بلبل ز شاخ سرو به دوران پهلوي

مي‌كرد مدح شاه، به آواز مثنوي(1)

شب توي لاله‌زار كه مي‌رفت روي سن

مي‌كرد كار‌ها كه نبيني و نشنوي

يك بار توي باغ الكساندر (2) نغمه خواند

ساواك گفت گشته هوادار شوروي!

دكتر صديق (3) واسطه شد، گشت تبرئه

يعني كه زنده گشت به انفاس عيسوي!

اظهار جان‌نثاري‌اش از نو جواب داد

مي‌‌كرد عاشقانه ز دربار پيروي

جاسوس باغ بود و به دربار مي‌رساند:

داده خروس فحش به سوراخ خسروي!

بعداً كه انقلاب شد از بيخ توبه كرد

يك دوره خواند درس مقامات معنوي

از طبلِ جاز دست به حبلِ نماز برد

يعني بيا كه مطرب ما شد تهانوي! (4)

ديگر نظر به ريبه به رخسار گل نكرد

از گلستان گذشت به آيين خواجوي!

شد ساده‌زيست بلبل و بشكست بلبله (5)

خورد آب و دانه را پس از آن توي يغلوي!

  امسال توي بركه شد و كله سبز (6) شد

با كله رفت تا كه شود يار موسوي

پيروز شد چو دولت محمود، دور زد

گفت: آفرين به همت اين دولت قوي!

ناگه هماي «دولت در سايه» سر رسيد

كاي بلبل عزيز مشاور نمي‌شوي؟

اين‌گونه شد مشاور و هر جا مدير ديد

خاراندنش شروع شد از نوع پاچَوي!

كيهان كه كرد نيمه پنهانش آشكار

شد عزل از مشاوري و گشت منزوي

الساعه رفته لندن و تحليلگر شده است

البته با مساعدت ربع پهلوي!

***

«بلبله فضول» گشته‌اي اي «بوالفضول» ما!

اسكي به روي سلسله اعصاب مي‌روي

صد شكر ترك عادت مذموم كرده‌اي

حالا به جاي ناخن خود ژاژ مي‌جوي!

***

1 ـ مثنوي: از آوازهاي موسيقي ايراني

2ـ باغ الكساندر: باغ معروف شهر مسكو

3 ـ دكتر عيسي صديق: از رجال سياسي و فرهنگي دوران پهلوي

4 ـ تهانوي: علامه محمد علي تهانوي ـ صاحب كشاف اصطلاحات الفنون

5 ـ بلبله: كوزه دسته‌دار ـ شراب هم در آن مي‌ريختند ـ در رژيم‌هاي سابق و اسبق!‌

6 ـ كله سبز: نوعي مرغابي

———————-

چند ماهی‌ست که فایلی حاوی این شعر را روی دسکتاپم ذخیره کرده‌ام. در قاموس خودم این یعنی اینکه می‌خواسته‌ام درباره‌اش  مطلبی بنویسم اما نتوانسته‌ام بنویسم یا تمامش کنم یا طوری بنویسم و تمامش کنم که راضی باشم. والبته نتوانسته‌ام از خیرش هم بگذرم و مثل بسیاری نوشته‌های کورتاژ شده قبلی، راهی زباله‌‌دانش کنم.

امروز، خواندن یادداشت انشانويسی و انديشه سياسی از مازیار سمیعی دوباره واداشتم سری به آن بزنم. غزل و پانویس‌هایش از سعید سلیمانپور ارومی است. شعریست از لحاظ ادبی قابل اعتنا که در استقبال از غزل معروف حافظ سروده شده است. طنزیست سیاسی، ظاهرا صریح که با نام بردن از افراد مختلف و اشاره به وقایع تاریخی به قول معروف یکی به همه زده است.

از این دست شعرها زیاد دیده ایم، بیانگر آدمهایی ظاهرا ناراضی که از فرط آزادگی چپ و راست و بالا و پایین نمی‌شناسند، همه را مشتی فرصت‌طلب می‌بینند و با نگاهی از بالا به پایین سودجویی‌ها و دروغ گویی‌ها و ریاکاری های همه را نقد می‌کنند (البته بجز مقام معظمی که هر چیز از او دور باد). از اواخر دهه 60 سر و کله شان پیدا شد، در دهه 70 به اوج رسیدند و در دهه 80 ثمر دادند.

هنرمند/ادیب/نظریه‌پرداز/ طنزپردازانی معمولا ثمره حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی یا با یکی دو واسطه تاثیر گرفته از آدمهای برآمده از آن. البته نه طیفی از حوزه‌ای‌های درجه اول مثل مخلباف، امین‌پور، نبوی… که تقریبا همه‌شان سال‌هاست از آنجا کنده‌اند (یا به میل یا به زور) بلکه درجه دوهایی نظیر یوسفعلی میرشکاک، یا آب‌شسته‌ترش سید شهیدان اهل قلم (آآه‌ه) مرتضی آورینی و مریدانشان.

