امروز يك عالمه كار دارم. از ساعت 6 صبح بيدار شدم و احتمالا تا 2 شب بايد سگدو بزنم.
فقط آمدم چند كلام در مورد اين مسايل اخيري كه يادداشت من درباره خاطرات شهرنوش پارسيپور در زمانه، بوجود آمده خيلي مختصر و تلگرافي بنويسم و برم:
1- بلوط و راننده ترن مشخصا خطاب به من دو نوشتهي نامهمانند در وبلاگهايشان منتشر كردهاند. هر دو را چندبار خواندم و جدا متاسف شدم. واقعا درباره اين همه سو تفاهم و مصادره به مطلوب كردن مطلبم نميدانم چه بگويم. دوستان يك پارادايمي دارند كه خيلي هم محترم است ولي همه چيز را در آن قالب ميريزند و بيانيه صادر مي كنند. يك طوري نوشتهبودند كه خودم هم داشت باورم ميشود من نوشته اي در محكوميت يك عمل بسيار طبيعي جنسي نوشتهام. ادبيات بعضيها هم بي شباهت به ادبيات برادر حسين نيست. گيريم كه او از فلان نظريه سياسي دفاع مي كند و اين از بهمان عمل جنسي. او در جواب اكبر گنجي مينوشت تو در فلان سال مادرت را كتك زدهاي و اين در جواب من از سرطان رحم مي نويسد! او دائم در جواب اصلاحطلبان دائم به حمايت هاي آمريكا و چمدان هاي دلار طعنه ميزد و اين در جواب مطلب من – كه در «وبلاگ شخصيام»- نوشتهام مينويسد:
«انشالله این دولت هلند همچنان پابرجا بماند و برای تبلیغ و آوردن دمکراسی در ایران به زمانه دارن برسد. ما که بخیل نیستیم. اما نمیدانم چرا دمکراسی نمیرسد…»
( ادبيات آشنايي نيست؟ متلكهاي صفحه 2 كيهان؟
حالا يكي هم نيست بگويد بابا همين شهرنوش خانم هم كه دارد توي زمانه خاطرات مي گويد ديگه!… بگذريم)
2- ماجراي كامنتهايي كه براي مطالب مربوط به اين ماجرا ميآيد هم عبرتآموز است:
I am really sorry for you not accepting the real fact she has talked about. I do not know her very well and I have never read any of her works but what I can see is that she is so brave or maybe mad to speak out the truth. I am so sorry for you. I am sorry for you. I am sorry for you.
اين يك نمونه از كامنتهايي است كه براي من آمده و تمام مطالبي كه مرتبط با اين است پرست از كامنتهايي كه پيامگذار يا خودش اعتراف مي كند كه مطالب را درست نخوانده و با خانم پارسي پور هم آشنا نيست و يا نحوه نظر دادنش داد مي زند كه اينطور است. مهم اين نيست كه چنين نظرهايي در تاييد من است يا مخالفت. مهم مردمياند كه اين سيستم تفكر و اعتراض را دارند. فكر ميكنيد آدمهايي كه سال 57 آمدند خيابان، سال 60 درگير شدند، دوم خرداد را بوجود آوردند، 18 تير به خيابان ريختند و احمدينژاد را انتخاب كردند؛ همان مردمي كه هميشه هم بعد از چند سال از كار خود پشيمان مي شوند، شاخ و دم دارند؟ فكر مي كنيد مجتهدي كه فقط بر اساس شنيده ها و اعتماد به "معتمدين" فتوا مي دهد از يك سياره ديگر آمدهاند؟
3- تاكيد مي كنم و تاكيد مي كنم و تاكيد مي كنم كه من حتي يك كلمه هم در مورد اين نظر شخصيام راجع به خانم پارسيپور در زمانه چيزي نگفتهام. من نظر شخصيام را در وبلاگ شخصيام نوشتهام. اين چه ربطي به زمانه بدبخت دارد كه هي لگدش ميزنيد؟ و چرا طوري اظهار نظر مي كنيد كه انگار من با سواستفاده از موقعيتم، يك رسانه را ابزار خودم كردهام؟!
