حضرت آیتالله العظمی سیستانی
سلام علیکم.
با عرض ادب و آرزوی تندرستی. حوادث بسیار تلخی در ماههای اخیر در ایران اتفاق افتادهاست که از حیث ناگواری اگر نگوییم در تاریخ معاصر ایران بینظیر است، حتما کمنظیر هست. هزاران نفر مجروح و مضروب شدهاند، صدها نفر دستگیر و زندانی و دهها تن بنا به آمار رسمی کشته شدهاند. علاوه بر اینها اخبار و ادعاهایی مبنی بر شکنجه و حتی تجاوز به گروهی از انسانهای دربند منتشر شده است که شنیدن آنها مو بر اندام آدمی راست میکند.
همهی اینها در حالیست که تا کنون کوچکترین اظهار نظری از حضرتعالی در این خصوص صادر نشده است. پیش از هرچیز لازم میدانم یادآوری کنم که به مشرب و داءب شما مبنی بر پرهیز از امور سیاسی آگاهم و میدانم مکتبی که شما به آن تعلق دارید دخالت در سیاست و وارد شدن به جناحبندیهای سیاسی را دور از شان دین و متولیان آن میداند. امری که نه تنها اشکالی بر آن وارد نیست بلکه با پدیدار شدن آفات عملی ابزار شدن دین در دست سیاست یا بلعکس در دوران معاصر، درستی و فایده آن بیش از پیش آشکار شده است. محتوای این نامه نیز به هیچ عنوان در راستای درخواست مستقیم یا غیر مستقیم از شما برای موضعگیری له یا علیه یک شخص یا جریان سیاسی در ایران نیست و نگارنده اصولا چنین درخواستهایی از شخصیتهای عالیمقامی چون حضرتعالی را –در هر سطحی که باشد- نادرست و مضر میداند.
حضرت آیتالله
موضوع این نامه نه فقط سیاست نیست، بلکه دین و مذهب هم نیست. موضوع این نامه مقولهای به نام انسان است و دلیل نگارش آن به شما نقش مهمیست که شما به عنوان مرجع تقلید عالیمقام شیعیان می توانید در حفظ جان و مال و ناموس انسانها در این زمانهی حساس و استثنایی ایفا کنید. نقشی که کاملا در راستای رسالت دینی شماست.
جناب آقای سیستانی؛ مرجع عالیقدر
آنانی که موفق به زیارت و همصحبتی شما از نزدیک شدهاند بر آگاهی شما از مسائل روز ایران همداستانند. جز این هم نباید باشد و چگونه ممکن است فردی که تا ریزترین مسائل اعتقادی و عملی مورد تقلیدِ دهها میلیون ایرانی قرار میگیرد و کوچکترین حرف و نظرش برای آنان حجت است از روز و روزگار پیروان هموطنش بیخبر باشد؟ گذشته از این شما عنایت خاصی نیز بر ابزارهای اطلاعرسانی نوین دارید که راهاندازی پایگاههای اینترنتی و شبکههای تامین اینترنت در ایران و سایر کشورها توسط نمایندگانتان یکی از نمونههای آن است. در این صورت بسیار بعید است از آنچه در این چند ماه در کوچهها و خیابانها و زندانها و دادگاهها و بدتر از همه گورستانهای ایران اتفاق افتاد خبر نداشته باشید. حتی بسیار بعید است فیلمهای مبهوتکنندهی برخی درگیریها در خیابانهای تهران را از طریق شبکهی اینترنتی که واحد انفورماتیک موسسهی آلالبیت با دستور و تامین هزینه شخص شما اتصال به آن را تامین میکند ندیده باشید. بی انصافیست اگر گمان بریم تصاویر قلبهای دریده و سینههای شکافته هموطنان و همکیشان شما را میلیاردها انسان در سراسر کرهی زمین دیده باشند و مرجع تقلید بزرگ و آشنا به زمانهی ما ندیده باشند.
