وقتیکه در اواخر اسفند سال 87 دو برنامهساز نسبتا گمنام تلویزیون فارسی صدای آمریکا نخستین قسمت از شوی هفتگی با نام “پارازیت” را همچون تقریبا همه برنامههای این تلویزیون با ضعف مشهود کیفی اجرا و پخش کردند هیچکس نمیتوانست پیشبینی کند در عرض مدت کوتاهی این برنامه به یکی از پرمخاطبترین برنامههای تلویزیونی فارسی تبدیل شود. پارازیت اکنون نه فقط بهترین برنامه تلویزیون فارسی صدای آمریکا بلکه آبروی این تلویزیون پرطمطراق، قدیمی و تاحدودی زهوار دررفته است. برنامهای که میتوان ادعا کرد با ضعف مشهود امکاناتش، با بهترین برنامههای تلویزیون معتبر و خوشکیفیت بیبیسی فارسی و نیز شبکهی جوان و نوآور من و تو و دهها شبکه دیگر رقابت میکند و نه فقط از جنبه کمدی بلکه از لحاظ اعتبار (بیشتر، نه همه) میهمانهایی که در آن حضور مییابند و نیز کیفیت دیداری و گرافیک یک سر و گردن از برنامههای مشابه بالاتر است.
پدیده شدن تا حدود زیادی به ترکیبی از مولفههای ناهمگونی چون نبوغ، بخت، زمانه، رندی و جنون بستگی دارد. این پدیدهها نه فقط با همدیگر همخوانی ندارند که به خودی خود هم به شدت سیال و پارادوکسیکال هستند. پدیدهها معمولا روی لبه تیز تضادها راه میروند و به همین خاطر هم هست که معمولا با لغزش کوچکی سقوط میکنند و با سریعتی بیش از ظهورشان، محو میشوند. غالبا نقطه قوت آنها نقطه ضعفشان هم محسوب میشود؛ همچنانکه در مورد پارازیت اینگونه است.
با گذشت بیش از دو سال از آغاز برنامه پارازیت و در حالیکه به تازگی اعلام شده است مدت پخش هفتگی این برنامه به دوبرابر افزایش یافته، نگاهی به چند نقطه قوت پارازیت و سازندگانش که به راحتی نقطه ضعف آن هم میتوانند محسوب شوند بیفایده نیست:
1- آزادی عمل گستردهای که تلویزیون صدای آمریکا در اختیار سازندگان پارازیت قرار داده بیشک در موفقیت آن نقش مهمی دارد. اینکه آیا این وضعیت ناشی از بیدروپیکری صدای آمریکاست یا سعه صدر مدیران آن، بحثیست جداگانه؛ آنچه مشهود است این است که در مقایسه با بیبیسی فارسی، هرچند که صدای آمریکا به یک نهاد رسمی (وزارت امورخارجه) بیشتر وابسته است اما محدودیتهای اعمال شده بر آن بسیار بسیار کمتر است و دستکم در زمینه شوخی با نظام جمهوری اسلامی و نقد حاکمان آن – سوژه اصلی و جذاب طنزهای سیاسی ایرانی- سازندگان پارازیت تقریبا محدودیتی ندارند. از سوی دیگر در مقایسه با تلویزیونهای تجاری و مستقل فارسی (فارسی وان، من و تو، پی ام سی)، صدای آمریکا نه پروای اسپانسر را دارد و نه بیم داغ و درفش تیمهای برون مرزی سپاه و اطلاعات را.پارازیت از این آزادی نهایت بهره را برده است، آنچنان که گاهی به نظر میرسد حسینی و اربابی هرچه در ذهن داشتهاند را به اجرا درآوردهاند. آزادی از هرگونه نظارت در عالم رسانه نه لازم است و نه مفید. وبلاگنویسی که مراحل ایده و نوشتن و انتشارش گهگاه به چند دقیقه ای تایپ و فشردن تکمهای خلاصه میشود، به همان میزان که آزادی نشر عقاید دارد، احتمال انتشار اشتباهات و داوریهای شتابزده و مطالب دردسرساز هم دارد و هرچقدر که شخص مهمتری باشد یا وبلاگ پرخوانندهتری داشته باشد با خطر انتشار ناشایستههای خجالتآور بیشتر روبروست. بسیاری از روزنامهنگاران حرفهای که با ذوقزدگی رو به وبلاگنویسی آوردند و بعدها با مرور بعضی مطالب آرشیوی خود خجالتزده شدند می دانند که نظارت و حتی سانسور کیفی و حرفهای مطالب که در رسانههای رسمی وجود دارد -بر خلاف سانسورهای سیاسی و عقیدتی- مفید و لازمند. کار زمان بر و پرزحمتی مثل ساختن یک شو کمدی سیاسی با وبلاگنویسی غیر قابل قیاس و بیانصافیست، صرفا یادآور این نکته است که یا نظارت شدن دائمی یا دست کم مشاوره گرفتنِ گاهگاهی از سوی حرفهایهای عرصه تلویزیون و کمدی قطعا باعث بالارفتن سطح کیفی این برنامه و کاهش افت کیفیتهای مقطعی پارازیت خواهد شد.