خواسته‌ها و شعارهای آنها فرازمینی است، الهی است و “ناب” است؛ و در محدوده تنگ برنامه و راهکار و حزب و حتی تعریف مشخص نمی‌گنجد اما در عمل در کارکردی‌ترین فعالیتهای حزبی و جناحی فعلگی می‌کنند. طبعا مشربی عرفونی هم دارند و نباید تناقضات فکری واضح و تضادهای اعمالشان را در ترازوی عقل حقیر -که پایش چوبین است!- سنجیده شود بلکه عقل و منطق وظیفه دارد بارپاپاپاوار چنان کش و قوس بیابد که با نظرات آنها موافق درآید.

غزل آغازین مشتی‌ست نمونه خروار از طنزسروده‌هایی که نماینده این طرز تفکر و عملکردند. روشی که هنوز به مرحله انشانویسی سیاسی هم نرسیده. هم اعتشاش فکری دارد، هم شجاعت ابراز عقیده‌اش را ندارد و هم نمی‌تواند با نجابتی در حد یک آدم معمولی ساکت باشد و پر و دمش را در چشم خلق‌الناس فرو نکند که “هین منم طاووس علیین شده”.

عالم سیاست هم مثل عالم ادبیات و شعر و شاعری قواعدی دارد. و از قواعد آن صراحت کلام، زمینی بودن توقعات و انضمامی بودن نقد و نظر است. و اینها ربطی به چپ یا راست بودن و اصلاح طلب و محافظه‌کار بودن ندارد، همانطور که سرودن یک غزل خوب ربطی به عاشق بودن ندارد.

طنزنویس سیاسی اگر فکر سیاسی روشنی نداشته باشد طنز سیاسی خوبی تولید نخواهد کرد. منظور البته این نیست که در طنز مانیفست سیاسی اعلام شود. مراد، داشتن مسئولیت اخلاقی در نوشتن طنز سیاسی است. می‌توان در دادن پیام صریح نبود یا اصلا پیام نداد، اما نمی‌توان طوری لیز و مغشوش حرف زد که از زیر بار مسئولیت اخلاقی آن شانه خالی کرد. (البته منظور از “نمی‌توان” انذاری‌ست اخلاقی، والا تلاش‌های دوستان و از جمله همین نمونه فوق نشان می‌دهد که می‌توان و خوب هم می‌توان!)

تازه اینها وقتی‌ست که متن از اشکالات محتوایی ابتدایی، بری باشد. که اغلب چنین نیست و با اندکی پرسشگری فهمید یا نشان داد که اگر از شعارها بگذریم، اصل مدعی مشکل دارد. در همین نمونه مثلا، اگر از “بعضی‌ها نان‌به‌نرخ روزخور و ریاکارند” که در حکم خوردن شیره و گواهی شیرین بودنش است بگذریم، باقی همه ادعاهاییست روی هوا. شاعر می‌تواند فقط یک نفر را اسم ببرد که طرفدار موسوی بوده‌ و بعد چرخیده‌ طرف احمدی‌نژاد و بعد جذب “دولت در سایه” شده‌ و سرانجام لندن‌نشین و سلطنت‌طلب؟ اگر نتواند که حتی انشای خوبی هم ننوشته.

هجاگوی بندتنبانی‌سرایی که مثلا در خبرگذاری فارس علیه محمدرضا شجریان یا میرحسین موسوی شعر منتشر می‌کند البته هم از هنر شعرگویی محروم است هم از نمک طنزسرایی و هم از شرافت اخلاقی. اما بی‌شرافتی اخلاقی او به خاطر این نیست که هوادار شجریان و موسوی نیست. دشمنی و حتی هجو این دو هم غیر اخلاقی نیست. اگر شرایط برابری می‌بود و موسوی (یا هر کس دیگری) و هوادارنش حداقل آزادی و امکانات برای فعالیت و پاسخگویی را می‌داشتند، نقد و هجو آنها مفید هم می‌بود. با اینحال آنکه در فارس چنان سر و صداهایی از خود بدر می‌کند دست کم از یک لحاظ اخلاقی‌تر عمل می‌کند: یکی به نعل و یکی به میخ نمی‌زند و منش سیاسی‌اش، هرچقدر حقیر یا احمقانه، روشن است.

فارس‌سرایان آنچنانی، مثل بچه ریغونه‌هایی هستند که دور می‌ایستند و سنگ می‌زنند و فحش می‌دهند. می‌توان چشم از آنها پوشید، یا صبر کرد نزدیکتر بیایند، یا بزرگتر شوند… ولی به هر حال روشن است که کی‌اند و چه کاره‌اند و باید چه کارشان کرد (یا نکرد).

رفقای فوق‌الذکر مثل کشتی‌گیرانی هستند که بدنشان را چرب کرده‌اند. توی دست هستند و نیستند. لیزند. فرار نمی‌کنند اما فرارند. خطاکارند.

————————

× با سعید سلیمانپور ارومی مشکل خاصی ندارم و از دور سلام و علیکی هم داریم. شعرش را به عنوان یک نمونه‌ی ارزشمند که دست کم از لحاظ ادبی ساختار خوبی دارد مثال آوردم. امیدوارم این یادداشت حمل بر انتقاد موردی و صرفا مصداقی نشود.

0 Points


Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *