در دوران روشنگری گمان میشد دانش دوای درد بشر است. کافیست آدمها باسواد شوند و کتابهای خوب بخوانند تا دنیا بهتر شود. جنگهای جهانی اول و دوم نشان داد اینطوریها هم نیست. اتفاقا بزرگترین جنایات را باسوادترین ملتها انجام دادند.
علیالقاعده ما هم باید به همچو نتیجهای رسیده باشیم، هرچند با نیم قرنی تاخیر. خیل عظیم دکتر مهندس عالم استادهای درسخواندهای که ما را نه به فلاکت، عنقریب است به نابودی بکشانند نشان میدهد درس ملاک نیست. اخلاقیون میفرمودند ملا شدن چه آسان آدم شدن چه مشکل. صحیح بود و البته در مورد خود آنها هم صدقش آشکار شده است.
در سطح ملی نمیتوان ماجرا را با رو کردن مدرکهای تقلبی چند هزار آدم دانهدرشت رفع و رجوع کرد. دهها برابر این جماعت متقلب و یا آنهایی که با تقلبهای شبه قانونی (بخوان سهمیه) مدرک ستاندهاند، آدمهایی هستند با ضریب هوشیهای بالا و مدارک واقعی از دانشگاههای معتبر؛ اما با عملکردی مشابه و بلکه بدتر از همپیالههای تقلبیشان.
سیاست و قدرت تنها قلمرو این ماجرا نیست. از پزشکانی که دهتا دهتا عمل جراحی میکنند و سهتاسهتا مریض ویزیت میکنند بگیر تا اساتید دانشگاهی که انواع حقهها را برای چاپ مقالهی علمی شاگردشان به نام خودشان سوار میکنند هیچکدام مشکل سواد ندارند. حتی در سطح جامعه هم با وجود دهها میلیونها دیپلمه و لیسانسه و دارندگان مدارک بالاتر به نظر نمیرسد مشکل بیسوادی و نادانی علت اصلی وضع ما باشد.
مشکل بیشعوری است. خرمرد رندی و زرنگی بیش از حد. تجاوز آگاهانه به حقوق دیگران. به کار گرفتن دانش و هوش برای شکستن قواعد انسانی به نفع خود. شهوت قدرت. بازیچه کردن علم و هنر و فرهنگ و دین و سیاست به نفع منافع حقیر شخصی.
کتاب بیشعوری در اینباره است.
کتابی طنزآمیز از نویسندهای خارجی که به گمانم برای خوانندهی فارسیزبانی که در آغاز دههی 90 ایستاده، بیشتر تکاندهنده است تا خندهدار. مصداقی از جُک معروف «برای شما جُکه برای ما خاطرهاس.» ردیف کردن نمونههای فاجعهبار بیشعوری برای کسی که حتی اخبار آنجا را دنبال کرده باشد در حکم زیره به کرمان بردن است. چه رسد به تجربه ی زندگی.
خاویر کرمنت (که علیالظاهر واقعا هم پزشک است) در این کتاب طنزآمیز مدعی میشود که بیشعوری (Assholism) یک بیماری و اعتیاد است و نه نوعی بداخلاقی یا سوءرفتار. بعد در قالب یک پزشک که شناخت و درمان بیشعورها را کار خود قرار داده با نظیرهنویسی کتابهای عامهپسند روانشناسی به معرفی بیشعوری از زوایای مختلف میپردازد. چند پاراگراف از متن کتاب نشان می دهد نگاه او به مساله چگونه است. در مورد استعداد بیشعوری سیستم بوروکراسی دولتی و نظام دیوانسالار مینویسد:
این نوع بیشعوری به صورتهای مختلفی دولت را فلج کردهاست. بعضی از صورتهای قابل ذکر اینها هستند:
- جنون جلسه. دیوانسالاران همیشه در جلسه هستند. هر مسالهای که پیش بیاید، موضوع باید در کمیتههای مربوطه مورد بررسی قرار گیرد، مشاوران آن را تحلیل کنند، کمیسیونها دربارهاش گزارش بدهند، در گروههای تجدید نظر رویش بحث شود و کمیتههای اجرایی آن را تایید کنند. با این روش، مسئولیت تصمیمگیری کاملا محو میشود؛ هیچکس مسئول و پاسخگوی عواقب نیست و در آینده یقهی کسی را نمیتوان گرفت.