2- پارازیت از شبکههای اجتماعی به خوبی استفاده میکند. این برنامه از نخستین قسمتهایش صفحه فیس بوک مستقلی داشته است و رابطهی مستقیم با مخاطبانش. پارازیت همچنین به طور مستقل بر روی یوتیوب آپلود میشود و مدتیست که نسخهی طولانیتر گفتگو با میهمانانش فقط در نسخههای تحت وب منتشر میشود. اخیرا به گوپس هم آمده است. به این ترتیب نه فقط صدها هزار ایرانی از سراسر جهان به این ترتیب به بینندگان پارازیت اضافه میشوند بلکه -ومهمتر آنکه- حضور فعال در شبکههای اجتماعی باعث گرفتن بازخوردهای مستقیم از سوی مخاطبان میشود. به مدد این تکنولوژیها، بخشی از کاری که تا پیش از این باید توسط موسسات نظرسنجی عریض و طویل و با صرف هزینهی بسیار انجام میشد حالا در کمترین زمان ممکن به طور رایگان توسط خود سازندگان پارازیت قابل انجام است. آنها با حضور مداوم و فعال در شبکههای اجتماعی توانستهاند نبض مخاطبان را در دست بگیرند و طبق خواست آنان حرکت کنند. اگر برنامهای چنین شاداب و نزدیک به سلایق نسل جوان ایرانی امروز، از آمریکای دور دست و از تلویزیونی که سلایق 30 سال پیش ایرانیان بر آن حاکم است، پخش میشود بخش مهمی از آن به خاطر همین تعامل دو طرفه است.این نقطه قوت، ضعف پارازیت هم میتواند محسوب میشود. دنبالهروی از سلیقه طرفداران یک برنامه که در یک صفحه دور هم جمع شدهاند و با کامنتهای -معمولا- شتابزده و گذری نظرشان را بازتاب میدهند میتواند آن را روزبروز سطحیتر و دنبالهروی تودهای کند که قرار بوده به آنها آگاهی ببخشد. اول شدن پیدرپی عادل فردوسیپور در نظرسنجیهای پارازیت در فیسبوک (در بخش خوبها)، آنهم به خاطر انداختن تکههای کمرمقی به مسئولان در حالی که در میان سایر گزینهها کسانی در حد فعالان از جان گذشته حقوق بشر و محیط زیست وجود دارند میتواند زنگ خطری باشد برای سازندگان پاریزیت در زیاده جدی گرفتن و دنبالهروی از فنها و کامنتهایشان.
3- استفاده از زبان و ادبیات نسل سوم یکی دیگر از عوامل موفقیت پارازیت است. کامبیز حسینی و سامان اربابی در این برنامه همانطور حرف میزنند که جوانان ایرانی. این مساله شاید به نظر کسی که در ایران زندگی میکند مهم نیاید اما حفظ کردن و زنده نگه داشتن همین کلمات و دستور زبان سیال، برای کسی که سالهاست در جغرافیایی دور دست و با زبانی کاملا متفاوت زندگی میکند سخت و مهم است.در سطحی عمیقتر مساله فقط زبان به معنای کلمات و دستور زبان هم -که دائما بهروز میشود- نیست، مسالهی مهمتر فرهنگ است. و برای دقیق صحبت کردن در یک فرهنگ باید دقیقا با آن فرهنگ زندگی کرد؛ باید وضعیت اجتماعی، اقتصادی، اخلاقی، هنری و ادبیاش را از نزدیک دنبال کرد. برای این کار نمیتوان مثل ناظری از بالا آن را ورق زد باید در آن بُر خورد. نقطه قوتی که دستندرکاران پارازیت به ویژه کامبیز حسینی از آن برخوردارند و البته در مواردی با بیدقتی آنها را به نقطه ضعف پارازیت تبدیل میکنند. در یک رسانه رسمی با مخاطبانی وسیع، زبان کوچه و بازار هم باید پالوده شود حتی اگر قرار باشد برای توصیف زشتیها و حمله به پلشتیها مورد استفاده قرار گیرد؛ همانگونه که بسیاری از فیلمهای مطرح تاریخ سینما درباره زشتیها و پلشتیها بودهاند اما با بکار گرفتن اصول زیبایی شناسی. بکار بردن کلمات کوچه و بازار، بکارگرفتن دستور زبان نسل سوم، تزریق عصبیت به لحن صدا و حرکات بدن و حمله به افراد که از مشخصات این زبان جدید است -مولفههایی که به راحتی در ترانه/سروصداهای “رو بورس” این سالها میتوان دید- اگر با دقت و وسواس بسیار از فیلتر رد نشوند نتیجه آن خواهد شد که مثلا در یکی از شوها که به خبر اخراج متکی از وزارت امور خارجه پرداخته میشود، سامان اربابی چندبار منوچهر متکی را “سمبل طلا” صدا میزند! فریادهای گوشخراش حسینی و لحن بعضا تهاجمیاش با میهمانان هم با اندکی تغییر زاویه در همین فیلتر میتواند تبدیل به شور و هیجانی جذاب شود.
