در ماجرای ترانه نقی و حکم ارتداد و داوطلبی برای ترور شاهین نجفی و باقی قضایا چند نکتهی عادی و قابل پیشبینی هست و چند نکتهی دور از انتظار و شگفتانگیز. چیزی که موضوعی را قابل پیشبینی و عادی میکند نه برحق بودن آن، که قرار داشتنش در مسیر اطلاعات و رویدادهای قبلی است. مثلا اطلاعات قبلی و رویدادهای گذشته به ما میگوید اهل دین رحمت، سخت زودرنجند و به خصوص در مقابل شوخی و طنز و کاریکاتور حساس، و ترکیب این زودرنجی با آن رحیمی و رحمانیت برابر است با دهانهای کفکرده و دشنه و کلاشینکف و بمب دستساز و بیش از اینها. در نتیجه اگر کسی خواست انتقادی کند و کارش بالا بگیرد باید پی اینها را به تنش بمالد. شاهین نجفی هم لابد وقتی خواسته در ترانهای نامی از نقی و مهدی ببرد و نقشی از گنبد پستانشکل روی جلد آلبومش بگذارد باید به صدها مورد ماضی فکر میکرده تا آنچه حال بر سرش میآید برایش طبیعی و قابل انتظار باشد.
با همین منطق، هیچکدام از واکنشهای تند و عصبی، فحاشیها، تهدید به ترورها و امثال این رفتارها که تا روییدن قارچگونهی صفحات فیسبوکی برای قتل شاهین پیش آمده عجیب نیست. چه جای تعجب اگر جوانکی که با آرایش چهرهی زیبای دختر جوانی با چند طرهی مو، چنان به “ارزشها”یش توهین میشود که رگ گردنش متورم میشود و به فحاشی و کتککاری رو میآورد، وقتی بشنود یکی به امام معصومش توهین کرده داوطلب قتل و کشتار شود؟ به خصوص اگر قضیه نه به شکل ورسیون وهابی و سلفی به بستن بمبی به خود و شیرجه در جویهای شیر و عسل خیالی منتهی شود بلکه در ورسیون ولایی جمهوری اسلامیاش به لاف گزاف ختم شود و نعره کشی و ارتقای رتبه در پایگاه بسیج و کسر بیشتر خدمت سربازی و سهمیه دانشگاه و شغل بهتر بعدی، همگی هم واقعی.
جنبهی شگفت قضیه در موارد غیر منتظره است. وقتی واکنشی از کسی دیده میشود که نه با کارهای قبلیاش و نه با اطلاعاتی که از او داریم همخوان است. یکی از شگفت انگیزان: بزرگمهر حسینپور، یکی از بهترین و خوشفکرترین کارتونیستهای ایران، شاهین نجفی را در شکل رپری میکشد که ترانهاش پر است از کلمات توهینآمیز و غیرقابل انتشار. گوساله از پدربزرگش میپرسد این آقا داره چه کار می کنه؟ پدربزرگ میگوید تو الان داری چه کار میکنی؟ گوساله: نگاهش میکنم. پدربزرگ: آیا به صورت طبیعی هم نگاهش میکردی؟
کاری میانمایه با این پیام: این کارها را میکند تا مشهور شود و توجه جلب کند. ادعایی که صدها بار در این دو سه روز در مورد شاهین نجفی گفته شده و البته اگر از زبان و کیبرد نوجوانهای کفکرده/به لبآوردهی مذهبی که تا به حال هزاران بار تمام زوایا و اندامهای جنسی شاهین و خانوادهاش را واکاوی کرده اند تعجبی ندارد از هنرمند درجه یکی مثل بزرگمهر حسین پور شگفت آور است. شگفت آور است چون اولا دربردارندهی کاری بسیار خطرناک، زشت و چیپ در عرصهی هنر است: نیتیابی. سمی که به راحتی منتشر شود و به سختی دفع می شود. سمی که در اختیار همه هست از استالین و حسین شریعتمداری گرفته تا همان مخاطبان چلچراغی حسین پور. و در مورد چه کسی قابل استفاده نیست؟ نمیتوان با همان منطق پرمدعای دانای کلِ بینیاز از مدرک، گفت خود بزرگمهر این کار کشیده تا با حمله به شاهین خودشیرینی کند و مجوز کار بعدیاش را بگیرد؟ نمیتوان گفت نفر سمت راستی حسین پور که الان دارد این نوشته را میخواند و با او مخالف است میخواهد ساز مخالف بزند تا در مقابل او خودی نشان بدهد؟ اما نفر سمت چپی که با موافق است میخواهد خودش را پیش او عزیز کند تا در کارش پیشرفت کند و سفارشهای بهتری بگیرد؟ و همین طور تا بینهایت نمی توان تیر در تاریکی انداخت؟
ثانیا یک دروغ و بیانصافی بزرگ هم در خود دارد. شاهین نجفی خوب بخواند یا بد، شارلاتان باشد یا محجوب، شهرتطلب باشد یا فروتن، یا همه اینها باشد و نباشد (یعنی مثل همهی ما ترکیبی باشد از اینها با درصدهای متفاوت) شهرتش در هنگام انتشار این ترانه به قدر کافی بوده. «شهرت» با تمام جنبههای مثبت و منفیاش آن نیست که صرفا چند میلیون کتابخوان و مجلهخوان ایرانی تعییناش کنند و از این منظر شاهین نجفی در میان ایرانیان حتی مشهورتر از خود بزرگمهر حسینپور است حتی بدون در نظر گرفتن نقی. واصلا اگر مشهور نبود چرا در میان هزاران آدمی که اینجا و آنجا هر روز فحشهای چارواداری علیه اسلام و شیعه منتشر میکنند سه چهار بار نقی گفتن او جنجال میآفریند؟ البته مشهور بودن به خودی خود ارزش مثبتی ندارد، حتی میان افرادی که در یک ژانر فعالیت می کنند: علی شریعتی مشهورتر از داریوش شایگان است و کامران نجفزاده معروفتر از محمد قوچانی. میتواند – و بهتر است- صفتی باشد بدون ارزشگذاری، اما وقتی دستگاههای نامرئی نیتسنج، رسیدنِ به آن را انگیزهی کسی میدانند که به قدر کافی از آن دارد، یادآوری چنین نکات پیشپا افتاده ای لازم میآید تا اگر دورانداختن دستگاه میسور نیست لااقل طوری از آن استفاده شود که خنده و تاسف برنینگیزد. مثل این یادداشت (عمومی) نیما دهقانی در فیس بوک:
