مدعیالعموم: بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و با سلام و درود خدمت حضرت مقام معظم رهبری (حضار: الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و اهلک اعدائهم اجمعین) ولی امر مسلمین جهان و با آرزوی طول عمر آن وجود قدسی عظیم الشان. همانگونه که مستحضرید روز پنج شنبه گذشته قتلی در میدان سعادت آباد تهران اتفاق افتاد که گویا منشا ناموسی داشته، یعنی یک آدم ناموسپرستی که به یک جوانی مشکوک بوده او را چاقو میزند و در حالت نیمه نفله روی زمین میاندازد و نمیگذارد هیچ کسی نزدیک بشود تا اینکه میمیرد. متهمان یعنی ستوان یکم متهم ردیف اول و سردگرد دوم متهم ردیف دوم هم آنجا حضور داشتهاند که مثل بقیه مردم تماشا میکنند تا کار تمام بشود که در مجموع بعلت آنکه قتل ناموسی بوده اشکالی بر کار آنها وارد نیست. اما یک فیلمی از اینها روی فیس بوک و اینترنت و چت منتشر شده است که باعث نظام و حتی نعوظ بالله…
قاضی: عبارات را دقیق بکار ببرید. نعوذ بالله.
مدعیالعموم: بله. همین که شما گفتید… حتی ممکن است باعث وهن نظام هم بشود. آنهم در حالی که استعمار و لابی صهیونیستها و دکترین ضد نظام مقدس جمهوری اسلامی این روزها سخت در حال دسیسه چینی هستند و هنوز مدت چندانی از جریان فتنه میکرب سبز هم نمیگذرد. آنوقت در حضور مامورهای نیروی انتظامی یک عدهای برداشتهاند فیلم گرفتهاند و روی توبیتر و اینها گذاشتهاند و بیبیسی هم هی پخش میکند لابد و پارازیت هم که روی شاخش است… این است که این ماموران نیروی انتظامی با اهمال و ندانمکاریشان قطعا باعث وهن نظام شدهاند و باید اشد مجازات بشوند. این بود شکوائیه مدعی العموم. والسلام
قاضی: متهم ردیف اول بایستد. دفاعی دارید؟
متهم ردیف اول: والله بالله ما بیگناهیم جناب قاضی. ما رفتیم دیدیم آن بابا خونین و مالین افتاده یکی هم بالای سرش ایستاده دارد فحش ناموسی میدهد. یک چاقو هم دستش بود به چه گندگی. اولش فکر کردیم تئاتر خیابانیه…
قاضی: تئاتر خیابانی چیست؟
متهم ردیف اول: یک جور – بلا نسبت- قرطی بازی است که این سوسولهایی که دانشگاه هنر و اینها میروند توی خیابان راه می اندازند. قبلا که کلانتری پل کالج کار میکردیم چندتایشان را از چهارراه دانشجو دستگیر کرده بودیم. یک جور سیاهبازیست قربان که به جای تخت حوض توی خیابان در میآورند هیچ هم خنده دار نیست. خلاصه اولش میخواستیم برویم جلو که چاقال گفت نرو انگار جدیه…
قاضی: چاقال کیست؟
متهم ردیف اول: همین متهم ردیف دوم دیگه قربان. ما بهش میگیم چاقال. یعنی نه ما، همه میگویند سرگِرد چاقال.
متهم ردیف دوم: همه غلط میکنند با تو وزغ خان.
قاضی: مودب باشید. احترام دادگاه را حفظ کنید والا برخورد میشود. خب بعد چه شد؟
متهم ردیف دوم: بعد دیدیم انگار قضیه جدیه و گفتیم ببینیم آخرش چه میشود. چون طرف داشت همینطوری که به اون پسره لگد میزد ماجراهای سکسی تعریف میکرد… اما یک کمی که گذشت چند نفر گفتند یک کاری بکنید و هی پارازیت می دادند وسط قضیه. ما هم بیسیم زدیم مرکز که اینها ساکت بشوند.
مدعیالعموم: پس اعتراف می کنید که با برنامه صدای آمریکا و پارازیت در ارتباط بود.
متهم ردیف اول: نه بابا این چاقال زر میزنه.
قاضی: واضح صحبت کنید. چرا بیسیم زدید؟
متهم ردیف اول: چون کار دیگهای نمیتوانستیم بکنیم. طرف مسلح بود. یک چاقو داشت این هوا. ما دو نفر دست خالی با دو تا دستبند و باتوم که تازه فقط یکیمان کلت کمری دشات چکار میتوانستیم بکنیم؟ از این دختر بدحجابها نبود که همچین بزنیم توی سرش به خر بگوید خان دایی؛ چاقو داشت مرتیکه.
متهم ردیف دوم: قربان اونها نیرو نفرستادند. اونها باید محاکمه بشوند.
قاضی: آنها اعلام کردهاند که شما طوری اعلام نکردهاید که آنها متوجه جدی بودن موضوع و نیاز به اعزام فوری بشوند.
متهم ردیف دوم: خب اولش آره. ولی بعدش که یک نفر گفت اگه این بابا بمیره برای شما دو نفر که دارید تخمه میخورید دردسر میشه من جدی بیسیم زدم. به پیر به پیغمبر من ده دقیقه داشتم قسم میخوردم که ماجرا جدیه ولی نیرو نفرستادند.
قاضی: به طور معمول چقدر طول میکشد که نیرو از کلانتری محل خدمت شما به آن محل برسد.
متهم ردیف اول: ایکی ثانیه.