4- تئاتری بودن کامبیز حسینی مجری اصلی پارازیت یکی از نقاط قوت مسلم آن است. او بازیگر/کارگردانی خوب است که به خوبی هنرش را با مجریگری آداپته کرده. تقریبا تمام بخشهای اصلی را با تمرین قبلی و طرح و میزانسنهای مناسب بر روی حرکات بدن و فراز و فرود صدایش اجرا میکند. معمولا متنها را خودش مینویسد پس میداند چه متنی را بنویسد که با تواناییهایش جفت و جور باشد. چند سال قبل در نقد رادیو زمانه نوشتم که هرچند کمتر کسی به اندازهی نویسنده متن آن را درک میکند اما این دلیلی بر آن نیست که نویسنده بهترین مجری متن هم باشد؛ مجریگری هنریست بسیار شبیه به بازیگری که تمرین و آمادگی سیتماتیک لازم دارد. از این جهت پارازیت قوت دارد اما از جهت عکسش همین قوت ضعفش محسوب میشود. حسینی نویسنده ی خوبی نیست یا دست کم از پس این حجم از کار برنمیآید.حتی اگر حسینی اصرار داشته باشد که متن نهایی را خودش بنویسد، برنامهای تا حد حساس و پرمخاطب دست کم به دو نویسندهی حرفهای نیاز دارد تا هم مواد خام شوخیها و دیالوگهای پرخونی را فراهم آورند و هم از گافهای بعضا فجیع برنامه جلوگیری کنند. مثلا حسینی در یک برنامه بر روی حرفهای محسن قرائتی که -اتفاقا به طور دقیق بر اساس چند آیه مشهور قرآن- مراحل تنبیه و در نهایت کتک زدن زنان را تشریح میکند، اشکال میگیرد و چند بار اصرار میکند که “در کجای اسلام گفته زنان را بزنید؟” در حالیکه آشنایی گذرایی با قرآن و به خصوص عبارت بسیار مشهور و جنجالی “اضربوهنّ ” مانع از چنین گافی میشد. یا در بخش بلندی از پارازیت که پس از انتخاب نشدن هاشمی به ریاست مجلس خبرگان به این واقعه اختصاص یافت با روایتی مغلوط از پیشینه ونقش هاشمی در انقلاب و رژیم کنونی چندین بار بر کنار گذاشته شدنش از ساختار قدرت تاکید شد در حالیکه راوی گزارشی چنین مهم باید دست کم اینقدر اطلاع میداشت که هاشمی همچنان رئیس مجمع تشخیص مصحلت نظام است که نقش اجرایی بسیار مهمتری از ریاست مجلس خبرگان دارد.
و از این قبیل بیدقتیهای ریز و درشت که در کنار بعضی مونولوگها طولانی یا دیالوگهای تکراری و کمنمک، نیاز پارازیت به چند نویسنده همکار را فوری میسازد.
به موارد بالا میتوان مواردی دیگر (مثل استفاده از گافهای صدا و سیما و گفتگو با میهمانان برنامه) را اضافه کرد و نتایج مشابهی در قوت و ضعف آنها گرفت که ذکر بیشترشان این یادداشت را برای مطالعه آنلاین زیاده طولانی میکند. اگر برای دیلی شو جان استوارت صدها مقاله آکادمیک و کتاب و یادداشت نوشته میشود حتما جا دارد چند نقد و تحلیل هم برای پارازیت نوشته شود و به موارد بیشتری از زوایای مختلف در آن نوشتهها پرداخته شود.
در مجموع آنکه پارازیت در عرصهی کمدی سیاسی ایرانی پدیدهای موفق و ارزشمند است که برای تلویزیون صدای آمریکا اگر در حکم مرغ تخمطلا نباشد قطعا در حال دوزردهگذاریست. بهترین کار با چنین ماکیانی احتمالا فراهم کردن خوراک خوب و کافی، تامین جای راحت و مناسب، سالی دوبار واکسیناسیون، محافظت از گزند اغیار و “ورنرفتن” با آنهاست.
——————————-
در همین رابطه:
حضور حسینی و اربابی در دیلی شو جان استوارت، ویدئو در وب
گزارش سیانان درباره پارازیت، ویدئو در یوتیوب
برنامه پارازیت میتواند برنامه روزانه ایران باشد؛ ترجمه یادداشتی در واشینگتن پست، رادیو کوچه
چند نظر از اعضای صفحه فیسبوک آیطنز درباره پارازیت
It is really surprising from you .
So you believe ISlam asks men to beat their wives? please see Mr. Eshkevari’s response the next week
اتفاقا من چند بار فکر کردم ازشون بخوام که از نویسندگان دیگری هم دعوت به همکاری کنند. چون با این حجم از کار در یک هفته نمیشه بهتر از این نوشت و چند نفر باید باشند که پشتوانه کار قوی تر بشه. حتی فکر کردم بهشون پیشنهاد بدم از وجود شما استفاده کنند! با توجه به اینکه این تنها برنامه قابل تحمل صدای آمریکاست باید قدرش رو بدونن و سرمایه گذاری بیشتری روش انجام بدند.