قرارداد کتاب بیشعوری را با نشر افق بستم و یک مجموعه قصهام را هم قرار شده نشر نی دربیاورد. اینکه آیا کتابها مجوز بگیرند و کی بگیرند را خدا عالم است. فعلا من بُرد کردهام که صد هزار تومان از افق و پنجاه هزار تومان از نی، پیشپرداخت گرفتهام! به قول آن ضرب المثل قدیمی: من صد و پنجاه تومن پیل دارم، کی را بُکُشم؟!
سه تا کتاب را همزمان دارم کار می کنم. یکی گفتگو و گزیدهی آثار احترامی که فعلا در مرحلهی انجام و پیادهسازی گفتگوست و بعد وارد فاز جمعآوری بهترین کارهای طنز احترامی از سال 36 تا امروز میشود. کاری که شوخی شوخی ممکن است چند سال طول بکشد. این کار را هم احتمالا میدهم نشر نی.
یک مجموعه قصه با عنوان "قصههای اساطیر" را هم در حال نوشتنم. داستان اساطیر یونان به زبانی طنزآمیز که فعلا از دو تا منبع برای جمعآوری اطلاعات استفاده میکنم. میخواهم علاوه بر طنزآمیز بودن برای همه مفید و آموزنده هم باشد. خودم تازه دارم میفهمم که شناختم از اساطیر یونان و روم در حد صفر بوده است. برای این کار با بزرگمهر حسینپور جلسهای داشتم و قرار شد بخواند و یکی از کاریکاتوریستهای خوشذوقی که با حس و حال کار جور باشد را پیدا کند برای تصویرسازی. اگر با تصویرساز کنار بیایند این کار را هم با نشر نی کار میکنم. هم معتبر است و هم میشود نشست با آقای همایی چای خورد و گپ زد. از انتشاراتیهایی که مدیرشان انگار از دماغ فیل افتاده خوشم نمی آید.
سهرابیات را هم می خواهم به صورت کتاب جمع کنم. اگر اسامی شخصیتها واقعی نبود تا به حال چند جلدش تمام شده بود اما حالا که واقعی شده به وسواس افتادهام و نمی خواهم ماجراها تخیلی باشند. البته مشکل در واقع این نیست، تنبلی خودم هم هست، والا این طفلک سهراب که هر روز دارد قصهای درست میکند!
برای دو جا هم به صورت حرفهای طنز مینویسم (یعنی پولش را میگیرم والا از نظر کیفیت که همهی مطالب ما حرفهای است!) در دبش و آی طنز هم لِک و لِکی میکنم. در بیزینس هم خیلی فعالم و در نتیجهی این فعالیت خیلی زیاد، بیشتر از شش ماه است که دارم ضرر میدهم!
چند ماهیست که اتاقی را از یکی از دوستانم اجاره کردهام به عنوان دفتر. واقعا جای راحتیست. بزرگ و نورگیر و قدیمی. مبلغ اجارهاش مناسب و به خانه ام نزدیک است و آن دوستانی که یکی از اتاقهای واحدشان را به من اجاره دادهاند بامرام و خوشاخلاقند. هیچوقت تا به حال اینقدر راحت نبودهام.
خب اینهم برای دوستانی که هی میپرسند کجایی و چه میکنی و چه کارهای.
کتاب ” چنین کنند بزرگان” از ” نجف دریابندری” منبع خوبیه
…
کاش یه نفر هم کتابهای من را چاپ میکرد
آقاي فرجامي، بيا بزنيم تو كار كاپلستون و يك كتاب فشرده ي تاريخ فلسفه ي غرب رو كار كنيم! مگه ما چيمون از كاپلستون و راسل و ملكيان كمتره؟!اگر پايه باشين من حاضرم همكاري كنم!
قبلاً مي خواستم در باره ي فيلسوفان بزرگ اعم از غربي و شرقي و (جمهوري) اسلامي طنز بنويسم. اوليش رو راجع به ملاصدرا براي روزنامه ي قدس نوشتم كه بنا به ملاحظاتي كار نشد. توي ستون آزاد هم كه فقط هايدگر رو مي شناختن… اين شد كه ولش كردم. علي ايّ حال، اي طنّاز آزاده، آماده ايم آماده!
اينم لينك مطلب صدرالمتاههّلينم:
http://atbinonline.blogfa.com/post-134.aspx
حالا میشه یه امضا هم به من بدی؟! D:
عمرا! اصرار نکنيد لطفا… ضمنا ما زن و بچه داريم ها!
۱۵۰ هزار تومن فقط ؟ مگه موقعي كه دادي بخونن خودتو معرفي نكردي؟ نگفتي كي هستي ؟ من گفتم الان يه ۲۰۶ برات افتاده !!
اصلاً حالا كه اين طور شد، خودم مي نويسم، مي دم انتشارات صراط چاپش كنن!
فکر کنم کتابات در آد کل طنزنويسای محقق و کتابدار برای تلافی حسابی بچلوننت !ـيعنی نقد کنن!ـ
بد نیست حالا در کنار کتاب سهرابیات لااقل هفته ای یک بار سهرابیات وبلاگتو رو به روز کنید.
باز ما رفتیم خونه، شما درای میری مشهد! امان از این روزگار فرهاد کش و فریاد کش!
ماموتی دوست داریم!! راستی اگه خواستی کتابتو فیلم یا انیمیشن کنی به دوستان قدیمی بگو.
آقای هنرمند طنز پرداز پرکار:) کمک نمیخوای؟ به جای مزد امضا هم قبوله. امضاتونو اگه پیش امضای خانم بچهها بذارید هیچ مشکل شرعی پیش نمیاد:)