4- اي دوستاني كه مثلا با تكه تكه كردن مطلب من و وارونه جلوه دادنش، مي خواهيد حرفهاي من را مسخرهتر و بيربط تر از ان چيزي كه هست نشان بدهيد! نوش جانتان ولي نگوييد كه "خودت هم همينكار را نازلي كردي"! انصاف هم خوب چيزي است. من كل آن بخش از مطلب نازلي را كه راجع به من بود كپي-پيست كردم و بدون حذف حتي يك كلمه (و فقط با نقطه چين كردن دو كلمه، كلا 5 حرف!) مطلب نازلي را نقل و تحليل كردم. آنوقت شما كلا چند سطر را ميبريد و ميبَريد و بعد هم وارونه مي دوزيد؟
5- حساسيت بالا خطرناك است. آنقدر كه حساسيت به سطح كلمات ميرسد. اينقدر كه فكر مي كنم اگر به يكي كه ميگويد "كدو تنبل جزو مركبات قطب جنوب است" عرض كنيم "كسشعر نگو" متهم مي شويم به آنكه زنها را بخاطر جنسيتشان از شاعرانگي نهي كردهايم!
6- ما البته هيچ پخي نيستيم كه بخواهيم شجاعت و شهامتمان را به رخ كسي بكشيم. زندان هم قابل به عرض نبودهايم. تازه به فرض هم كه از اين چيزها داشته باشيم، ربطي به بحث و استدلال ندارد. ولي خيلي دوست دارم حضراتي كه هي اين جور چيزها را در چشم ما فرو ميكنند و حتي از نقطهچين كردن يك كلمه دو حرفي در وبلاگ من هم نتايج عجيب و غريب ميگيرند؛ توي ايران بودند، با اسم خودشان مينوشتند، عكس و آدرس و شغلشان براي هر كس كه علاقهمند بود مشخص بود… آن وقت ببينم چند مرده يا چند زنه حلاجند!
just enough; حالا يكي هم نيست بگويد بابا همين شهرنوش خانم هم كه دارد توي زمانه خاطرات مي گويد ديگه!… !!
why you explaing too much??
keep good working
به نظر من شما نتوستي منظورت رو بخوبي بيان كني كه باعث بسياري سوتفاهمات شد در ضمن كمي نشانه هاي ضد فمنيستي در نوشته هايت ديده مي شود و در پايان اينكه به اين بازي ادامه نده … اينا كي هستن كه براشون جوابيه بنويسي بزا هر چي مي خوان بگن …
می تونی اون مغز معیوب گند گرفته ی نرینه سالارت رو کمی تمیز کنی بعد درباره ی زنی که در زمان خودش مثل شیر داستانی نوشت که حتی تو هم واسه خوندنش له له زدی حرف بزنی و مطلب بنویسی. امثال تو برای جوامع بشری خطرناک ترند چون می توانند اندیشه های غوضیشون را با یه وبلاگ عوضی تطهیر کنن و به خورد مردم بدهند
فرجمفسکی جان، خوبه که این همه کار داشتی و این طومار رو در ستون محبوب من نوشتی. زبانم لال اگر بی کار بودی و بنا به سگ دو زدن تا 2 بعد از نصف شب رو نداشتی، این ستون به گمونم کن فیکون می شد!
من قبلا یکبار با این وبلاگ بلوط در افتادم البته وبلاگ ایشان خیلی مشهور است چون کافی است چند کلمه سکسی سرچ کنی تا وبلاگشان کلی پیدا شود!! به هر حال اینروزها فمینیست به سبک پری بلنده دارد طرفدار پیدا میکند اما به قول شما اگر جرات دارند با اسم واقعی خودشان بلاگ کنند!