« یک نفر برای معروف شدنش هر کاری می کند/کاری به اعتقادات مردم ندارم/ شعور یک اصل ذاتی است که بلد باشی حتی برای معروف شدن چطور با مخاطبت تا کنی/ شک ندارم انتخاب ترانه هایی از مهدی موسوی و افشین یداللهی و بقیه عزیزان هم در آلبوم جدیدش به خاطر ذوق زدگی خواننده از دیدن عباراتی مثل خود ارضایی و غیره در شعر بوده و گرنه بعید می دانم هنوز توانسته باشد خودش را از آن شخصیت سطحی پیشین جدا کند…
گرچه آلبوم هیچ هیچ هیچ او را بسیار دوست دارم ، هم از لحاظ انتخاب اشعار که بی نظیر است هم از نظر آهنگسازی و فضا سازی/ اما این آقا بار دیگر ثابت کرد توانایی بسیاری در رها کردن مخاطب ،از دست دادن اعتبار و به زور ابراز بی بند و باری کردن و به زور اصطلاحاً شو – آف کردن برای حرمت شکنی و توهین به عقاید دیگران را دارد. شاید به واقع نسبت به هیچ چیز تعلق خاطر نداشته باشد، اما توهین به مذهب و اعتقادات مردم و در مقابل توهین به آرمان های مردم آزادی خواه گرچه نوعی بی پرده گویی است اما در هیچ جبهه ای هیچ سودی برای هیچ کسی ندارد. صرفا امثال من نقدش و تحلیلش می کنم و امثال عده ای دیگر کمر به قتلش می بندند و فرد مذکور اینچنین با بی عقیده گی اش باد می کند در فضای آشفته ی هنری-سیاسی-فرهنگی .
این اتفاق معمولا زمانی می افتد که فرد خود به هیچ عقیده ای معتقد نیست و قصد تخریب دیگران را دارد.مدتی است با خودم کلنجار می روم آیا یک شاعر می تواند خود را پشت دوربین چشم های دیگری بگذارد یا نه(مثل داستان نویس یا فیلمساز) اما به نتیجه ای نرسیدم. اما در مورد خواننده ای که در مصاحبه ی قبلی اش(به عنوانِ خودِ خودش) گلشیفته فراهانی را به خاطر عریان شدن بت می کند و در این ترانه به سخره اش می گیرد، باید دنبال گره های عصبی گشت که مشخص می کند یک عطش خودنمایی درش جست و خیز می کند و حاضر است هر طور شده خودش را روی موج جریان ای اجتماعی بیاندازد. متاسفانه ترانه انقدر بی عمق و دم دستی هست که نیازی به تحلیل نداشته باشد.»
نیما دهقانی طنزنویسی خوشذوق است، همان که شعرخوانیاش در حضور خاتمی گل کرد و البته علاوه بر شاعری اهل تئاتر و هنر هم هست. به همین خاطر هم هست که صادر شدن چنین چیزهایی از او که قاعدتا باید با دنیای طنز و هجو و کمدی آشنا باشد (و مثلا شوخیهای سیخکی مل بروکس در کمدی “تاریخ جهان” با موسی و عیسی و پاپ و راهبهها و قدیسین را دیده باشد)، شگفت انگیزش میکند. یعنی رفیق طنزنویس با این نیتخوانی کفآلود مسلسلوارش (معروف شدن، ذوق زدگی، شو-آف، بیعقیدگی کامل، تخریب دیگران) اصلا نداند یا نخواهد قبول کند که اصولا رپخوانی لحن و ادبیات خاص خود را دارد، چطور میشود متوجه نشود سرهم کردن تیتروار سرخط خبرها و نظرهای این روزها، ارائه ی تصویر آیرونیکی از روزگار ماست و نه به منزله محکوم کردن آنها، و آنوقت اسم بردن از “ممههای گلشیفته” را با اعلام حمایت قبلی شاهین از او متناقض بگیرد و به گرههای عصبی و عطش خودنمایی ربط بدهد؟! از دیگران چه انتظار؟
سوای اینکه چه کسی دیندار است و که بیدین، هنرمندان و طنزپردازان و اهل قلمی که اصرار دارند از موضع روشنفکری و لوازم آن ( نظیر خردگرایی، استدلال، تحمل نقد و مخالفت، دفاع از آزادی بیان و پرهیز از خرافه و دگماندیشی) فاصله بگیرند؛ برای آنها هم چون عموم مسلمین و مسلمات صادقانه و شرافتمندانهتر این است که اگر با شنیدن، دیدن، چشیدن و حتی بوییدن چیزها میرنجند با فروتنی و آرامش اعلام رنجش کنند نه پرخاش. رنجش امری قلبی است و اگر محترمانه بیان شود قابل همدردی و حتی احتراز از تکرار. اما نه مجوزی برای عمل می دهد و نه همدردی با آن به منزلهی تاییدش است. فوق دیپلم فقید، عوضعلی کردان در هنگام استیضاحش به خاطر جلع مدرک دکتری آکسفورد با صدایی بغضآلود اصرار داشت حضار را قانع کند اگر به فکر احساسات جریحهدار شدهی او نیستند به زن و فرزندانش فکر کنند. ای بسا که آنها هم عمیقا رنجیده خاطر شده بودند اما رنجش خاطر افراد ملاک نیست. اگر ملاک بود ما حال و روزی داشتیم نهایتا در حد ایران اوایل عهد ناصری یا سعودی فعلی. اما هزاران روشنفکر و نقاد و فعال اتهام ناحق توهین به عقاید و احساسات و رنجاندن مردم را به جان خریدند، کار خود را کردند و این مملکت را از منزلگاه جهل و خرافه و خودخواهی دینی به جلو راندند.
