من یک پا انیشتین هستم برای خودم و توانستهام شخصا کشف و اثبات کنم که زمان نسبی است. استدلالش البته به قول ملاصدرا شهودی است و به خودم مربوط است اما از نتایجش همگان میتوانند مستفیض شوند. مهمترین نتیجه آنکه صبح زود برای من از ساعت 8 شروع میشود و اصولا به خیر و صلاح خودتان است که زودتر از ساعت 9 بیدارم نکنید. با اینهمه در این روز تعطیل خیلی خوشحال شدم که سهراب ساعت 7 و نیم بیدارم کرد. شب قبل، ساعتای دو و سه که طبق معمول میخواستم بروم سر وقت مطالعه تا اگر خدا و شانزده معصوم مدد کنند ساعت 4 چشمهایم گرم شود و بخوابم، نامه خواهر آمنه، قربانی اسیدپاشی را خواندم و آنچنان بهم ریختم که همان دو سه ساعت خوابم هم به کابوس گذشت. وقتی سهراب با ترس و لرز تکانم داد اینجا بودم: روی دیوار گلی کوتاه اما درازی در خیابان ولیعصر تهران که به “کالِ مصدق” میرسید. رفتم و رفتم تا رسیدم به یک حمام خیلی قدیمی که از گلخنش آتش میزد بیرون و دکتر مصدق در همان تیپ غمگین احمدآبادش نشسته بود آنجا. شاید حمامی بود. مردهها داشتند حمام میکردند و آن آدمی که من را برده بود آنجا همهاش میگفت از کال مصدق غافل نشو. آنهایی که از حمام میآمدند بیرون همینطور که گوشت تنشان میریخت سکهای توی کاسهی دکتر مصدق که سرش را گذاشته بود روی عصایش میانداختند و میرفتند. شاید حمام اسید گرفته بودند.
صبح ایرانی من، اینگونه آغاز شد.
تولدت مبارک بودا
امروز عید وِساک بود. خلاصهاش میشود تولد بودا و دقیقترش روزیست که بودا به نیروانا رسید. قرار گذاشته بودیم با خانوادهی بنجامین برویم چند معبد. بنجامین دوست چینیتبار سهراب در مدرسه است که از پدر و مادر و برادر هر کدام یک دانه دارد. اسم پدرش مثل چندصد میلیون چینی دیگر وُنگ است؛ برادرش را ویلیام صدا میزنند که خورهی بازی کامپیوتری است و اسم مادرش جیجی است. البته به قول سهراب: تو زبون خودشون معنی خوبی میدهها! چینیها در زبان خودشان اسمهایی سه بخشی دارند. یک دانه نام خانوادگی و دو تا نام کوچک. مثلا: ونگ لیو چی. نام خانوادگی اول میآید و نامهای کوچک بعد از آن. به این ترتیب ونگ لیو چی شاید پسر ونگ چیائو تی باشد و نوهی ونگ هی تیائو می.
راس هشت و نیم جلو خانه شان بودیم. چند دقیقه بعد ما را سوار ماشینشان کردند و همه به سوی یکی از معابد مهم جهان به راه افتادیم: مک دونالد!
گفتند صبحانه نخوردهاند و عادت دارند که روزهای تعطیل غذا بیرون از منزل میخورند. چینیها عجیب بخور هستند. بارها با چشمان از حدقه درآمده دختری چینی را دیدهایم که با 45 کیلو وزن به اندازهی کل خانوادهی ما در یک رستوران غذا خورده است. احتمالا به خاطر تحرک زیادشان است که معمولا اضافه وزن ندارند. من اگر به اندازهی یک چینی غذا بخورم بعد از یک سال به اندازه یک خرس گریزلی یا حتی سرلشکر فیروزآبادی میشوم.