از این بیانصافانهتر آن است که گمان بریم هزاران آیه و حدیث و روایت که دفاع از مظلوم و حفظ حرمت مسلمان توسط شاگردان باواسطه و بیواسطهی اساتید اسلامشناسی چون شما از بام تا شام برای عوامالناس نقل میشود صرفا در حد گفتار و لقلقهی زبان باشد. یکی از همین روایات بیان میکند که امام اول شیعیان حق میدانست اگر مسلمانی با شنیدن خبر درآوردن خلخال از پای زنی یهودی که در سرحدات حکومت اسلام میزیست؛ از غصه بمیرد.
اما با این اوصاف سکوت شما در این میانه سوالات فراوانی را برای عدهی فراوانی ایجاد کرده است.
حضرت آیت الله سیستانی
آنها از خود میپرسند این سکوت آیت الله سیستانی از چه روست و چرا ایشان که با فتوای عادی و کوتاهی در حد "اقرار تحت شکنجه اعتبار ندارد" میتوانند هزاران نفر را دقیقا مطابق شرع اسلام از بند و بلا یا بیآبرویی خلاص کنند از چنین زحمتی دریغ میکنند؟ آنها از خود میپرسند چگونه ممکن است بیشترین تعداد شیعیان و مقلدان آقای سیستانی در ایران باشند و آنگاه اینقدر ایشان از اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی ایران کناره بگیرند؟ آنها میگویند آیا رابطه مرجع و مقلد فقط در حد رسالهی عملیه و احکام نماز و روزه و حیض و نفاس و غسل و خمس و سهم امام است؟ آنها میگویند آیا نجف امروز از نجف زمان مرحوم آخوند خراسانی که چنان نقش پررنگی در تحولات سیاسی و موج حقطلبی و آزادیخواهی مردم ایران در عهد قاجار داشت؛ فاصلهی مکانی بیشتری از ایران گرفته است؟ آنها میگویند جان انسانها در این زمانه از انحصار تنباکو در زمانهی میرزای شیرازی کماهمیتتر است که در آن زمان خرید و فروش و استعمال آن "بای نحو کان در حکم محاربه با امام زمان" تشخیص داده شد اما در این زمان حتی از نقل یک حدیث و روایت در باب حرمت شکنجه (احتمالی) دریغ میشود؟
و بسیاری سوالات دیگر در اینجا جای ذکر آنها نیست و اگر مایل باشید میتوانید برخی از آنها را از نمایندگان و معتمدین شریفتان در ایران بپرسید. افرادی چون آقایان شهرستانی، سیدان و موسوینژاد که این بزرگوار آخری اتفاقا به خاطر آنکه پدرزن شخصی به نام محمدعلی ابطحی است شاید ناقل نظرات بهتری در این خصوص باشد.
حضرت آیتالله
هزاران میلیارد تومان تا کنون از سوی مقلدان حضرتعالی در ایران با طوع و رغبت به نمایندگان شما تحویل داده شده است و این حجم چنان عظیم است که نمایندهی شما در ایران؛ یعنی آقای شهرستانی رسما به دفتر بعضی از مراجع دیگر کمک مالی میکند و نمایندگان شما با بخشی از این وجوهات تاسیسات عظیمی را از مدرسه و کتابخانه و مرکز تحقیقات گرفته تا شبکه کامپیوتر و مرکز طراحی بازیهای کامپیوتری در سراسر جهان اداره میکنند. اینها در حالیست که خود شما در خانهای محقر و با سادهزیستی تمام زندگی میکنید.
مباد که آنهمه وسایل و امکانات مادی و اندوختههای علمی و معنوی و زهد و ورع، در روز مبادا، ملجایی برای انسانهای مظلوم و دلشکسته یا دست کم مرهمی بر روح زخمخوردهشان نباشد.
و کار به جایی برسد که بخشی از همان مقلدان معتقد به این نتیجه برسند که اگر بخشی از وجوهات اهدایی را در این سالها صرف تاسیس و تقویت بنیادی مردمی برای حفظ حقوق انسانی خود میکردند اکنون ملجا و پناهگاهی داشتند که دست کم از آنها در این توفان حادثات دلجویی کند.
