تا به حال چند بار دوستانی از من خواستهاند نظرم را درباره “شبکه نیم” و برنامههای طنزآمیز شبکه “من و تو” بنویسم اما چندان مایل به این کار نبودهام. البته ناگفته نماناد که بهعلت ابتلا به بیماری رایج پرحرفی و نظر دادن درباره همهچیز و همهکس که بین ما ایرانیها رایج و به مدد اینترنت و شبکههای اجتماعی به سندرم حاد تبدیل شده، اصولا نیازی نیست دوستی از من بخواهد درباره چیزی نظر بدهم، خود به خود میدهم! بویژه اگر درحوزه طنز باشد که علاقهمندی اولم است. اما در مواردی که نقد و نظری با حرفهی خودم، یعنی طنزنویسی، همپوشانی داشته باشد احتیاط میکنم خصوصا اگر چنان برداشت شود که پای منافع عینی یا فرضی خودم در میان است. این مساله وقتی حاد میشود که بخواهم ضعف در زمینه نویسندگی و نیاز به جدی گرفتن طنزنویسان خوب را گوشزد کنم.
با این حال گمان نمیکنم الان گوشزد کردن ضعف مشهود برنامههای طنزآمیز شبکهی بسیار پرمخاطب من و تو در زمینه طنزنویسی سوتفاهم برانگیز باشد. به نظرم، سری برنامه نسبتا جدید شبکه نیم چنان در زمینه مسائل فنی خوب و در زمینه متن ضعیف است که چنین شکافی را هر کس متوجه میشود (بر خلاف مثلا برنامه “دکتر کپی” که شکاف چندانی نداشت چون تقریبا در همه زمینهها ضعیف بود!).
شبکهی نیم از حیث عروسک سازی، صداگذاری، دکور، جلوههای ویژه و در مجموع، عوامل فنی، قابل قبول و بعضا عالی و تحسین برانگیز است. ترانههایی که در آن اجرا میشود شاد و مفرح و عمدتا با مضامین روز هستند و نزدیک به سنت ضربیخوانی (البته نه حیث جنس موسیقی بلکه از نظر خاستگاه: استفاده از انتقادهای سیاسی اجتماعی روز برای ساختن ترانههای شاد و مردمپسند، عموما با تقلید از ترانههای معروف و جاافتاده). همچنین این شبکه از یک سو، بر خلاف عامه شبکههای معروف به لسآنجلسی، خوشکیفیت و حرفهای است و از سوی دیگر، بر خلاف شبکهای مثل بیبیسی فارسی، قید و بندها و محدودیتهای چندانی برای به سخره گرفتن شخصیتهای سیاسی و مذهبی و نظامی ایران ندارد. و این یعنی فضای کمنظیری برای طنز و به خصوص طنز سیاسی در این شبکه وجود دارد.
با این حال شبکهی نیم، که پتانسیل ماندگار شدن به یک برنامهی آیتممحور طنزآمیز سیاسی اجتماعی را به خوبی دارد، به خاطر دست کم گرفتن مساله طنزنویسی، در حد یک برنامه معمولی و گهگاه ملال آور باقی مانده است. این در حالیست که حتی سوژههای انتخابی نیز اکثرا سوژههای داغ روز هستند.
به گمان من، ضعف اصلی نویسندگی در مجموعهی شبکهی نیم به دو عامل مهم برمیگردد: اول ضعف در دیالوگنویسی که نه فقط در شبکه من و تو، بلکه در بیشتر رسانههای ایرانی دست کم گرفته میشود. اصولا دیالوگنویسی حوزهایست خاص که به ادبیات نمایشی برمیگردد و الزاما هر کس که نویسنده یا طنزنویس خوبی باشد دیالوگنویس خوبی نیست (و بالعکس. مثلا پیمان قاسمخانی که یکی از بهترین کمدینویسان ایران است طنزنویس خوبی برای جراید نیست). طنزهای مکتوب، کاریکاتورها، شوخیهای رایج، تکه کلامها و جکها همگی میتوانند به خوبی در آیتمهای تلویزیونی یا رادیویی مبنای یک قطعه کمدی باشند به شرطی که قابلیت داراماتیزه شدن داشته باشند و این کار توسط یک دیالوگنویس حرفهای انجام شود. یک دیالوگنویس میتواند حتی با دستمایه قرار دادن یک اتفاق معمولی به زیبایی یک موقعیت یا گفتگو یا اکت بسیار کمیک بسازد در حالیکه یک جک بامزه ممکن است در دست یک نویسنده ناشی تبدیل به قطعهای بیمزه شود، یا اصلا پتانسیل نمایشی شدن نداشته باشد. مقایسه کنید (اگر سنتان قد میدهد) آیتمهای “بعد از خبر” را با آیتمهای “ساعت خوش”.
دومین ضعف در متنهای شبکهی نیم را بیتوجهی به “خندهگاه” میدانم. خندهگاه یا punch line همان لُبِ مطلب یا نقطهی اوجی است که مخاطب با کشف یا مواجهه با چیزی به خنده میافتد. آیتمهای شبکهی نیم به ندرت خندهگاهی دارند و معمولا مخاطب را گیج میکنند که کجا باید بخندد و منتظر چه چیزی باشد. البته منظورم خندهگاههای دم دستی و غیرنمایشی (مثلا به شیوهی “بعد از خبر”ی که شامل اجرای غیردراماتیک یک جک شفاهی و در نهایت “ئه” گفتن و خیره شدن به دوربین بود) نیست. خندهگاه میتواند پیچیدهتر و هنریتر باشد اما فرمول سادهی آن برای آیتمهای تلویزیونی این است که خط وقایع و گفتگوها پستی و بلندی داشته باشد و اکثرا (نه همیشه) در قله تمام شود. به عنوان یک نمونه موفق در این زمینه یادآوری میکنم به یک آیتم کوتاه از شبکهی نیم که مربوط به جلسه هیات دولت بود و بعد گفتگوی کوتاهی بین جنتی و سایرین، او گفت که به توصیه پدرش عمل کرده و ناگهان کمربند انفجاریاش را نشان داد! یک نمونهی بامزه از نظر نویسندگی که متاسفانه در شبکهی نیم کمتر دیده میشود.
امیدوارم دستندرکاران شبکه من و تو و تهیهکنندگان شبکهی نیم، با رفع این ضعف، شبکهی من و تو را در زمینهی کمدی و طنزسیاسی به سطح بهترین برنامههای این شبکه و بلکه رسانههای فارسیزبان برسانند.