بعد از ادای فریضه به سمت معابد راه افتادیم. در بین راه اطلاعات مفیدی درباره بودیسم و تائوئیسم به دست آوردم که در مجموع نشان میداد اطلاعات ما درباره آئین زندگی یکی دو میلیارد آدم تقریبا در حد صفر است و من حاضرم به طفلان مسلم قسم بخورم که شما درباره سعد ابن ابی وقاص بیشتر میدانید تا بودا. پس ای ملت بدانید که بودیسم دینیاست هندی که در بخشهای بزرگی از جهان و به خصوص شرق آسیا، از هند تا ژاپن پیروانی دارد. تاتوئیسم هم آیینیست اصالتا چینی که با تعاریف رایج دین محسوب نمیشود. شاید به همین خاطر هم هست که همنشینی مسالمت امیزی با هم دارند. این دو آیین چنان به هم درآمیختهاند که بسیاری از چینیها اعتقاد (شبه)دینی خودشان را “مخلوطی از بودیسم و تائوئیسم” ذکر میکنند. برای درک عجیب بودن این گفته، فرض کنید از یک عرب بپرسند دین شما چیست بگوید مخلوطی از اسلام و یهودیت! یا یک ایرانی بگوید به مخلوطی از شیعه و سنی معتقدم!
این دو آیین توحیدی نیستند و پیروان آنها از داشتن خدای بزرگ و مهربانی مثل الله – یهوه – گاد محرومند. به خصوص تائوئیستها که خودشان هم اصرار دارند که به چیز خاصی معتقد نیستند و فقط یک سری آموزههای اخلاقی و فلسفی قبول است در حالیکه بوداییها دست کم بودا را به عنوان یک شبهخدا نیایش میکنند. وُنگ میگفت ما چینیها به فعالیت اقتصادی و ساخت و ساز بیشتر معتقدیم تا خدا! جلوی یک تکه سنگ یا یک درخت زانو میزنیم و نیایش میکنیم و هر وقت هم که میلمان بکشد دینمان را عوض میکنیم.
مرا بشویید ای کسانی که ایمان آوردهاید
هرچند که هر چهار معبدی که امروز رفتیم بودایی بودند اما هر کدام مال قومی بودند. یکی چینی، دیگری هندی، بعدی برمهای و آخری تایلندی. البته این نصیب امروز ما بود والا ژاپنیها، سریلانکاییها، کرهایها و بعضی دیگر، برای خودشان معبدها و دم و دستگاهی دارند که وهر کدام یژگیهای خودش را دارد. مثلا در معابد برمهای چوب زیاد به کار میرود یا در معابد تایلندی مجسمه جک و جانورهای هشتکله و سه سر و شش پا و این طور چیزهایی که حتی آقای جنتی هم به عمرش ندیده زیاد به چشم میخورد. البته ورود برای عموم به همهی این معابد آزاد و از آنجایی که اینها غیرت دینی ندارند علاوه بر پیروان فرقههای مختلف بودایی، حتی غیربوداییها هم می توانند به معابد بیایند و هر کاری که دلشان خواست بکنند. یکی از همین افراد فهیم و بافرهنگ یک دوربین گرفته بود دستش و از تمام سوراخ سنبههای معابد و مراسم عکس میگرفت.
رسم مهم عید وساک، حمام کردن مجسمه ی بودا بود. پیش از هر چیز بدانید که اَشکال مجسمههای بودا خیلی زیاد است، یحتمل به عدد نفوس خلایق چرا که این جماعت به تناسخ معتقدند و در نتیجه بودا میتواند به شکل جوانکی لاغر و محزون باشد یا خیکیمردی خندان که به بودای خندان معروف است.
در هر معبدی عده ای در صف ایستاده بودند و به نوبت با ملاقه آب روی سر مجسمهی بودا میریختند. بچه هیاتیهایشان هم در گوشهای تند و تند همان آبها را با کمی سبزی در کیسه نایلونی بسته بندی میکردند تا مومنان تبرکا آنها را ببرند و به کار بزنند؛ مثلا در گلدان نگه دارند، در غذا بریزند یا در حمام روی خودشان بریزند.
بساط دعا به راه بود و بعضیها سجده هم میکردند. به چشم و لنز خودم حتی کتاب دعاهای روی هم چیده شده دیدم که البته تقلید ناقص و خندهداری از کتب ادعیهی محترمهی مسلمانان بود. اما کُمیتشان بیولایت لنگ بود، نشان به آن نشان که جیجی میگفت فقط میتوانی برای خیر و خوبی خودت و دیگران دعا کنی و نه برای لعنت و طلب چیزهای بد برای دیگران. چیزهای دیگری هم بود که به وضوح تقلید نصفه نیمه از ما بود. مثل رسم کفش درآوردن در هنگام ورود به معابد بدون داشتن کفشداری و کفشدزدی.