گفتن شرط بلاغ البته با مرجع عالیقدری چون شما بیادبیست ولی چه خوب بود اگر در حد بیاعتبار دانستن اقاریر تحت فشار یا حفظ حقوق اولیهی زندانیان یا حرمت شکنجه، با نقل احادیث و روایات متواتری که در این زمینهها هست در این قضایا وارد میشدید. اگر چنان نبود (که خدا کند نباشد) موضوع برای وقایع اخیر سالبهی به انتفاء موضوع بود و اگر چنان بود بدون هیچ دردسر و حتی موضوعگیری صریحی در حفظ جان و حرمت انسانهای زیادی نقش ارزندهای ایفا میفرمودید.
امیدوارم این چند کلام موجب ملال خاطر شریف نشده باشد.
محمود فرجامی
جناب فرجامي مزاح ميفرماييد قربان. تنباكو تحريم شد جون از قبل تنباكو كلي سهم امام و زكات نسيب حضرات ميشد و اون بريتاني ملحد كه سهم امام نميداد. حالا اين كشتكان شما مكر كه بودند و اصلا سهم امام نميدادند كه قتلشان مانند تنباكو حرام باشد. خوش خيالي است اقا جان خوش خيالي
حرف دل ما بود. این رو باید به آقای مکارم و صافی هم گفت. متاسفانه مراجع هیچ عکس العملی نشون ندادن. امیدوارم به نحوی این مطالب به دست خودشون برسه. شاید تکونی بخورن.
امان از محافظه کاری!
درود بر شرفت
من پای این نوشته را امضا میکنم
ظاهرا اکثر مراجع تنها در زمانی که حکومت دست خودشان یا هم صنفانشان نباشد مبارز و مجاهد فی سبیل الاهند
خیلی عالی بود. واقعن همینطوره ، من دیگه نمیفهمم چه مصلحتیه، اگر مصلحت دینه که همه دارن از دین بیزار میشن اگر مصلحت انسانها است که دیگه انسانی نمونده!
یعنی فکر میکنی این نوشته رو میخونه؟ کاش میشد امضایی چیزی جمع کرد براش ارسال کرد.
فقط درود به شرف صانعی، واقعن دم تو هم گرم خدا رو شکر که از آدرس دبش در دسترس هستی!
ای بابا اگه جلوی پول جمع کردن آقای شهرستانی رو بگیرن بیچاره مراجع چطوری میلیاردر شن؟ ایشون هیچی نمی گن در عوض نمایندشون تو ایران کلی پول واسشون میفرسته. معامله منصفانه ایه نه؟
تو فکر کردی کی هستی که برداشتی به سیستانی نامه نوشتی. خوبه آدم جایگاه خودشو بشناسه. سیستانی همین طور الکی که سیستانی نشده!
حرف های شما خيلی خوب است پسرم
بغض تاج زاده را ببینید و گریه کنید
http://i27.tinypic.com/rvjdk9.jpg
نامه بسیار شجاعانه و جسورانه ایست و مضمون آن حرف دل اکثریت قاطع ملت ماست…اما کاملا معلوم و قابل پیش بینی است که کوچکترین جوابی به این نامه داده نخواهدشد چراکه اگر قرار بود عکس العملی از جانب ایشان و سایر حضرات نشان داده شود تابحال این عکس العمل را دیده بودیم و نیاز به نامه نگاری نبود!!….اما یک علامت سئوال بزرگ این وسط وجود دارد، آن هم جلوی این سئوال که: براستی چرا باید از جانب کسانی که مدعی پیروی از امام حسین(ع) هستند و قاعدتا باید صدای اعتراضشان در مقابل ظلم به مسلمین گوش عالم را کر کند، شاهد این سکوت هولناک و مرگبار و تاسف آور هستیم؟!…همه چیز را که نمی شود به پول و سودمالی ربط داد…
اوپس… یعنی شما منتظر اقدام اینایی؟ یعنی هنوز به اینا امیدی یا اعتقادی چیزی داری؟ اینا خود سنگ سر راهند برادر. اینا رو باید یکی برداره از سر راه
از لين حماعت بايد قطع اميد کرد
چیه؟ گذر پوست به دباغ خونه افتاده؟ حالا مسلمون شدید؟ …
اينا همشون دستشون تو يه کاسس
چیه آیات عظام شدن دباغ خونه؟لابد ورودیش هم از پایینشونه؟
بسیار خوب نوشته شده بود غیر از چند ایراد جزئی که اگر نبود برای فرستادن خیلی خوب بود.