در همین مملکت دفاع از حقوق زنان، آن هم در این حد که چه خوب است نسوان مسلمان به مدارس مخصوص نسوان بروند و در آنجا با حفظ شعائر اسلامی تحت نظارات بانوان مجبهی باتقوا و فاضله، خواندن قرآن و نوشتن و آداب اجتماعی و نهایتا ریاضیات یاد بگیرند، زمانی چنان مومنین را میرنجاند که دلهای نورانیشان جز با تخریب و سوزاندن مدارس نسوان خنک نمیشد.
«آیا مکتبخانه را مدرسه گفتن کفر است و یا دبستان که زبان آبا و اجداد ماهاست صحیح نیست؟ یا هر کس دختر را دوشیزه بگوید مقاصد تعلیم از مفاسد دینیه دارد؟ و در عوض عرقچین دوختن و آجیده و مادر بچه و برگ تره زدن که امروز در این ممکلت منسوخ شده با چرخ خیاطی کردن و کاموا و گلدوزی و سرمه و ملیلهدوزی یادگرفتن و به درد بیدرمان مرد بیچاره شریک شدن از گناهان کبیره است؟ای روسای ملت و ای حاميان محفل نبوت! به خدا قسم روز ديگری غير از امروز هست که او را يوم لاينفع ولاينون می گويند؛ در ديوان حضرت خاتم النبی(ص) تمام شماها سرخجلت به زير خواهيد افکند که حقوق معاشی و حياتی ما نسوان را ضبط کرده ايد.»
روزنامه تمدن، بخشی از نامه بیبیخانم (استرآبادی یا وزیری) مدیر دبستان دوشیزگان طهران در سالهای نخست مشروطه. و از خاطرات جلیل محمدقلیزاده مدیر روزنامه ملانصرالدین، یکی از تاثیرگذارترین و روشنگرانهترین روزنامههای عصر مشروطیت: «بساط لعن و تکفیر برپا بود… روزی که در یکی از شمارههای سال دوم مقاله ای درباره آزادی زنان نوشتم دوستان نصیحتم کردند که در کوچه و بازار آفتابی نشوم زیرا در شیطان بازار ]محلهی مسلمان نشین تفلیس[ دکانها را بسته و مردم دنبال من افتاده اند» (به نقل از “از صبا تا نیما” ج 2) و صدها نمونه از این دست. حتی اهل ایمان و امان هم در سایهی همان مجاهدتها و همین تمدن نسبیست که گامی به جلو آمدهاند و همپالکیهای زودرنج خود در ایام ماضی را متحجر میخوانند (نامی محترمانه برای مومنان دِمُده شده)و چرا راه دور؟ آیت الله خمینی که سخت مخالف حق رای زنان بود و یکی از اعتراضات اصلیاش در سالهای 41 و 42 اعطای حق رای به زنان بود، پانزده سال بعد در سایه همین کوششهای روشنفکرانه نه فقط حق رای به زنان را مجاز میدانست که با انتخاب آنها به نمایندگی هم مشکلی نداشت. گویا دست کم در صد سالهی اخیر روال رنجش مذهبی در این مملکت اینگونه است: من از فلان چیز میرنجم و زمین را به آسمان میدوزم، بیست سال بعد نسل بعدی که آ-رام تر شده عقاید امروز من را متحجرانه میخواند اما از چیزهای دیگری میرنجد و زمین را به آسمان می دوزد، بیست سال بعد نسل بعدتر عقاید نسل قبلی را محجرانه می داند اما …
و سوال اصلا اینجاست که این جماعت چرا اینقدر میرنجند؟ دیگران گوشت خوک بخورند اینها میرنجند، شراب بنوشند اینها میرنجند، سگ داشته باشند اینها میرنجند، لباسشان کوتاه باشد اینها میرنجند، جدی سوال کنند میرنجند، شوخی کنند میرنجند…
سینهی شکافتهی احمد کسروی و آلت در حلق فرورفتهی فریدون فرخزاد نشان میدهد ماجرای توهین و تمسخر بهانه است و برای زودرنجانِ اهل عمل، محقق عبوسی مثل کسروی با شومن شوخ و شنگی چون فرخزاد فرق چندانی ندارد. به چالش بکشی و حرفت خریدار یا مخاطبی داشته باشد کار تمام است. بهانه بعدا ساخته میشود و ماله کشان اهل قلم، قابل عرضه و دفاعش میکنند: توهین، تمسخر، رنجاندن، نفرتپراکنی…
و چه کسانی دم از رنجش میزنند؟! آنهایی که تمام غیر اهل کتاب (بیدینان، لاادریها، هندوها، بودیستها، بهاییها و پیروان صدها فرقه ریز و درشت دیگر) را نجس میدانند و تمام ادبیاتشان آکنده از نفرت و تحقیر و توهین مستقیم و غیرمستقیم به چند میلیارد انسان است. آنهایی که نه فقط به اکثریت انسانها که حتی به معتقدات اکثریت مسلمانها (سنیها) هم توهین میکنند. مذهبی از اساس بر رد و نفی و نفرین و لعنت و غاصب شمردن این و مادر بخطا دانستن آن. مذهبی که دهها روایت مشهور و متواتر از چند امامش دارد مبنی بر اینکه دشمن ما زنازاده است، و حلالزاده نیست هرکه محبت ما در دلش نباشد، و چه و چه. تو به او بگویی مادرقحبه، معصوم و واجبالاحترام باشی آنوقت او اسم تو را یکی دو جا به شوخی بیاورد بشود هتاک و واجبالقتل! آنوقت لشکر سلم و تور کم است هنرمند و شاعر و کارتونیست و طنزپرداز ما هم بشود سوارهنظام، نیزهای به یک دست چپ و نیت سنجی به دست دیگر! رازی و خیام و عبید و حافظ و یغما و ایرج و هدایت چه آدمهای خوشبختی بودند که مُردند.
