گویا خشک شدن تدریجی دریاچه ارومیه که البته به سنت تمام پروژههای اخیر «با سرعت تمام» در حال انجام بوده و «روند رو به رشدی» هم داشته است مورد اعتراض عده ای از هموطنان قرار گرفته است.
البته تاکید میکنم «گویا» چون واقعا مطمئن نیستم در کنار مسائل حیاتی و مهمی نظیر تمدید قرارداد هافبک تیم پرسپولیس یا آخر و عاقبت زنبابای سعید آقاخانی، جای چندانی برای توجه به دریاچه ارومیه مانده باشد. حالا اگر این دریاچه بین ما یکی دو کشور دیگر مشترک بود باز یک چیزی. مثلا به عقل جور درمی آمد که اگر سهم ایران از این دریاچه مشترک از 37 درصد به 36و نیم درصد کاهش مییافت یا خدای ناکرده به جای نام «دریاچه همیشه ارومیه» نام مجعولی از طرف همسایگان برآن گذاشته میشد؛ صدها هزار ایرانی به آن اعتراض کنند وتومار جمع کنند و در اینترنت بمب گوگلی بسازند که به همراه تاکید بر سهم و نام ایرانی آن، کل تاریخ و هویت و فرهنگ کشورهای همسایه را زیر سوال ببرند.
اما از آنجایی که این دریاچه نه خزر است و نهخلیج فارس که بتوان دق دلی حذف داستان های شاهنامه ونام پادشاهان ایران باستان از کتب درسی را روی کشورهایی که در آن با ما اشتراک منافع دارند دربیاوریم برای من عجیب است که چطور عدهای از هموطنان به خشک شدن این دریاچه اعتراض کردهاند.حالا چند هزار هکتاری از یک دریاچهای که دور تا دورش محصور به مام میهن است یک مقداری خشک شود چه می شود؟ اصلا همهاش خشک شود چه اشکالی دارد؟ سهل است به نظر من یک عالمه فایده هم دارد. از جمله:
1 – کلی نمک به دست می آید که هر کامیون آن هزاران تومان ارزش دارد. همین چندی پیش سازمان حفاظت از محیط زیست در قبال گرفتن پول برای برخی از شیوخ عرب حاشیه خلیج همیشه فارس، مجوز شکار از حیوانات رو به انقراض جنگلهای شمال را صادر کرد که طبعا هیچ انگیزهای جز خیرخواهی و وارد کردن ارز به کشور در آن وجود نداشت. چه اشکالی دارد دریاچه ارومیه را هم به شکل کامیونهای نمک دریایی تبدیل به ارز کنیم؟
2 – با این روش نه فقط ارز که ارض هم بدست می آوریم که هزاران هکتار زمین تولید شده را میتوان به شکل قطعههای 250 متری و در ازای مبلغ مناسبی در قالب سهام عدالت و یا سایر چیزهایی که مردم علاقه زیادی به دریافت آنها دارند به آنها داد و دل آنها را شاد کرد.
3 – نیازی به ادامه ساخت پل میانگذر دریاچه نیست. هرچند که این پل با تکنیک منحصر بفردی که در ساخت آن بکار رفته حق بزرگی به گردن ما دارد و باعث شد برای نخستین بار در تاریخ معاصر جهان با کندن و انتقال تدریجی یک کوه برای ریختن در میانه دریاچه مقدمات دو تکه کردن اکوسیستم آن دریاچه فراهم آید و روند خشک شدن آن تسریع شود اما به نظر می آید با سرعتی که در ساخت آن مشاهده میشود، شاهد خشک شدن کامل دریاچه پیش از اتمام آن باشیم. از این رو با خشک کردن هر چه سریعتر دریاچه در صرف هزینههای خاکریزی در وسط دریاچه صرفهجویی خواهد شد و رانندگان عزیز ادامه مسیر را در کف دریا پی خواهند گرفت که احتمالا هموارتر و مطمئن تر از پل مذکور هم هست.
4 – برای ارائه آمارها بسیار مناسب است. به خصوص در بخشهایی که نیاز است ثابت کنیم در چند سال گذشته به اندازه دهها و بلکه صدها سال کار انجام شده است که البته شاید بتوان با خشک کردن سریع دریاچه در این رشته رکوردشکنی هم کرد و گفت در این زمینه در چند سال به اندازه چند هزار سال کار انجام شده است.
—————-
منتشر شده در تهران امروز 16 فرودین89
انتظاراتی دارید ها؟! پاسارگاد رو داشت آب می برد، آب از آب تکون نخورد. حالا به خاطر چند قطره آب(!) مسئولین کشور خودشون رو اذیت کنند؟!
اين گزينه ي 2 رو احتمالن سپاه از فردا پس فردا شروع ميكنه
سلام دوست عزیز زیبا نوشته بودید، یه سوال میتونم شما رو لینک کنم ؟ البته با اجازتون
مانعی نیست
سلام
من هم با “آقای نگران” موافقم شدیدا……..وقتی بخشی خاص از جنگل های لویزان به طور مشکوکی (حدود 5-6 سال پیش)چند مرتبه مدام آتش می گرفت…….ما هم به عنوان یک شهروند با وجدان مرتب به آتش نشانی زنگ می زدیم.آخرین سری محترما به ما گفتند که خودشان در جریانند وکاری از دستشان بر نمی آید……یعد دیدیم در آن نقطه خاص یک پروژه ساختمانی رفت هوا……….
در پاسخ به کامنتی که گفته شده “…چند قطره آب..”باید بگم که چند قطره که سهل یه قطره آب این دریاچه رو به کل دنیا نمیدم.این مساله قضیه اش با پاسارگاد فرق داره.اگه بیشتر از این بخوایم به امید مسوولین بشینیم دیگه چیزی از این دریاچه باقی نمیمونه.به نظرم تا از این دیرتر نشده باید خودمون دست به کار بشیم و کاری براش انجام بدیم.
زیبا بود
گوزل دی اما چوغ تاسوف لار اولسون کی چون پروکسیلا سایتا دونبالیه باغلانرام + ورامیرم
سلام
زيبا و خوب نوشته بودي تلخند خوبي بود .
ممنونم كه وقت خود را به خاطر درياچه اورميه گذاشته ايد.
دریاچه تشنه ارومیه را نجات دهید. دریاچه نفس های آخر را می کشد.
ما خاک سرسبر، برکات و باغات را می خواهیم. ما مردم فقیر و بیکار را نمی خواهیم.
ما بیابان بی آب و علف و شتر نمی خواهیم