گهگاهی مقالاتی دربارهی طنز میخوانم که دود از کله و آه از نهادم بلند میکند. نه اینکه خداینکرده آن مقالات یه جوری باشند ها… بلکه به این خاطر که چقدر من کودن هستم که چیزی از آنها نمیفهمم. تقریبا همهی این مقالات هم به قلم کسانی هستند که یا دکترند، یا عضو هیات علمی دانشگاه و اکثرا هردو. آخرین نمونه از این مقالات، که برهان قاطعی بر خرفتی این بندهی کمترین بود را به همت دوستان، و از طریق لینکهای ارسالی در آی طنز دیدم. این مقاله علاوه بر مزیت فوق، از مزیت چاپ شدگی در مجلهی وزین بخارا هم بهرهمند است و متاسفانه در سایت این مجله، نام نویسندهی آن آورده نشده و فقط نوشته شده: ( استاديار گروه زبان شناسي دانشگاه تربيت مدرس ) . شاید نام نویسنده از قلم افتاده باشد و شاید جناب دهباشی هم مثل ما برایشان "استادیار بودن" نویسنده جامع و مانع بوده و نیازی به ذکر نامشان ندیدهاند. بعضی وقتها اینطور میشود و حتی بالاتر، محتوای مطلب هم در مقابل موقعیت دانشگاهی نویسندهی مقاله، کمرنگ میشود…
به هر حال چون من بخیل نیستم، در جهت نشر معارف، دوباره این مقاله که حاوی نکات و تعریفات بسیار بدیع و عمیقی دربارهی طنز و کاملا عاری از زیادهگوییهای تکراری و جملات تکراری در باب طنز مادرمرده است را عینا از وبسایت مجلهی بخارا نقل میکنم تا همگان استفادهی مضاعف ببرند. ضمنا آنجاهایی که نفهمیدهام را بولد میکنم و توی پرانتز هم مینویسم که دقیقا چی را نفهمیدهام یا در ذهن بیمارم در هنگام خواندن آن چی گذشته، تا اگر شما فهمیدید بگویید تا من خنگ هم بفهمم. این شما و این آن مقاله:
تعريف طنز از ديدگاه زبان شناسي
( استاديار گروه زبان شناسي دانشگاه تربيت مدرس )
طنز در لغت به معنای «طعنه زدن» و «مسخره كردن» است و در ادبیات به نوعی شیوه بیان انبساطی و غیرجدی اطلاق میشود. (همهاش؟!) گسترش این نوع شیوه بیان، بخشی از آثار ادبی را به خود اختصاص داده است. در ظاهرِ «طنز» خنده و در باطن آن نوعی تنبیه خفیف و آگاهی نهفته است. طنزپرداز با بزرگنمایی یك عیب یا نقیصه قصد دارد صاحب آن عیب را متوجه نكتهای كند. در واقع یكی از روشهای متوجه كردن دیگران به نكتههایی كه از آن غافل ماندهاند، «طنز» است.
طنزپرداز از چند جهت بااستعداد است: در دیدن نكتههایی كه دیگران از آن غافل ماندهاند، در خلق معانی تازه، در بیان خندهدار یك مفهوم و ایجاد انبساط، در بازی با كلمات و آرایش جدید دادن به آنها و برهم زدن تناسبها. مثلاً جمله «او در این موضوع تولید اشكال میكند.» را طنزپرداز تبدیل به «او در كار تولید است و تولید او اِشكال است.» میكند. (آه چه مثال علمی روشنگرانهای!) به این ترتیب طنزپرداز با نشاندار كردن یك بافت بینشان و خارج كردن یك عنصر از میان یك عبارت، مفهوم جدیدی به عبارت قبلی میدهد كه در آن تناسبهای معمول به هم خورده و از بین رفته است. این برهم خوردن تناسب و نشانداری موجب خنده میشود.
«روزی فردی چشمش به یك تلویزیون افتاد كه آنتن دو شاخهای روی آن نصب بود. گفت: از برنامههای خودش شاخ درآورده.» این جمله و تفسیر از آنتن دوشاخه تلویزیون فقط كار یك طنزپرداز است كه قدرت خلق روابط جدید و معانی تازه، در یك بافت جدید را داراست. در واقع آنتن كه بخشی از سختافزار تلویزیون به شمار میرود و وظیفه گیرندگی امواج را دارد، با برنامههای آن مرتبط شده است. این موضوع نشان میدهد كه روابط جانشینی و همنشینی در یك جمله به هم میریزد. این برهم زدن روابط دو هدف را دنبال میكند: ایجاد خنده و انبساط و بیان یك كنایه یا موضوعی جدی. مثلاً در این طنز، منظور طنزپرداز علاوه بر خنداندن، ذكر این نكته است كه برنامههای تلویزیون نامطلوب و عجیب است.