قاضی: درست، دقیق و مودبانه صحبت کنید والا مر قانون در مورد نحوه رفتار شما در دادگاه اجرا خواهد شد.
متهم ردیف اول: این چی میگه؟
متهم ردیف دوم: میگه در اون گاله رو ببند والا میدم دهنتو سرویس کنند وزغ.
متهم ردیف اول: زر نزن چاقال.
قاضی: متهمان با همدیگر پچپچ نکنند. دوباره تکرار میکنم: چقدر طول میکشد تا نیروهای ویژه از کلانتری به محل وقوع جرم برسند؟
متهم ردیف دوم: یک دقیقه قربان. بلکه هم کمتر.
قاضی: پس چرا در مدت 31 دقیقه که در آنجا حضور داشتید نیامدند؟
متهم ردیف اول: چون اصلا نیرو نفرستادند جناب قاضی. همهاش تقصیر این بود که درست بیسیم نزد. من بهش گفتم به جای قسم خوردن یک چیزی بگو که زود نیرو بفرستند اما نگفت. تازه قبلن هم بهش گفته بودم که پسرعموم که توی مشهده میگفت که دو ساعت تمام داشته بیسیم می زده که چهارنفر دارن طلافروشها را میکشن و طلاهاشون رو برمی دارن اما نیرو نفرستادند… یعنی میدانست ها، اما آنجوری نگفت که زود بفرستند.
متهم ردیف دوم: قربان این میگفت که من در حین انجام وظیفه دروغ بگم.
قاضی: متهم ردیف اول چه درخواستی از شما کرد؟
متهم ردیف اول: هیچی بابا… بیخیال…
قاضی: شما سکوت کنید. متهم ردیف دوم حرف بزند.
متهم ردیف دوم: این میگفت یک چیزی بگو که فوری هشتاد نفر از نیروهای ویژه را با انواع سلاح و باتم برقی و گاز فلفل و اینها بریزند اینجا قال قضیه را بکنند.
قاضی: کلانتری شما اینقدر نیرو دارد؟
متهم ردیف اول: به… آقا رو. کجاشو دیدی؟
قاضی: به جرم عدم رعایت ادب و احترامات فائقه به قاضی و دادگاه به یک ماه حبس محکوم میشوید.
متهم ردیف اول: گه خوردم.
قاضی: شد 45 روز.
مدعیالعموم: اعتراض دارم. جرم محسوب نمیشود. به خصوص با توجه به شغل خطیر متهم.
قاضی: اعتراض وارد است. شد همان یک ماه. حالا متهم ردیف دوم توضیح بدهید اگر چنین امکانی فراهم بود چرا استفاده نکردید؟
متهم ردیف دوم: چون باید دروغ میگفتم جناب قاضی.
قاضی: خب میگفتید. مشکلش کجا بود؟
متهم ردیف دوم: آخر باید گزارش میدادم که یک عدهای آنجا دارند یک چیزهایی میگویند.
قاضی: مثلا چه چیزهایی؟
متهم ردیف دوم: یک چیزهایی علیه بعضیها.
قاضی: شفاف و واضح صحبت کنید.
متهم ردیف دوم: مثلا باید میگفتیم که اینها چند نفر دارند علیه رئیس جمهور و رهبری…
قاضی: خفه شو دیوث!
متهم ردیف دوم: جانم؟!
قاضی: میگم خفه شو جاکش… تو اصلا کی هستی که اسم معظم له را بیاوری بی غیرت؟
متهم ردیف دوم: مثل اینکه سوتفاهم شده جناب…
مدعیالعموم: ببند در او مستراحو چاقال… (خطاب به قاضی) من میگم اینا رو باید همون اول گذاشت سینه دیوار که قال قضیه کنده بشه تو میگی نه.
متهم ردیف اول: حالا چرا جوش میارین؟ پس اگه اون شبها میشندیدن که توی سعادت آباد درباره ره…
قاضی: خفه شود مادر (…) تا نیومدم اونجا روی همون صندلی (…) بچه (…)
متهم ردیف اول: چاقال این چه حشریه!
(همهمه)
منشی دادگاه: متهمها خفه شوند بنشینند سرجایشان. رای دادگاه قرائت میشود: متهم ردیف اول و متهم ردیف دوم به جرم توهین به مقام عظمای ولایت امر، اقدام علیه امنیت ملی، همکاری با رسانههای بیگانه، عدم برخورد با مردم حاضر در محل و اهمال در ضبط موبایلها و نیز عدم رعایت شئون دادگاه هر یک به حدود 20 سال زندان محکوم میشوند.
والسلام علی طاهرین الاجمعین
وقتی برای اولین بر این خبر را در بالاترین میخواندم نا خودآگاه به یاد ان مانورکذایی یا کارنوال اقتدار نیروی انتظامیشان افتادم و به تلخی خندیدم .”خنده تلخ من از گریه غم انگیزتر است کارم از خنده گذشتست ،از ان می خندم” .
نگاهی تیزبینانه و طنزی برنده. بسیار عالی واقعیات زندگی را پوشش داده. وقتی فیلم کشتار در میدان کاج ویروس وار منتشر می شد، همه طوری رفتار می کردند انگار نیروی انتظامی ما را از لندن آورده اند، کسانی اند شبیه همین ها که در مطلب امد، همه روزه هم خودمان با ایشان تماس داشته ایم ولی به ندیدن زده بودیم خودمان را. قاتل فقط کمی از ما هوشمند تر است ظاهرا.
باریکلا بابا . کیف کردیم