در این چند ماهه به این نتیجه رسیدهام که برای مواجهه با یک مدل بسیار متفاوت از جهان اسلام حتما باید به جنوب شرق آسیا سفر کرد و در میان مردمان این ناحیه زندگی. به نظر می رسد اصولا اسلام اینجا چیزی سوای اسلام خاورمیانه باشد که البته در آنجا هم با مسلمانان متفاوتی مواجهیم اما در این سوی جهان عمق تفاوتها بسیار بیشتر از آنیست که در میان فرهنگهای خاورمیانه مسلمان هست. تا به حال فکتهای زیادی از این تفاوتهای بنیادی جمع کردهام که هر بار خواسته ام بنویسم گفتهام بگذار کاملتر بشود. امشب که با دیتو گپ میزدم به این فکر افتادم که عجالتا همین حرفهای دوستم را بدون روتوش و دستهبندی اینجا بنویسم، دهها نمونه دیگر را بگذارم برای بعد.
اینکه دقیقا دیتو را چطور میتوان معرفی کرد یک مقداری سخت است. پدرش از سیاهان آفریقای جنوبی است که البته اجدادش رگ و ریشه اندونزیایی هم دارند و مادرش از مسلمانان چینی. دیتو تبعه اندونزی است، زنش از مسلمانان چینی است و دو تا بچه دارند. دیتو دانشجوی دکتری جامعهروانشناسی است.
امشب بحث اسلام اندونزی بود. دیتو گفت که از دوران دبستان اولین چیزی که به آنها آموزش میدادهاند این بوده که اندونزی سرزمینیست با مردمانی با دینهای متفاوت و همه باید یاد بگیرند که به پیروان ادیان و مذاهب دیگر احترام بگذارند و هیچ کس برتر از دیگری نیست (مقایسه شود با آنچه به دانشآموزان ایرانی آموزش داده میشود). او میگفت اندونزی هر چند که پرجمعیتترین کشور مسلمان است اما کشوری اسلامی نیست و سکولار است. در جای دیگری از صحبت طولانیمان دیتو گفت برای اینکه بدانی اسلامی که در اندونزی داریم از کدام دست است بگذار برایت از فاحشهخانههای شهر خودم در اندونزی بگویم. در شهر ما چند محله به فاحشهخانهها اختصاص یافته و بدون آنکه مشکل چندانی داشته باشند فعال هستند. عموم مسلمانها نه فقط نفرتی از آنها ندارند بلکه نوعی حس همدردی با این زنان فقیر و فداکار که برای خرج خانوادهشان تن به این کار میدهند دارند. تا آنجا که حتی اسلامیستها (بنیادگرایان) هم که گاهی در بارها و هتلهای اندونزی بمبگذاری میکنند هیچگاه در این اماکن بمبگذار نکردهاند.
دیتو میگفت یکی از این محلهها در همسایگی منزل پدرزنم بود و هیچ کس گلایهای نمیکند. یک بار هم که کلونی مسلمانها تصمیم داشت یکی از این محلهها را خراب کند و به جایش خانه بسازد، همگی متفقالقول بودند که باید مکان دیگری برای ساکنان آنجا خریداری شود. بعد چرتکه انداختند و دیدند نمیصرفد، خودشان رفتند در مکان جدید خانه ساختند و کاری به کاری آن محله نگرفتند.
اما عجیبترین بخش حرفهای دیتو اینجا بود که میگفت یک روز ظهر که بیکار بودیم به یکی از دوستانم که از مشتریان یکی از این محلهها بود گفتیم بیا سری به این محله بزنیم ببینیم چه خبر است. گفت الان نه، 20 دقیقه دیگر برویم. پرسیدم چرا؟ گفت الان وقت نماز است و آنها در مسجد هستند!
وقتی حرف به اینجا رسید با تعجب از دیتو پرسیدم چطور ممکن است؟ گفت چون آنها مسلمان هستند و خودش هم در جریان است که در ماه رمضان این محلهها نیمه تعطیل میشود و دولت امام جماعتهای زن به این محلهها اعزام میکند تا کارکنان آنجا تحت نظر آنها قرآن بخوانند و به عبادت بپردازند. دیتو گفت حتی در این محلهها رستورانهایی هست که غذای حلال سرو میکند و کارکنان رستوران که معمولا مسلمان هستند و خانهشان هم وسط محله است، بدون هیچ مشکلی با فاحشهها و مشتریانشان، فقط با نصب تابلوی کوچکی با نوشته “این خانه عادی است، مشتری پذیرفته نمیشود” (یا همچین چیزی)، در آنجا زندگی میکنند.
دیتو گفت که زنش (زن دیتو –بدون هیچ اجباری- محجبه است) زمانی که در کشورشان بودهاند برای یک کمپانی لوازم آرایشی کار میکرده است که مشتریان اصلیاش در شعبه محل خدمت همسرش، همین فاحشههای مسلمان بودهاند و همین زن مسلمان محجبهی دیتو نه فقط مشکلی با آنها نداشته که با چند نفر از آنها دوست شده است.
×××
این موضوع اینقدر به نظرم عجیب و جالب آمد که داغاداغ در اینجا نوشتم. هرچند که ضروری است تاکید کنم مسلمانها در جنوب شرق آسیا هم بسیار متنوع و متفاوتند و مثلا اسلامی که در مالزی غالب است به طور کلی متفاوت از اسلامیست که در بخشهایی از چین و اندونزی وجود دارد. در اینباره بعدا خواهم نوشت.
فکر مي کنم اگر دست خدا از آن بالا مي آمدو يک بيل مي انداخت زير خاورميانه و همه اش را با هم مي برد براي خودش يک دوران تازه شروع مي شد! حالا بهتر يا بدتر، اما مسائل خاورميانه دارد جهان را دنبال خودش مي کشد. آنقدر که از اين تکه زمين طاعون زده با همه پيامبر پروري اش و حرمين شريفين ومردم تعصب زده و… بدم مي آيد، از هيچ چيز بيزار نيستم.