با درود جناب فرجامی عزیز
من همواره چه در فیس بوک و چه اینجا، از سالها پیش جزو خوانندگان خاموش شما بودهام. قلم شما را میستایم و بر نکتهسنجی و دانش شما هم بدون اغراق واقفم. چند وقت پیش بود (موضوع و زمان آن متاسفانه خاطرم نیست) در خصوص مطلبی اظهار نظری کرده بودید که سخت به دل مینشست؛ تصمیم داشتم یادداشتی برای تشکر بنویسم که مقدور نشد.
به هرحال اما در مورد موضوع شاهین نجفی یک نکته را خواستم در خصوص «مشهور شدن» که شما به آن پرداختهاید عرض کنم و با احترام فراوان رایای خلاف رای شما بدهم.
در اینکه شاهین نجفی پیش از این آهنگ مشهور بوده تردیدی وجود ندارد و نیز این نکته هم که در فضای مجازی عدهی فراوانی علیه مقدسات داد سخن درمیدهند و صدایی (بهسبب نامشهوری آنان) از کسی در نمیآید هم کاملا صحیح است. اما نباید فراموش کنیم که پول و شهرت به علاوه چند چیز دیگر در این زندگی سیریناپذیر است که اگر نبود کسانی که آنها را دارا هستند همواره در جایی متوقف میشدند؛ ولی میبینیم چه در عالم هنر و چه اقتصاد؛ پیشتازیها و ساختارشکنیها و دست به هر وسیلهای زدنها به جهت افزودن بر اشتهار یا مال خود، جریان دارد و بسیار معمول و طبیعی است (که البته امر مذمومی هم نیست).
من اکنون در فرانسه زندگی میکنم و عدهی بسیاری را میشناسم که باوجود داشتن شهرتی اندک حاضرند کارهای پرخطر یا بیخطر فراوانی انجام دهند تا اندکی بیشتر به آنان توجه شود. به خصوص در فضای غرب که فرد شرقی به راحتی در آن فرهنگ غرق ميشود، فرد (مشهور) فقط از طریق این توجهات و ساختارشکنیهاست که جان میگیرد و میتواند ادامه دهد؛ گویی جان خودش هم به خطر بیفتد.
در یک نمونهی مشخص میتوان به امیرفرشاد ابراهیمی اشاره کرد که وقتی دید از کانون توجهات خارج شده سعی کرد با طرح مسائلی چون بازگشت به ایران مجددا به دنیای توجهات پا بگذارد. و یا مثلا میتوان به هنرمندان سال های دور فراموش شده اشاره کرد که برای احیای گذشتهی پرافتخار خود اینجا هر تابوشکنی میکنند منتها بازهم به آنان پرداخته نمیشود و ..
در مورد شاهین نجفی آن هم در سن ۳۱ سالگی دقیقا موضوع همین است.
اگر آقای نجفی و زندگی و ترانهی او را انضمامی ببینید؛ اولا متوجه میشوید که این خاصیت هنرمندان درجه چندم است که برای آنان تیتر یک شدن مقدم بر هر اصل، و رسالت و هنر و .. است و ثانیا در توجهی دیگر اگر اثر او را مورد مداقه قرار دهید میبینید که چیز دندانگیر و هنر خلاقانهای نیست. یعنی حتی در راستای توهین و یا تابوشکنی هم عاری از هنر است. متن ترانهی او فقط چند شعار «تاکسیوار و مبتذل» است که حالا با پرداختی معمولی و به یاری چند تصویر اروتیک ارائه شده است و منجر به فوران خشم مومنان مذهبی شده که بیش از دو سال است در صفحات مجازی شاهد توهین به امامشان هستند. در واقع به نوعی آقای نجفی قربانی دیگر توهین کنندهها هم شده؛ چراکه دیگران آیدی مجازی داشتهاند و در صفحات فیس بوک علیه امام نقی مینوشتند ولی حالا مومنان کسی را یافتهاند که نام و نشان و شناسنامه دارد..
به هرحال نظر من هم این است که کار شاهین نجفی، یکسر بیهوده است. نه هنری بوده (اگر با ظرافت تابوشکنی میکرد شاید قابل دفاع میبود) و نه اساسا سودآور (البته بجز برای خود خواننده)؛ حال اینکه فردی عملی غیرسودآور برای دیگران انجام دهد و «دیگران» بیرق هواداری در راستای فانتزیهای سیاسی و مذهبی خود از وی بدوش گیرند هم به نظرم روی دیگر سکه و بازهم در جهت منافع خواننده است.
با مهر
شاید قیاس کاملی نباشد اما این کار نجفی مرا یاد کار میکلانژ انداخت وقتی که مجسمه ی عریان داوود پیامبر را در شهر چرخاند. آن زمان او به تمام تاریخ تقدس اروپا پشت پا زد تا ناخواسته شروع عصری با ارزشهای جدید را اعلام کند. نجفی در این کار روی یک موج جمعی سوار شد و صدای همه انهایی را که خود این موضوع را باب کرده بودند،به گوشها رساند. ازین نظر ابتکاری در کارش نبود اما حداقل تلنگر بزرگی که به احساسات مذهبی وارد کرد خیلی شبیه کار میکلانز بود وقتی که مجسمه ی عریان را در شهر چرخاند.