- کاغذبازی. تمام مراحل اداری با دقت فراوان بهگونهای تنظیم شدهاند که برای هر کاری به سه نسخه نیاز باشد. همین امر، باعث کاغذبازی برای هر کاری میشود حتی اگر آن کار نوشتن تقاضانامه و درخواست کاغذِ بیشتر برای کاغذبازی باشد. اگر زمانی در روند تامین کاغذ اشکالی بهوجود بیاید دولت با خطر جدی مواجه خواهد شد. اتفاقی که باعث دقمرگ شدن بیشعورهای دیوانسالار و ذوقمرگ شدن ما خواهد شد.
- مقررات. سازمان های دولتی بدون مقررات سردرگم میشوند چرا که آنها هیچکاری که واقعا کار باشد انجام نمیدهند و بنابراین هویتشان فقط با مقررات تعریف میشود. افزون بر این، مقررات سازمانهای دولتی را در مقابل مردم محافظت میکند، به این صورت که مانع از حق مسلم مالیاتدهندگان برای پرسش دربارهی این واقعیت آشکار میشود که این سازمانها و ادارهها چرا پول مردم را مصرف میکنند اما عملا هیچ کار مفیدی برای آنها انجام نمیدهند؟ و آخر اینکه مقررات، قدرت کافی برای رؤسا و مدیران تامین می کنند تا با زیردستانشان مستبدانهتر رفتار کنند.
از این منظر شاید ارتش بهترین نمونهی تبلور این نوع بیشعوری باشد. هیچ دلیل طبیعیای برای اطاعت یا احترام گذاشتن به کسی که تمام زندگیاش را صرف آموزش صف جمع در یک آموزشگاه نظامی کرده وجود ندارد. از این رو باید از مقررات برای توجیه این کار غیرطبیعی کمک گرفتهشود. این است دلیل آنکه چرا ارتش – و در مقیاس وسیعتر: دولت- اینقدر به مقررات اتکا دارد. برای توجیه اشتغال و سرپانگهداشتن بیشعورها.
این کتاب با مشقت زیادی ترجمه و از راههای مختلفی برای اخذ مجوز چاپش اقدام شد. راستش شرح ماجرا اینقدر برایم دردناک است که دوست ندارم دوباره تکرار کنم و اگر خواستید میتوانید در مقدمهی کتاب شرح مختصری از آن را بخوانید. مختصر اینکه سال 89 جواب قطعی آمد که مجوز نمیدهند و تازه به ناشر اخطار دادهاند که اگر پس از این چنین آثاری را به اداره کتاب تحویل دهد با مشکل جدی روبرو خواهد شد! چیزی در حد درخواست مجوز نشر برای مجلهی پلیبوی، با این تفاوت که چنین درخواستی لااقل ارشادچیهای محترم را عصبانی نمیکند.
وقتی مصمم شدم فایل کتاب را برای دانلود به صورت الکترونیک منتشر کنم علیرغم بارها و بارها ویرایش کردن نسخههایی که برای چاپ آماده میشد و وقت بسیاری که صرف آنها شد، تنها فایلی که به دردم خورد همان نسخهی اولیهای بود که خودم تایپ کرده بودم. ویرایشِ فایلی که خود آدم تایپ کرده (و طبعا اشکالاتش به چشمش نمیآید) و صفحهآرایی کتاب با نرمافزار ورد توسط آدمی غیرحرفهای، شکنجهایست که فقط آنهایی که به آن گرفتار شده باشند درکش میکنند. به خصوص اینکه اصرار داشتم کارهایی هم در حاشیهی کتاب بکنم…
بماند که برای همین طرح ساده ی جلد، به خاطر نداشتن نرم افزار فارسیساز در فتوشاپ چه فلاکتی کشیدم.
بعد از اینکه فایل را در دو فرمت (ویژهی چاپ و نمایشگرهای بزرگ و ویژهی نمایشگرهای کوچک)آماده کردم برای دو سه نفر از دوستان فرستادم. فقط در یک فقره ف م سخن صد نکته را گوشزد کرد! این یعنی باز کردن جداگانه فایلها، دانه دانه پیدا کردن کلمات، درست کردن آنها، چک کردن دوباره صفحهبندی. گاه میشد که با حذف یا تغییر یک عبارت جدولی در چند صفحه بعد اندکی جابهجا میشد و بسیاری بههمریخته.