در برنامههای كمدی معمولاً دیده میشود كه فردی نادان یا تقریباً ابله از انجام ابتداییترین كارها قاصر است یا اگر قرار باشد چیزی را درست كند، بیشتر آن را خراب میكند و دردسر میآفریند. چنین فردی در طی انجام برخی كارها صحنههای خندهدار تولید میكند كه موجب سرگرمی بینندگان میگردد. اگر موضوع به همین جا ختم شود، به مرحله طنز نرسیده است،(مرحلهی طنز؟) بلكه هدف آن تنها خنداندن و سرگرم كردن بیننده بوده است. نمونه آن را میتوان در كمدیهای «لورل و هاردی» مشاهده كرد. اما وقتی شخصیتهای مسخره و كمخرد در موقعیتهای جدی قرار میگیرند (مانند چارلی چاپلین در فیلم دیكتاتور بزرگ ) غیر از خنداندن بیننده، نكته كنایهآمیزی را نیز بیان میكنند. در واقع «پیام» این است كه مسئولیتهای بزرگی همچون رهبری جامعه آن زمان آلمان به فردی عصبیمزاج و تندخو مانند هیتلر داده شده كه از داشتن هر گونه تدبیر و شرایط لازم رهبری به دور است. در اینجا میتوان گفت كه كمدی به مرحله «طنز» رسیده است(؟!).
یكی از اهداف مهم (؟!) طنز، طرح نكات منفی در قالب مثبت است. به عبارت دیگر میتوان گفت، طرح موضوعات جدی در قالب غیرجدی است (چه ربطی داشت؟). به عنوان نمونه میتوان به طنزی از عبید زاكانی اشاره كرد: «شیطان را پرسیدند كه كدام طایفه را بیشتر دوست داری. گفت: دلالان را. گفتند: چرا؟ شیطان گفت: از بهر آنكه من به سخن دروغ از ایشان خرسند بودم. ایشان سوگند دروغ نیز بدان افزودند.»
خلاقیت طنزپرداز مانند خلاقیت شاعر و نویسنده است اما در بُعد دیگری از بهرهگیری از زبان در جهت برهم زدن تناسبها. مثلاً وقتی طنزپردازی دستور تهیه كیك را میدهد، چنین بیان میكند: «اول تخممرغ را كتك میزنیم، بعد با كمربند شكر را میزنیم و بعد شیر و آرد را به هم میزنیم…» (چه طنز عظیمی!) در اینجا مفهوم فعل «زدن» با عبارتهای اسمی آن تناسب ندارد. (كتك) زدن مفعول جاندار نیاز دارد، اما در مثال بالا مفعول بیجان است. به این ترتیب تناسب مقولهای میان مفعول و فعل از میان رفته است. (چه کشف زبانشناسانهی عظیمتری!)
كاربرد فراوان از چند معنایی و ایهام یكی دیگر از ویژگیهای طنز به شمار میرود. منظور از ایهام، به كار بردن لفظی با حداقل دو معنی است كه یكی نزدیك به ذهن و دیگری دور از ذهن باشد. در طنز خواننده ابتدا معنی نزدیك را میبیند، سپس با یك اشاره به معنای دور از ذهن دست مییابد. (چه نکات بدیعی!) این موضوع موجب خنده میشود. از این رو طنزهای كلامی زبان ـ خاص هستند، زیرا چند معنایی و ایهام واژگانی از زبانی به زبان دیگر متفاوت است و موجب از بین رفتن طنز میگردد. در صورتی كه طنزهای غیركلامی مقید به زبان نیستند و مرز ـ گذر به شمار میروند.
از سوی دیگر تغییر در تكیه واژه و یا تغییر در برش هجایی آن نیز از دیگر عوامل به وجود آمدن طنزهای زبانی هستند. وقتی كسی به دوستش میگوید با «بالش» جمله بساز و او میگوید «یه روز رفتم جنگل، یه گنجشك دیدم با تفنگ زدم تو بالش» مشخص است كه به تكیه واژه توجهی نكرده است. در ادامه دوستش برای توضیح مطلب میگوید: «اون بالش نه، اون بالش» و این بار جمله «یه روز رفتم جنگل یه گنجشك دیدم، این دفعه زدم تو اون بالش» را میشنود كه مطمئناً باز هم منظور او نبوده است.