راهبان
دین، آیین، مذهب، مرام یا هر چیز دیگری بی متولی نمیشود. راهبانی هم متولیان بودیسم هستند. آنها لباسهای سادهای میپوشند، کلهشان را میتراشند، معتکف میشوند، دعا می خوانند، آب حمام بودا را متبرک میکنند و در عوض مردم هم برایشان غذا و میوه میآورند. در معابد بودایی ظروف غذا و میوهی فراوانی که وجود دارند خوراک راهبها میشوند که معمولا سه رنگ لباس میپوشند و هر رنگی نشانهی چیزیست و اطلاعات من در این زمینه در همین حد. (یادش بخیر یاد رفیقی افتادم از ارباب عمائم که میگفت روزی یک اسلام پژوه خارجی از او پرسیده است چند سال باید یک نفر درس بخواند تا رنگ عمامهاش را بتواند از سفید به سیاه ارتقا دهد؟)
راهبان جا به جا نشسته بودند و با برگ درختان بر روی افرادی که جلویشان زانو زده بودند آب (متبرک) میپاشیدند و به دستشان دستبندهای نخی میبستند. هندیهایی با خال هندی را هم در میان جمع دیدم. پرسان شدم جیجی گفت اولا که هر کس با هر مرامی میتواند بیاید و از امکانات این معابد استفاده کند، ثانیا خال هندی نشانهی هندو بودن نیست و بسیاری از اینها بودایی هستند.
بسیاری از مردم برای راهبها غذا و میوه میآوردند و تازه متوجه شدم که بسیاری از خوراکیهایی که در جلوی مجسمههای بودا همیشه ردیف است به شکم راهبان روانه میشود. راهبانی که حتی زحمت انجام عبادات استیجاری را هم متحمل نمیشوند. (راستی این “نماز روزه استیجاری” به انگلیسی چه میشود؟ من بیست دقیقه داشتم برای وُنگ بالبال میزدم نمیفهمید. آخرش مجبور شدم به طور مصداقی برایش توضیح بدهم که هر چند پروردگار عالمیان از عبادت انسانهای بیمقدار بی نیاز است اما بر هر مسلمانی مفروض است که دست کم نماز و روزهاش را بجا بیاورد تا رستگار شود و در بهشت حور و غلمان نصیبش شود (بسته به جنسیت و تمایل جنسی) و به جهنم که بد جایگاهی است رهسپار نشود. اما شوربختانه بعضی افراد کوتاهی میکنند و وقتی میمیرند وامدار حضرت باری تعالی هستند که از روی لطف و برای صلاح بندگانش برای آنها عبادتهایی را واجب فرموده است از این رو به کس دیگری پول داده میشود که به جای شخص مدیون، نماز بخواند و روزه بگیرد تا حسابها صاف شود و این یکی از فعالیتهای مفید علمای اعلام در دوران طلبگی و پیش از رسیدن به مرتبهی عمامهگذاری و عالمِ علم شدگی است. اما وُنگ فقط میخندید و نمیفهمید)
در زیر عکسهایی از این روز و آن مراسم را میبینید. روی هر کدام کلیک کنید.
همه این عکس ها مال معبد چینی هاست؟
چرا به جای راهب می گویی مانک؟ یک نوع کلاس گذاشتن است؟
تصحیح شد. خونتان را کثیف نکنید.
عکسها مربوط است به معابد چینی، هندی و برمهای.
سلام،
بسیار ممنون از مطلب شما. از پست قبلی هم خیلی لذت بردم.
تشکر برای وقت گذاشتن و مطلب نوشت برای آگاهی افرادی مثل من.
با سلام و عرض ادب
بسیار ممنونم بابت اطلاعاتی که با زبان طنز درآمیخته.
امیدوارم موفق وموید باشید و باز هم از این کارها بکنید.
و بیشتر امیدوارم که خدا قسمت ما هم بکنه تا ما هم بلاد کفر رو از نزدیک ببینیم.
مطلب خوبی بود… اطلاعات عمومی خوبی داشت بخصوص برای من که حوصله کاویدن ادیان مختلف رو ندارم!
دیدن عکس ها کمی مشکل است، اگر به صورت یک آلبوم در سایت قرار بدهید خیلی بهتر می شود زیرا دیگر مجبور نخواهیم بود که برای دیدن تصویر بزرگ هر عکس 2 بار کلیک کنیم و 2 بار هم بر روی Back کلیک کنیم.
موفق باشید