گذشته از آن، بعد از انتشار الکترونیک کتاب هم بارها تغییر و تصحیح لازم آمد. بعضی وقتها اشکالی هم نبود و فقط خودم وسواس داشتم. مثلا حاشیه نویسیها را کمی تغییر دادم. همین “کمی” یعنی نوشتن دوباره، اسکن، ویرایش عکس، جایگزینی با قبلی، چک کردن دوباره صفحات، گرفتن پی دی اف، آپلود کردن و جایگزینی با فایل قبلی… (ریا نشود ها. فقط دارم میگویم که بدانید چقدر زحمت میکشم بدون آنکه به رویتان بیاورم. این اخلاص و تواضع ما محمودها مثالزدنی است. اسنادش هم موجوده)
در ترجمه سعی کردم به متن وفادار باشم هرچند که بعضی جاها نمیشد. ترجمه بعضی عبارات دردسر درست میکرد. مطالبی هم بود به شدت آمریکایی و محدود به دورهای خاص که البته تا آنجا که شد با نوشتن پانویسها سعی کردم طوری نقل کنمشان که برای خوانندهی ایرانی مفهوم باشد. نویسنده لحنی توامان شبهعلمی-لمپنی برای متن انتخاب کرده بود که تا آنجا که میتوانستم سعی کردم آن را در ترجمهی فارسی رعایت کنم. بعضی پرگوییها و تکرار مکررات نویسنده را فشرده کردم. اندکی (شاید دو سه درصد) عبارات را هم با تغییراتی ایرانی کردم البته نه با غلظت آقامون شاملو که همچی کلوم پاچناری میذاش تو دهن بچههای گیلگمش اینا که انگار میکردی مال ناف درخونگان.
خواندن عمیق و چندبارهی این کتاب بر روی اخلاق و رفتار من تاثیر داشت. درست است که هنوز از این بلا و بیماری پاک نشدهام اما باافتخار اعلام میکنم که بهتر شدهام. مدارکش هم مجددا موجوده.
امیدوارم از خواندن این کتاب لذت ببرید و آن را شایسته ی توصیه به دیگران هم بدانید. چند سال منتظر بودم و نقشه میکشیدم که بعد از چاپ کتاب، کارهای گوناگونی در سطح جامعه برای جا انداختن مفهوم نوین “بیشعوری” و روشهای درمان و مبارزهی با آن انجام بدهم. میخواستم به بهانهی معرفی کتاب تورهای مختلفی بگذارم، به شهرهای مختلف بروم و با اجرای چیزی شبیه استندآپ کمدی مردم را هم بخندانم و هم بترسانم! میخواستم کارگاههای چند روزهی بیشعورشناسی در تهران بگذارم به شیوهای کمیک… بگذریم.
راستش حالا بیش از این کار چندانی از من برنمیآید اما منتظر بازخوردها میمانم. چه دیدید، شاید هم آنقدر استقبال خوب بود که از همینجا کار را پی گرفتم. این دیگر به شما بسته است. اگر این کتاب را همانقدر مفید و ضروری میدانید که من میدانم هر کاری که صلاح میدانید برای انتشار بیشترش انجام بدهید. به جز دست بردن در فایل پیدیاف کتاب، هر کار دیگری با آن مجاز است و نیازی هم به مجوز من ندارد. لینکش را همخوان کنید، در شبکههای اجتماعی معرفیاش کنید، برای دوستانتان ایمیل کنید، دربارهاش بنویسید، پرینت بگیرید و به آنهایی که اهل وب و کامپیوتر نیستند بدهید، برایش وبلاگ بزنید و دسترسیاش برای کسانی که فیلترشکن ندارند را مهیا کنید، اگر خبرنگارید در رسانهتان معرفی و نقدش کنید… . پیشاپیش از همهتان سپاسگزارم.
شاید گامی برداریم در زدودن بیشعوری از جامعهای که مبتلایان به این بیماری آن را به تماشا کشیدهاند. وقتش شده نعره بزنیم
salam
khob file downloadesh kojast ?
سلام. اگر می شود نسخه انگلیسی اش را هم برای دانلود بگذارید. برای ماها که اغلبمان مشغول آماده شدن برای آیلتس و تافل هستیم، مقابله متن انگلیسی و فارسی یک فرصت عالی به شمار می رود که کلی زبانمان را بهتر می کند. ممنون می شوم.