اول این که نمی دانم چرا وقتی به علما می رسیم زبان روزمره و معمول مان عوض می شود. نثر شسته رفته ی و پرخواننده ی محمود فرجامی هیچ عیبی ندارد اما گویا وقتی که به علما می رسد گمان می کند که حالا زبان علمایی باید گشاد! این البته در سبک نامه آشکارتر است تا لغاتی که استفاده شده اما چون لغت ها را راحت تر می شود شکار کرد دو نمونه نشان بدهم برای اثبات این ادعا – که هیچ وقت در هیچ نوشته ی دیگر شما ممکن نبود یافت شوند – و بگذرم: یکی «مشرب و دأب شما» و دیگری «با طوع و رغبت»
دوم. سالبه به انتفاع موضوع غلط است. سالبه به انتفاء موضوع درست است (یعنی گزاره ای که موضوع آن منتفی است و به همین دلیل نادرست است) گذشته از این غلط مصطلح (که ظاهراً خود این عبارت از کتابهای منطق قدمایی و اصول فقه وارد زبان عوام شده) خود جمله ای که این اصطلاح در آن است کمی ناواضح است، «اگر چنان نبود» مشخص نیست. هم چنین «ان شاء الله» که چنین نباشد دیگر از آن حرفهاست!
امین جان از تذکرت بسیار ممنونم. یکی از اشکالات رفع شد.
آفرین
من مقلد ایشان هستم ولی واقعا انتظار بیشتری از ایشان داشتم . من هم پای این نامه رو امضا می کنم .
به مطلب شما اضافه کنم که “آیا آیت الله صانعی که کودتاچیان حملات بی شرمانه ای به ایشان داشتند به اندازه تنباکوی عهد ناصرالدین شاه ارزش نداشت؟؟؟”
درود بر شما – اما خواهشا مواظب با شيد.
جانا سخن از زبان ما (تمام ايران) ميگويي.. شايد اين جالب ترين نوع شناخت شيخ وطلبه ها باشد
احسنت و دست مریزاد
راستی جایی جمله ای به نقل از وی خواندم که گفته بود ؛این دادگاه ها ننگ نظام اسلامی است؛ درست است!؟
به هر حال من هم پای اين نامه به مرجع تقليدمو امضا می کنم رفيق…
كجايي؟ مردي يا زنده اي؟
آقایونی که می فرمایند مراجع ساکتند و یا هیچ کاری نمی کنند موضع گیری های آیات عظام منتظری ، صانعی ، موسوی اردبیلی ، جوادی آملی و بیات و همینطور تحرکات آیات مکارم و شبیری را نمی بینند؟
در ضمن به عنوان یکی از مقلدین آقای سیستانی پای این نامه رو امضا می کنم و مطمعنم ایشان در زمان لازم اقدام لازم رو انجام خواهند داد.
در پایان مطلب زیر آمده که حضرت آیت الله سیستانی به طور شفاهی در اعتراض به دادگاههای نمایشی، آنها را «ننگ قضای اسلامی» خوانده است. نمی دانم چه قدر صحیح است. بهتر است یک نگاهی به کل این مطلب بیاندازید.
http://mowjcamp.com/article/id/27115
لطفن در صورتی که گفته های این مقاله را تایید می کنید، اطلاع دهید
با سپاس فراوان به اقای فرجامی واقعا حرف دل ما رو زدين تنها ايرادی که می تونم بگيرم اينه که اگر زبان نوشتاری تون رو ساده تر کنین خیلی بهتر می شه
قسمت «دين و سياست» سيستانی واقعی بود يا خواستی بکنی تو پاچه اش؟ لطفا جواب بده.