبوعات و چه در رسانهها پیشتاز بوده است و استقبال مردم از آثار مکتوب و غیر مکتوب طنزآمیز بسیار خوب بوده است. اما میزان کار آکادمیکی که در این حوزه شده است تقریبا ناامید کننده است.
جستجویی در بخش پژوهشی گوگل (گوگل اسکولار) برای دو نام بسیار مطرح این حوزه: برای ابراهیم نبوی انگشت شماری مقاله یافت میشود که تازه بیشتر آنها هم ربط مستقیمی به نبوی ندارند. برای مهران مدیری نتیجه صفر!
وقتی برای این دو غول طنز و کمدی نتیجه چنین باشد برای دیگران ناگفته پیداست. این درحالیست که اگر برای جان استوارت (سازنده شو کمدی دیلیشو) جستجو انجام گیرد صدها تحقیق و پایاننامه که حاصل پژوهش بر روی محتوا یا مخاطبان برنامههای اوست یا مرتبط با آنهاست پیدا میشود.
درست است که مشکل زبان انگلیسی میتواند یکی از موانع چاپ مقالات پژوهشی دانشجویان ایرانی در ژورنالهای علمی و کنفرانسها باشد اما مانع اصلی نیست. میتوان با هزینهی نسبتا اندکی هر مقالهای را به انگلیسی ترجمه کرد و از اعتبار و مزایای فراوان چاپ مقاله در ژورنالهای علمی یا پذیرفته شدنش در کنفرانسها بهره برد. هر سال هزاران مقاله از دانشجویان دانشگاه های ایران در ژورنالهای بینالمللی چاپ میشود.
دلیل اصلی شاید جدی نگرفتن طنز و کمدی از سوی دانشگاهیان باشد. طبعا باید خیل قابل توجهی از دانشجویان و حتی اساتید طایفهی ولمعطلون که از نوشتن یک صفحه متن بیغلط عاجزند را نادیده گرفت اما در میان دانشگاهیانی که دست کم در حد وظایف محوله به کار علمی مشغولند، تحقیق بر روی طنز چندان باب نیست. بلکه کسر شان هم باشد. وگرنه چطور ممکن است از میان اینهمه دانشجوی فوقلیسانس و دکترایی که هر سال از دانشکدههای ارتباطات، هنر و ادبیات فارغ التحصیل میشوند و از میان آنهمه اساتید، یکی نفر هم پیدا نشده باشد که یک مقاله در مورد کمدیهای بسیار موفق و تاثیرگذار مهران مدیری نوشته و در ژورنالی معتبر چاپ کرده باشد؟
فراموش نکنیم که جریان اصلی تحقیقات علمی همچنان در دانشگاهها جریان دارد (یا باید داشته باشد) و ملاک اصلی رشد دانش در هر زمینهای چاپ مقاله در ژورنالهای علمی است حتی اگر حوزهی مورد تحقیق ادبیات فارسی باشد. (فهرستی از مقالات دکتر شفیعی کدکنی به زبان انگلیسی را در گوگل اسکولار ببینید)
این یادداشت در واقع دعوتی ست به توجه بیشتر به مقوله ی طنز و کمدی از سوی یک علاقهمند جدی این حوزه. برای کمکی بسیار کوچک در این زمینه در آینده هر از چندی برخی نکات یا چکیدههایی از پژوهشهای انجام شده در این زمینه را در سایت آیطنز منتشر خواهم کرد. همچنین بسیار خوشحال خواهم شد اگر با دانشجویانی که در این زمینه کار میکنند یا قصد دارند که کاری کنند (خصوصا دانشجویان رشتههای ارتباطات، مطالعات فرهنگی، جامعه شناسی و البته ادبیات) همکاری و همفکری داشته باشم. سایت آی طنز هم کماکان میتواند فضای خوبی برای انتشار مقالات و پایاننامههای با موضوع طنز یا مرتبط با آن باشد.
chec k irandoc