متن انگلیسیاش موجود نیست روی وب یا به صورت الکترونیک. برای دانلود روی عبارت انگلیسی (نام کتاب) کلیک کنید
پست خوبی بود … ممنون
…خاویر کرمنت (که علیالظاهر واقعا هم دکتر است) …
محمود خان احتراما بهتر بود می نوشتید… واقعا هم پزشک است.
دکتری توی فارسی دست کم دو معنی می دهد و من فقط با دیدن عکس روی جلد که جلوی نام نویسنده ام دی گذاشته بود متوجه منظور شما شدم
با احترام
حق با شماست
سلام
خسته نباشید
قبل از هر حرفی اینکه حاشیه نویسی های کتاب واقعن موثر هستند و گمانم ارزش دردسری که برایش کشیده بودید را داشتند:)
اما بعد این که دست شما درد نکند بابت ترجمه این کتاب و تاکید براینکه همه ما نیازمند خواندن یک همچین کتابهای شبه اخلاقی/طنز/ روانشناسی/ نصیحه ال… هستیم
خواستم عرض کنم که به نظرم کتاب اگرچه تخصصی نبود و هیچ ادعایی مبنی بر اخلاقی یا منطقی بودن نداشت اما این دلیل بر پراکندگی ادعا ها و فقدان هرگونه معیار و سنجه ای برای بیشعوری نمی شود. انگار انبوه پریشان نوشت های یک آدم معمولی خوب و دلخور را فصلبندی کرده باشند که البته هنر کمی نیست اما نشر آن بدون انسجام منطقی باعث می شود هر آدم دلخوری بنشیند و هر رفتار خلاف میل اش را به بیشعوری اطرافیانش نسبت بدهد. احتمالا از باب تعرف الاشیا به اضدادشان و هم از بابت طنز و هم جذابیت و بابت های دیگر نود درصد کتاب وصف حال انواع آدمهای کج خلق و ده درصد کتاب هم جمله های کلی مثبت و مثلن راه کار برای به اصطلاح رفع این بحران خانمان برانداز است، که نیست، چون برای زندگی درمیان بیشعورها به شما هم تجویز میشود بیشعور باشید…کتاب در کل و به ویژه در فصل هایی که از نحوه برخورد و تعامل با آدمهای بیشعور حرف می زند خود متناقض است . هم قابلیت تحقیر و توجیه به آدمها میدهد(آدم یاد کتاب هنر همیشه به حق بودن شوپنهاور می افتد) و هم در مراوده با بیشعورها از فرد یک بیشعور تمام عیار می سازد…البته شاید ذهن من قدرت درک طنز عمیق این کتاب را نداشته و شاید در این بی نظمی طبقه بندی اقسام رفتارها در ره رفتارهای بیشعورانه نظمی هم نهفته است که باید کتاب را چندباره خواند تا فهمید.
در هر حال بازهم خسته نباشید و
پاینده و پوینده باشید
با تمام این اوصاف به نظرم کتاب نصیحتنامه ی یک پدربزرگ متوسطالحال است به زبان امروزی
سلام و خسته نباشد و با تشكر از زحمات جنابعالي
جهت اطلاع، 45 نسخه از كتاب را در قطع a5 و بصورت رنكي و صحافي شده چاپ و آماده كرده و بهمراه يك سي دي حاوي هر دو نسخه pdf كتاب در روز چهارشنبه و پنجشنبه بين علاقمنداني كه در تهران و چند شهرستان ديگر ميشناختيم توذيع نموديم و از آنها هم تقاضا كرديم پس از مطالعه و درصورتيكه آنرا جهت آگاهي بخشي جامعه مناسب ديدند و چنانچه ديگر نيازي به آن نداشتند آنرا به ديگر آشنايان جهت مطالعه تحويل دهند
سال “آگاهي تا رهايي” پيروز
يا علي
خیر ببینید. بوس از راه دور
محمود خان سلام
باز هم ممنون به خاطر کتاب بی شعوری تون. لینک زیر یک مجموعه جمع و جور از مصادیق بی شعوری یه. فکر کردم شاید براتون جالب باشه.
http://www.thedipstop.com/Asshole.html
یک مطلب در خصوص معرفی کتاب جنابعالی دیدم گفتم لینکش را بزارم براتون
سپاس