آقای محمد می توانید برای ما تشریح کنید که این اتفاقات چه سودی برای شاهین نجفی داشته است؟ غیر از این است که امنیت جانی خود و خانواده اش به خطر افتاده است؟ و دیگر امکان برگزاری کنسرت در کشورهای همسایه ی ایران برایش فراهم نیست؟
ولی این جریانات از نگاه من بسیار سودآور بود، زیرا “مصداقی” فراهم کرد تا جریانات سیاسی اپوزسیون که احتمالا قرار است در ترکیب نیروهای سیاسی ایران فردا حضور داشته باشند مواضع خود را در مورد آزادی بیان طرح کنند. ما نیاز به “مدلول” سازی برای “دال” های نمونه های غربی حکومت های دموکراتیک داریم. آزادی بیان نیز دالی رها شده در فرهنگ ایرانی است و مدلول مورد توافقی برایش قابل تصور نیست. آیا خمینی پیش از 57 و نشسته در پاریس را به خاطر نمی آورید که واژه ی “آزادی بیان” را به زبان می آورد؟!
آیا هر عملی را بایستی بر مبنای نیات احتمالی آن قضاوت کرد؟ و یا هر نوع هنجار/تابو شکنی را صرفاً باید به قصد کسب شهرت دانست؟ اصلاً چه اصراری بر قضاوت؟
در ضمن ، محمود آقا! علاوه بر شمول پرسش بالا در مورد “بزرگمهر” و “نیما” ، به هرحال این واقعیتی است که این دو تن در داخل ایران زندگی می کنند. یعنی که چرا غیر منتظره؟
————
محمود: در ایران زندگی کردن به معنای اجبار به موضعگیری کردن نیست. من همیشه فرض را بر خوشبینانه ترین حالت میگذارم و در اینجا: طرف همانی را بیان کرده که اعتقاد داشته.
من یه مسلونم که تا به حال کسی رو نکشتم و از کشتن کسی یا دستور ارتداد هم خوشحال نشدم بر ضدش هم قیام کردم | معتقد به آموزش و تحصیلات عالیه برای زنان هم هستم | اما حس می کنم که به اعتقاداتم توهین شده و رنجیده شدم | من یه مثال نقض برای اتهام شما که همهی دینداران رو یک کاسه کردید با رادیکالترینهایشان تا استدلال یادداشت پیش برود.
———-
محمود: در متن هم اشاره کردم که رنجش امری قلبی است که نمیتوان در موردش قضاوت کرد و اگر محترمانه بیان شود می شود با آن همدردی کرد و احیانا از تکرارش جلوگیری.
معنی کارتونی که گذاشتید رو نفهمیدم – توضیح میدید؟
خوشا به حال ما که در روزگاری هستیم که حرف دلمان را در وبلاگ دیگران میخوانیم. آن هم با قلم و استدلالی بسیار بهتر.
به موارد جریحه دار شدن احساسات در تاریخ میتوان قتل توریست (آمریکایی؟) بینوا را هم اضافه کرد. جرم؟ اهانت به مقدسات از طریق عکاسی از امامزاده.
جناب ـ فرجامی عزیز لذت ـ تمام بردم. سلامت و پایدار باشید. باز هم به اینجا سر خواهم زد.
من هم از حسین پور و دهقانی در عجبم
دشمنان ما حرام زاده هستند یک عبارت کلی است. شاهین نجفی هم بگوید دشمنان من حرام زاده اند. اگر کسی اعتراض کرد. چیزی که مصداقی نباشد توهین آمیز نیست.
اعتقاد توهین آمیز داشتن نسبت به اشخاص هم باز توهین نیست. شما اگر کسی را زنازاده بدانی به او توهین نکردی مادامی که به او نگویی زنازاده. اظهار و بیان است که مشکل ساز است.
این هم که مسلمانان (نه فقط شیعه) مشرکان و … را نجس میدانند مغلطه است، مگر مسلمانان میروند وسط کشور هند مثلا داد بزنند شما نجسید؟ یا مثلا وقتی میخواهند یک چینی را به اسلام دعوت کنند اول نجاست او را یادآوری میکنند؟
بحث سر اتیتود است. سخن سر نحوه بیان مطالب است. شاهین نجفی و امثالهم اگر اعتقاد توهین آمیزی نسبت به ائمه (ع) دارند داشته باشند و در کتب فرقه ای خود هم آن را بنویسند اما نیایند و آن را فریاد کنند در فضای عمومی. مساله این است که توهین به مقدسات یک شخص از توهین به خود او بالاتر است. اگر کسی به مادر من توهین کند ناراحت تر میشوم تا به خودم. دین و مقدسات دینی از این هم برای متدینین بالاترند. اگر هم هدف زدودن خرافات است که مشخص است بدتر تقویت میشود با این روشها.
آقاي عليرضا ! كامنت شما نمونه بارز سفسطه شيعي است كه تخم مرغ پخته را به خنده وا ميدارد:
“”اعتقاد توهین آمیز داشتن نسبت به اشخاص هم باز توهین نیست. شما اگر کسی را زنازاده بدانی به او توهین نکردی مادامی که به او نگویی زنازاده”””
پس با اين استدلال من هم شما را زنا زاده ميدانم .يا اينكه مخالفان ترانه نقي همگي زنا زاده هستند.(كه البته اين يك عبارت كلي است و توهين محسوب نميشود)
حکایتی هست که نمیدونم شنیدید یا نه. حکایت گفتگوی خواجه نصیرالدین با شاگردش…. .
ای شیخ تو کوششها در دین مبین کرده ای و اصول اخلاق محمد که سلام خدا بر او باد را می دانی . و همانا محمد و جانشینانش بسیار از اخلاق گفته اند و از بامداد که مومن از خواب بر می خیزد تا هنگامی که شبانگاه با بانویش همبستر می شود , راه بر او شناسانده شده است
اما چه سری است که هیچ کدام از ایشان ذره ای بر اخلاق نیستند و بی اخلاق ترین مردمانند وآنکه اخلاق دارد نه از مسلمانی اش که از وجدان بیدار او است.
من بسیار سفرها کرده ام و از شرق تا غرب عالم و دینها و آیینها دیده ام . از ‘غوتمه ( بودا ) ‘در خاورزمین تا ‘مانی ایرانی’ در باختر زمین که همانا پیروانشان چه نیکو می زیند و هرگز بر دشمنی و عداوت نیستند
آنها هرگز چون مسلمانان در اخلاقشان فرع و اصل نیست و تنها بنیان اخلاق را خودشناسی می دانند و معتقدند آنکه خود بشناسد وجدان خود را بیدار کرده و نیازی به جزئیات اخلاقی همچون مسلمانان ندارد
اما عیب اخلاق مسلمانی چیست ای شیخ ؟
در اخلاق مسلمانی هر گاه به تو فرمانی می دهند , آن فرمان ‘ اما ‘ و ‘ اگر ‘ دارد .
در اسلام تو را می گویند :
دروغ نگو … اما دروغ به دشمنان اسلام را باکی نیست
غیبت مکن … اما غیبت انسان بدکار را باکی نیست (تو خود قرآن به کافرین و قوم بنی اسراییل بسیار توهین شده!)
قتل مکن … اما قتل نامسلمان را باکی نیست . (خون مرتد رو حلال دونستن و اینکه هر کس به مقدسات دین توهین کنه مرتده و هر مسلمانی میتونه اونو توی خیابون بکشه. شاهین توسط همین ها تهدید هم شد)
تجاوز مکن … اما تجاوز به نامسلمان را باکی نیست . (آیه 24 سوره نسا رو بخونید همراه با تفسیرش تو کتاب المیزان هر کس خواست بیشتر از این آیه براش میگم. و شما حق نکاح با زنان شوهردار را ندارید جز زنانی که به غنیمت گرفته اید! غنیمت گرفتن حکم طلاقه! عده لازم نیست! کنیز صیغه نیاز نداره! دوستان عزیز اگه این تجاوز نیست بفرمایید چیه؟!)
و این ‘ اماها ‘ مسلمانان را گمراه کرده و هر مسلمانی به گمان خود دیگری را نابکار و نامسلمان می داند و اجازه هر پستی را به خود می دهد و خدا را نیز از خود راضی و شادمان می بیند …
و راز نابخردی و پستی مسلمانان در همین است ای شیخ… .
مسلمان کسیه که به خودش اجازه همه جور توهینی رو به همه میده اما هر چیزی که مربوط به خودش بشه رو مقدس میدونه!
به عقیده ی من چیزی به نام تقدس وجود نداره. چرا شما به همه ی ادم های زنده ی دور و ورتون توهین میکنید؟ اما حرف زدن درباره آدمی تخیلی که معلوم نیست بوده یا نه توهینه؟
چرا هر اتفاق خوبی که می افته و هر آدم مهمی که تو دنیا کار مهمی کرده با داستان سرایی شما به اسلام مربوط میشه؟ چرا کتابای ما پره از قران مقدس که ایات زیباست! پس کجاست ایه های بحث برانگیز و توهم آمیز قرآن؟ چرا به قول شاهین چون چیز به چیزت نمیدم بدم؟!!
انقدر این چند روز فحش دادن به همجنسگراها، که تمام وجودم داره میلرزه! شاهین همجنسبازِ گی!
فکر میکنی اینا فحشه؟ فکر میکنی پرچم همجنسگراها فحشه؟ ادم بی گناهی که همجنسش رو دوست داره از سگ کمتره پیش شما! چرا؟ به خاطر چیزی که انتخاب نکرده؟ بیارم براتون هزار تا مقاله که میگه همجنسگرایی کنش متقابل بین محیط و وراثته و انتخاب نیست. به کی میگید هرزه؟ اصلا میشناسید چنین آدم هایی رو؟ دلم میخواد تمام اونایی که زندگی رو برای این انسان ها سخت میکنن دچارش بشن! عاشق کسی بشن که همجنسگراست. دوستشون، خانواده شون و … . تا بفهمن نه شاخ دارن و نه دم. بفهمن هیچی نیست جز یه تفاوت. بفهمن به ادم هایی فحش میدن که هیچ کار زشتی تو زندگی شون نکردن. که خیلی هاشون از شما که یه لحظه فحش خانواده از دهنت نمی افته و تازه میگی شاهین نجفی بد دهنه بهتر و انسان ترن. براساس کتابی که 1500 سال پیش معلوم نیست از کجا اومده با چند هزار نفر مثل لجن برخورد میکنید! مث یه تیکه نجاست. البته از خودتون خجالت نمیکشید. چون دینتون اجازه میده!
کی یاد میگیرین قبل از دین، نژاد و جنسیت و گرایش ببینید طرفتون آدمه یا نه؟! این جمله آشنا نیست: تو مسلمون نیستی نباش ولی حق نداری به دین من توهین کنی! البته تو کافری در وقت نیاز بهت توهین میکنم. تو کشورم بهت شلاق میزنم حکومتم حق همه چیز رو ازت میگیره اما تو ملا عام اعتراف کنی که بی دینی مرتد محسوب میشی! البته اسلام دین آزادیه! ولی حق نداری درباره اش هیچی بگی. آیه و حکم رو نباید جایی نقل قول کنی چون به شبهات دامنه میزنی و ذهن مردم رو آلوده میکنی. و البته اسلام برای همه اینا جواب داره چون دین کاملیه… !
دوستان عزیز. گروهی هستند که اسلام رو دین مسخره ای میدونن از جمله من. گرچه من اول نگاه میکنم طرفم چقدر اخلاق مداره و کاری به دینش ندارم. به نظر من چیزی که دارید به زور به من تحمیلش میکنید مسخره است. اگه عده ای در مقابلش جبهه میگیرن چون به ما تحمیل شده. شما ما رو نجس میدونید! بدون اینکه کاری کرده باشیم. به دخترای پیج فحش میدین و به اونا القاب تن فروش ها رو میدید و البته خجالت هم نمیکشید، چون دینتون اجازه میده!
فقط یه جمله بگم. شاهین هیچ توهینی تو این آهنگ نکرد! از زبون یک مسلمان و اندیشه های عقب مونده اش خوند! و همه ی اون چیزایی رو گفت که مسلمانان محترم در بند تابو کردن! شما تکرار اتفاقات رخ داده در مملکتتون رو توهین به مردم میدونید؟! مثل وقتی که از زبون یه پدر شهید آهنگ مهدی رو خوند. شاهین تابو شکنی میکنه، هنجار شکنی میکنه تا درباره خرافات کمی فکر کنیم. اما چقدر اندیشه هاش رو میشناسید؟ من تو شاهین کمتر از قرآن تناقض دیدم. اما شمایی که حتی دستشویی یه مرقد رو مقدس میدونید چطور بت پرست هایی هستید؟ شما که به خاطر صدا کردن نقی خون کسی رو حلال میکنید چطور چیزی هستید؟!!!
مطمئن باشید شاهین تعمدا این کار رو کرد. تست هوش دیگه ای برای پریدن مگس های اطرافش! پس لطفا پراکنده شید! اگه ما به چیزی توهین کردیم به یه مذهب بی ازار نبود که واسه خودش باشه و همه رو ازاد بذاره به چیزی بود که خونمون رو تو شیشه کرده. خودم شخصا هیچ کتاب ضد دینی نخوندم همیشه کتاب های دینی خوندم و پی به مسخرگی دین بردم. خودم هیچ وقت توهین نکردم. من همیشه سعی کردم مستند حرف بزنم اما همیشه بی خود و بی جهت در حالی که واقعا سالم زندگی میکنم ناسزا و تهمت شنیدم. از شمایی که ادعای بهشت دارید و خجالت هم نمی کشید! چون دینتون اجازه میده!!
و من الله توفیق!
جامعه امروز ما خیلی پیشتر از این به کسانی چون شاهین نیاز داشته نه اینکه کسی نبوده باشد ولی به این شدت تابوشکنی نشده بود کمترین فایده چنین سخنانی واداشتن مخاطب به تفکر دوباره است که ایا تقدسی که دم از او زده شده وجود دارد یا نه دینی که در ایران روی کار است نه ان اسلام واقعی است که برگرفته از نیاز ها وسود مشتی ملا است و
پیامی به دوستان عزیز اگر دین ندارید لا اقل ازاده باشید که به نظرم تناقضی با گفتار نیک کردار نیک وپندار نیک ندارد
با پوزش از آقاي عليرضا كامنت فوق مربوط به لاله بود كه اصلاح مي گردد
باتشکر از محمود فرجامی عزیز
آیا اینکه شیخ اجل سعدی بزرگوار میفرماید “اسلام به ذات خود ندارد عیبی هر عیب که هست از مسلمانی ماست” تنها یک مغلطه است؟ این تنها یک سوال است برای به بحث گذاشتن و تشکیک در بزرگواری این شاعر شیرازی.
راستی چه چیزی را باید مقدس قلمداد کرد؟ آیا امامان شیعه بذات مقدس بودهاند یا اینکه تقدسشان فقط یک برساختهی اجتماعی است و قردادی که تنها عدهای به آن پایبندند؟ حال اگر من به این تعهد و قرداد پایبند نباشم میتوان حکم به ارتداد من را صادر کرد؟ شیعه و یا اسلام چیزی نیستند جز یک گفتمان و معیار صدق و کذب گزارههای آن مختص به خود است. شاهین نجفی خود در مصاحبهاش صریحاً اعلام میکند که “خدا ناباور” است و به هیچ دینی اعتقاد ندارد، پس براحتی میتوان گفت که او را نمیتوان در حوزهی گفتمان شیعی مورد بازخواست قرار داد. در ضمن جهان مجموعهای است متکثر از گفتمانهای متعدد و متفاوت، و اسلام نمیتواند این ادعا را داشته باشد که حقیقت تنها در چنگ اوست و همه باید مطیع و منقاد منویات امامان معصومش باشند.
رامین جهانبگلو کتابی دارد بهنام تفاوت و تساهل که به هیچ عنوان من خواندنش را به کسی پبشنهاد نمیکنم، به علت ترجمهی بد، اما نام کتاب بسیار روشنگر است.
از مطلب شما لذت بسیار بردم چه که جدا از محتوا طرز نوشتار و نگارش آن نیز بسیار زیبا بود . راستش از مطالعه آن خوشم آمد و چند بار خواندمش یه جورایی قلقلکم می داد … دیدگاه شما هم جالب و جدید بود ….
لازم بود كار بزرگمهر حسين پور رو تو نوشته تون نقد كنيد؟ واقعا بايد اسم و كاريكاتورش رو ميذاشتين؟ مي تونستين كلي و روي هم رفته نسبت به اين افراد با اين قصد صحبت كنيد.(با فرض اينكه ايشون حتي همين قصدي رو داشتن كه شما برداشت كردين)هرچند شما اجازه نداريد درباره نيت ايشون قضاوت كنيد.
یادم میآید در همان اوایل حملهی آمریکا به عراق، ایام عزاداری شیعیان بود و مسلمین و مسلمات جار میزدند که اگر آمریکا در آن روز بمباران کند، دنیا را کنفیکون خواهند کرد و از اینجور گزافهگوییها. از قضا، آنروز حتا سختتر از دیگر روزها بمباران شدند و آب هم از آب تکان نخورد!
شکی نیست که عزیزان متدین ما خیلی زودرنج تشریف دارند، اما باید دید که سنبهی طرف مقابل چقدر پرزور است! این عر و گوزها فقط چشموچار آدمهای ضعیف را هدف میگیرد، و الا هر جا با گردنکلفتتر از خودشان طرف بودهاند، سرشاخ نشدهاند که هیچ، به مقادیری زقزق زیر لب و چسناله اکتفا کردهاند که خودش مصداق بارز کرنش در مقابل زورمدار است.
بگذریم…
نوشتهی شجاعانهای بود که گفتنیها را گفت. سپاس.
متن خوب، رسا و شجاعانه شما را نیمه شب از فرط بی خوابی خوندم و تا صبح ذهن من مرتب سال میکرد توهین چیست؟ چرا اگر کسی از شخصیت فردی که “ما” اعتقاد داریم ۱۴۰۰ سال پیش فلان بوده یا در آیندهای نامعلوم فلان خواهد بود صحبتی بکند ناراحت میشویم بهمان برمیخورد احساس میکنیم به ما توهین شده ولی اگر به خودمان فحش بدهند، دروغ بگویند و کتک بزنند نه توهین است و نه بی احترامی؟ مگر یک نفر چند بار به دنیا میآید و چند بار زندگی میکند که همه عمرش را باید در دفاع از یک شخص در تاریخ که با اختیار خودش و نه به خاطر کسی زندگی میکرده یا زندگی خواهد کرد! زندگی کند؟ پس خود شخص چه میشود؟ شاید به همین خاطر است که مذهب داری “هدفمند” و یارانهای میشود و بعضی کاریکاتوریستش میشوند و بعضی دیگر شاعر، هنرمند و استاد دانشگاهش! چون یک قصه و یک ماجرای تاریخی یا یک فانتزی تاب عمر این همه آدم را ندارد…باید پای پولی، رسمی یا اسمی در میان باشد.
آقای امید
شما ظاهرا خیلی سخت است برایتان فهم و تمیز دادن بین دو حالت زیر
1 من شما را در دلم زنازاده بدانم اما به شما نگویم
2 من به شما بگویم که زنازاده هستید و ما فی الضمیرم را آشکار کنم
در حالت اول هیچ اتفاق خاصی نمی افتد ولی در حالت دوم شما آزرده میشوید
حالا فرض کنید به جای شما، مثلا بگویم فلان شخص محبوب نزد شما که چون حضور ندارد از خودش دفاع کند برای شما گرانتر تمام خواهد شد
دو تای بالا فرق ندارند؟
اگر ندارند که سخنی ندارم با شما. شما سفسطه میکنید و خود را به خواب خرگوشی زده اید وگر نه فرق توهین و نقد و فرق جارزدن یا جارنزدن و کانتکست بیان یک مطلب واضح است.
ابراهیم تمام بتهای قوم خود را خرد میکند و طبر را بر گردن بزرگترین بت میزند، و وقتی مورد توبیخ قبیله اش قرار میگیرد میگوید آن بت بزرگ این کار را کرده است. و همچنین به آنها میگوید ((شما چگونه بتهایی را که نمیتوانند از خود دفاع کنند را بعنوان خدا پرستش میکنید))
جانا به شدددددددت سخن از زبان ما میگویی!
گرچه این اخلاق نکته منفیه بچه های خوب چلچراغه که فکر خودشونو درست ترین فکر موجود میدونند!منم از امثال نیما و بزگمهر توقع خیلی بیش از اینها داشتم اما با بحثی که چتی با نیما هستم گفت که منآدم مذهبی هستم ومن کلن فهمیدم قضیه از چه قراره و نظرم کمی در موردش تغییر کرد!!
ممنون از متن خوبت
باتشکر از نوشته های خوبتان شاهین خواننده خوبی است ولی میبایست به اعتقادات افراد احترام میگذاشت اگر چه افرادبصورت سنتی یا بادرک کامل دارای اعتقاداتی هستند
توی نوشته خود شما عصبانیت و خشم و گزاره هایی که تطابق با واقع نبود فراوان یافت می شد.
شما همان قدر که حق دارید از کاریکاتور بزرگمهر حسین پور برنجید دیگران هم حق دارند از ترانه شاهین برنجند.
همان گونه که نیت خوانی نمی تواند دلیل بر رد یک ادعا باشد، نفی نیت خوانی هم نمی تواند آن را نفی کند.
برویم سر ادعای شما. ما گروهی انسان داریم که زودرنجند و این زودرنجی احتمالا مخصوص زمان خاصی است. آیا رنجاندن اینها اخلاقی است یا نه؟
من می توانم در پاسخ به دو نوع رفتار اشاره کنم یکی رفتاری که معرفت زاست و در درون خود پیشرفت دارد و دیگری رفتاری که جز کلمات و واژگان چیز دیگری نیست.
سوال را دوباره می پرسم جایی که کلمات معرفت زایی ندارند و موجب رنجش عده ای زودرنج می شوند، آیا این کار اخلاقی است یا نه؟
نه دوست عزیز نویسنده اینطور نیست در مورد شاهین نجفی ولی این نکته در مورد بزرگمهر که برای در دهان افتادن حتی خاتمی رو شبیه مهدی موعود میکشه (که جفتش با عقاید شخصیش مغایرت داره) صدق میکنه.