بسياري از داستانهاي تخيلي- علمي امروزه به واقعيت پيوستهاند و ماجراهايي كه تصور آنها نيز مردم روزگاران نهچندان دور را به حيرت وا ميداشت، اكنون وقايعي روزمره محسوب ميشوند. انسانها ميتوانند پرواز كنند، با سرعت فراوان و بدون هيچ خستگياي بر روي زمين حركت كنند، با صرف هزينهاي نهچندان زياد دنياي زير آبها را ببينند و صدا و تصويرها را از هزاران فرسنگ آنسوتر دريافت دارند. با اين حال تغييرات معرفتي زيادي صرفاً به خاطر اين تحولات شگرف تكنولوژيكي به وجود نيامده است. گرچه به تبع سهولت دسترسي به دانش، اطلاعات و ساير منابع معرفتي، آهنگ رشد در اين زمينه بسيار سريعتر شده است؛ اما نقش تكنولوژي در اين ميان صرفاً در حد «رسانا» بوده است. حركت بر فراز ابرها، سرعت سرسامآور در راهها، تجربه دنياي زير آبها و صدها و هزاران تجربه شگرف ناشي از فناوريهاي نوين، هرچند اندكاندك زندگي مدرن و ملزومات آن را به تمام انسانهاي اين كره خاكي تحميل ميكنند؛ اما چالش خاصي را در حوزه معرفتي انسان ايجاد نميكنند. هيچ فرقي نميكند كه «دكارت» در خانهاي قديمي مقابل شومينه نشسته باشد و راجع به صفات مومي كه آب ميشود تامل كند يا در آسمانخراش مدرن مسكن گزيده باشد و در مقابل مايكروفر به بحر تفكر فرو رفته باشد. هيچ دليلي وجود ندارد كه نتيجه معرفتشناختي او تغيير كند، مگر آنكه تكه موم آگاهانه در مقابل دكارت مقاومت كند!
نگاهي كوتاه و اجمالي به داستان پيدايش و تكميل رايانهها، نشان ميدهد كه تحولات رايج در دنياي كامپيوترها را صرفاً نميتوان از بعد تكنولوژيك بررسي كرد. چه آنكه تكنولوژيهاي صنعتي، هرچند تاثيري شگرف در تامين رفاه و حتي انتقال و گسترش مصارف داشته و دارند، اما هميشه در حد وسيله باقي خواهند ماند.
قطعاً اتومبيلي كه بتواند با سرعت هزاران كيلومتر در ساعت، علاوه بر زمين و آسمان، اعماق درياها را نيز بشكافد و ضمناً توانايي حمل صدها تن بار را نيز داشته باشد، حتي در دنياي تصور و خيال نيز حيرتبرانگيز است، ولي حتي در صورت ساخت و توليد انبوه چنين «ماشيني» سيستم معرفتي بشر دچار تغيير و تحول نخواهد شد. با اين وجود، حتي اگر يك روبات از ميان هزاران هزار روباتي كه امروزه توسط انسانها به كار گرفته شدهاند، بدون برنامهريزي و پيشبيني قبلي «احساس» كند يا «بفهمد»، تمام ما آدمها دچار يك وضعيت بحراني معرفتي و موقعيت حاد اجتماعي خواهيم شد. لازم نيست آن روبات همچون ضدقهرمانهاي داستانها و فيلمهايي چون روبوكاپ، با قدرتي فوقالعاده به مدد اسلحههاي مرگبار به تهديد فيزيكي بخشي از جامعه بشري بپردازد، تا «نگراني» ايجاد كند.
نگراني ميتواند توسط چند IC كوچك و توسط «چيزي» كه هيچ شباهتي به هيولاهاي مكانيكي و انساني ندارد توليد شود، آن هنگام كه آن «چيز» دريابد كه مثلاً عاشق «چيز» ديگري است. تهديد نيز هميشه با بمب و مسلسل و اشعه حاصل نميشود. كافي است يك «چيز» بفهمد كه در حال استثمار و بهرهكشي شدن است! در چنين موقعيتي- كه براي آسودگي خيال، صرفاً خيال فرض ميشود!- برخورد قاطع و حتي نابودي آن چيز معرفتكننده، احتمالاً زياد چارهساز نخواهد بود چه آنكه در دنياي فناوري، «حصول نتايج مساوي از شرايط مساوي» يك اصل است. «توليد انبوه» يعني فراهم آوردن شرايط مساوي براي توليد يك محصول و اگر يك محصول پتانسيل دگرديسي داشته باشد پس هيچ دليلي وجود ندارد كه محصولات مشابه در همان شرايط به نحو ديگري رفتار كنند. به عبارت ديگر اگر يك روبات حس عاشقي يافت بايد همه روباتهاي ديگر هم بتوانند حس كنند، هرچند كه منجر به عاشقي نشود! در تصور چونان وضعيتي، هرگز نبايد به تبع داستانهاي تخيلي، ذهن را درگير لشكري جرار كرد كه روئينتنانه به نيت نابودي كل انسانها متحد ميشوند و به جنگ آنها ميروند.
خوشبختانه ما با چنين وضعيتهايي چندان بيگانه نيستيم و شهوت خشونت برخي اما ميتواند باهوش سرشار عدهاي ديگر جمع شود و كشتاري چونان عظيم راه اندازد كه در پايان «نه از تاك نشاني ماند و نه از تاك نشان!»
اشكالات بغرنج در معرفت نوع بشر به وجود ميآيد. گيجي و حيرت در وضعيت به ظاهر مضحك آن هنگام كه يك ماشين از دوري يك انسان «به راستي غمگين» باشد، عظيم است و هزاران وضعيت مشابه آن كه در صورت «خودهوشمندي» كامپيوترها، بروز آنها طبيعي است، به راحتي ميتواند بشر را در استيصالي دهشتناك فرو برد و اين همه ماجرا نيست. روايت ميتواند به صورت بغرنجتري نيز به پيش رود: آيا اگر ماشيني به «خودهوشمندي» برسد الزاماً همان مكانيسم معرفتي بشر را دنبال خواهد كرد؟ آيا دوست داشتن او حتماً بايد از جنس دوست داشتن بشري باشد و از مكانيسم كلي دوستيورزي انساني تبعيت كند؟ و مهمتر از اينها اينكه آيا تضميني هست كه چونينچيز خودمعرفتسازي نتواند حالات رواني جديد و ناشناختهاي را تجربه كند كه انسانها حتي بالقوه هم از درك آن عاجز باشند؟!
دكارتهاي الكترونيكي كمخطرتر از هيولاهاي اتمي نيستند.
When serotonin is released from the sending nerve cell, some of it is reabsorbed by an uptake pump.
Believe it or not, it is now possible for you to naturally increase the length and girth.