شیوه كاربرد طنز در جوامع مختلف با یكدیگر تفاوت دارد. مثلاً در ایران مردم غالباً از طنزهای كلامی استفاده میكنند تا طنزهای غیركلامی. به همین دلیل است كه وقتی خندهدارترین برنامههای طنز تلویزیونی (منظور کمدیست؟) ما ترجمه و دوبله میشوند جذابیت خود را از دست میدهند. حال آنكه اگر طنز بر شالودههای زبانشناختی محكمی استوار باشد، (یعنی چی؟ چه طوری؟) حتی با وجود ترجمه شدن در فرهنگی دیگر زیبایی خود را حفظ میكند.
(تعريف طنز از ديدگاه زبان شناسي؟)
كاربرد فراوان از چند معنایی و ایهام یكی دیگر از ویژگیهای طنز به شمار میرود. منظور از ایهام، به كار بردن لفظی با حداقل دو معنی است كه یكی نزدیك به ذهن و دیگری دور از ذهن باشد. در طنز خواننده ابتدا معنی نزدیك را میبیند، سپس با یك اشاره به معنای دور از ذهن دست مییابد.
مثال توپ:
راستي، شنيدم كتابي زير چاپ داريد تحت عنوان ((بسط تجربه ي نبوي))! راست است؟
:))))
اين بيچاره خودش فهميده چه چرندباتی نوشته وگرنه اسمشو چاپ ميکردن.
من الان كامنت گذاشتم اومد؟
نيمده بود!اينو ميخواستم بگم تو دانشگاه برا رشته ی زبان شناسی يه درسی هست به اسم گفتمان که توش به بررسی زبان شناختی طنز ميپردازند(با يه همچی چيزی!)ولی منم با شما موافقم:دی
سلام به خزان دو عالم
متشکرم …راستی دوست عزيزم من متولد دی هستم ولی خودم دلی ام
(ِDeli)
شما خودش را تاراحت نکن اگر گیرت آمد کلیات عبید را یکبار بخوان میفهمی طنز یعنی چه و فکاهی یعنی چه
گل آقا هم طنز دارد هم فکاهی
اصغر آقا فقط طنز است
دائی جان ناپلئون طنز و نکاهیست
فهیم شد؟
آهاي آهاي… اينجا فقط كامنت ميذارين ها!… 🙂
با سلام
خبرخوان طنزنویسان ایران در پرشینبلاگرز ارائه شد. از این پس آخرین مطالب وبلاگ شما همانند سایر طنزنویسان در روی سایت پرشینبلاگرز یا توسط فید، در خبرخوان مورد نظر شما، قابل مشاهده خواهد بود. بعلاوه نام وبلاگ شما نیز در میان لیست وبلاگهای این دسته قرار دارد.
قسمتی از این مطلب را عمران صلاحی قبلا در مقدمه کتاب طنز پردازان امروز آورده است نمی دانم این نویسنده درجا از آن جا برداشته یا…” در برنامههای كمدی معمولاً دیده میشود كه فردی نادان یا تقریباً ابله از انجام ابتداییترین كارها قاصر است یا اگر قرار باشد چیزی را درست كند، بیشتر آن را خراب میكند و دردسر میآفریند. چنین فردی در طی انجام برخی كارها صحنههای خندهدار تولید میكند كه موجب سرگرمی بینندگان میگردد. اگر موضوع به همین جا ختم شود، به مرحله طنز نرسیده است،(مرحلهی طنز؟) بلكه هدف آن تنها خنداندن و سرگرم كردن بیننده بوده است. نمونه آن را میتوان در كمدیهای «لورل و هاردی» مشاهده كرد. اما وقتی شخصیتهای مسخره و كمخرد در موقعیتهای جدی قرار میگیرند (مانند چارلی چاپلین در فیلم دیكتاتور بزرگ ) غیر از خنداندن بیننده، نكته كنایهآمیزی را نیز بیان میكنند. در واقع «پیام» این است كه مسئولیتهای بزرگی همچون رهبری جامعه آن زمان آلمان به فردی عصبیمزاج و تندخو مانند هیتلر داده شده كه از داشتن هر گونه تدبیر و شرایط لازم رهبری به دور است. در اینجا میتوان گفت كه كمدی به مرحله «طنز» رسیده است(؟!).”
اسم اين استاده ی محترمه سرکار خانم عالیه کرد زعفرانلو کامبوزیا است. ایشون اصولا تخصص بسیار ویژه ای در بی سوادی دارن! البته اون وبژه نامه ی زبان شناسی که مجله ی سنگین وزن بخارا درآورد مملو از این دست شاهکارها بود…